در مسلمانی هم غرب‌زده‌ایم

حسین سخنور ‪-‬ در خبری آمده بود که ۲۲ کشورجهان از دولت چین خواسته‌اند که بازداشت گسترده مسلمانان اویغور را متوقف کند. جزئیات خبر چیست و مقصر کیست، بماند، وقتی به انتهای خبر می‌رسی و نام ایران را در بین ۲۲ کشور نمی‌بینی، کمی متعجب می‌شوی. در میان کشورهای معترض به رفتار چین در قبال مسلمانان این کشور از استرالیا و کانادا و ژاپن هستند تا کشورهایی اروپایی مانند انگلستان و فرانسه و آلمان. اگر اختلافات داخلی و سرزمینی بود، عدم دخالت ما درست بود و منطقی، اما عمده برخوردها و تضادهای مسلمانان چین با نیروهای نظامی و امنیتی سین‌کیانگ بر سر مسائل اعتقادی، مثل نحوه انجام فرایض دینی یا داشتن حجاب عنوان شده است. صحبت از این نیست که در شرایط فعلی و با توجه به نیاز حمایت چین از ایران در سیاست بین‌الملل، خود را با دولت این کشور درگیر کنیم و متحد خود را در جهان از دست بدهیم، اما آیا دستگاه دیپلماسی کشور نمی‌تواند به نحوه‌ای عمل کند که نسبتی داشته باشد با ادعای ام‌القرای جهان اسلام بودن؟ باز اگر مشکلات و آسیب‌های مسلمانان اویغور در حد محدودیت‌های رایج- ولی غیرمنطقی- اقلیت‌ها در هر کشوری بود، می‌شد کمی فتیله وجدان را پایین کشید و غمض عین کرد، اما دولت چین در آخرین اقدام خود کودکان اویغور را از والدین مسلمان خود جدا می‌کند و آن‌ها را در اردوگاه‌های جداگانه بزرگ می‌کند، به نحوی که پدران و مادران نمی‌دانند فرزندان‌شان کجا و چگونه بزرگ می‌شوند. مگر پیامبر اسلام(ص) نفرمودند که «هرکس صدای مظلومی را بشنود و او را یاری نکند، مسلمان نخواهد بود.» مسلمانی هم که شرقی و غربی ندارد. اگر مسلمانان بوسنی، مسلمان بودند و با هر دشواری و سختی، ولو در پوشش هلال احمر برای اعزام نیروهای نظامی به کمک آن‌ها شتافتیم، چرا برای مسلمانان اویغور چین، حتی حاضر به امضای یک بیانیه در حمایت از آن‌ها نیستیم؟ گویا در مسلمانی هم غرب‌زده‌ایم و به نظرمان مسلمانان غرب، مسلمان‌ترند. مسلمانی‌مان به کنار، عواطف انسانی‌مان چه می‌شود وقتی می‌بینیم و می‌شنویم که «یک مادر که عکس سه دخترش را به همراه دارد و در گفت‌وگو با خبرنگاران می‌گوید: «نمی‌دانم چه کسی از آنها نگهداری می‌کند... هیچ تماسی نداریم.» یا مادر دیگری که تصویر سه پسر و یک دخترش را به همراه داشته و گفته بود:«شنیده‌ام که آنها را به یک پرورشگاه برده‌اند.» یا پدری که همسرش در چین زندانی است، می‌گوید از آن می‌ترسد که هشت فرزندش را به اردوگاه‌های شبانه‌روزی فرستاده باشند.» (ایسنا، کد خبر 98041406985) اردوگاه‌های شبانه‌روزی که مهدکودک‌هایی است (بخوانید زندان کودکان) حفاظت‌شده، جهت تربیت فرزندانی که از والدین خود جدا شدند. آدریان زنز، پژوهشگر آلمانی که در رابطه با نقض حقوق اقلیت اویغور تحقیق می‌کند، با گردآوری اطلاعات موجود در چین به این نکته اشاره می‌کند که در حالی که در سراسر چین ساخت‌وساز مهدکودک‌های جدید ۸درصد افزایش یافته است، این رقم در منطقه سین‌کیانگ به ۸۲درصد می‌رسد. از سوی دیگر، آمار مربوط به سال ۲۰۱۷ نشان می‌دهد که میزان ثبت نام کودکان در کودکستان‌های سین‌کیانگ نیم میلیون نفر افزایش یافته است که ۹۰درصد از این کودکان مسلمان بوده‌اند.در نظر داشته باشیم همه این اتفاقات دارد در قرن ۲۱ صورت می‌گیرد، نه قرون وسطی. جداسازی‌هایی به بهانه «نجات مردم این ناحیه از دست افراط‌گرایان» (پاسخ معاون فرماندار سین‌کیانگ) اما واقعا نگهداری مردان مسلمان اویغور در زندان و کودکان در کمپ، مشکل افراط‌گرایی را حل می‌کند؟ آیا مبارزه با افراط‌گرایی دینی، راه‌های بهتر و به‌روزتری ندارد؟ همانقدر که ابوغریب در مبارزه با افراط‌گرایی موفق بود، این «اردوگاه‌های بازپروری» هم موفق خواهند شد. اساسا اگر بتوان مسلمانان اویغور را در زمره نیروهای سلفی و بنیادگرا دانست،‌ راه مبارزه با بنیادگرایی، زندان و اردوگاه است؟ هرچقدر هم یک ایده و نظریه و مرام و مکتبی را نپسندیم، نمی‌توانیم زندانی‌اش کنیم، چراکه از قضا سرکنگبین صفرا خواهد فزود. با فکر می‌توان به مصاف فکر رفت، نه با زندان و مهدکودک و اردوگاه. البته همه این‌ها برای زمانی است که پای چیز دیگری در میان نباشد.