روزنامه همدلی
1398/05/20
آیا ویتنام دیگری در راه است؟
جعفر جعفری گلدیر- شاید بتوان فارغ از هیاهوی کشاکش برجامی ایران و غرب، در دنیای سیاست امروزی، مهمترین اتفاق سیاسی سال را مذاکرات آمریکا با طالبان در دوحه قطر برای خروج از افغانستان- بدون حضور دولت افغانستان- دانست. اتفاقی مهم اما نه چندان عجیب. اینک بعد از 18سال جنگ و خونریزی، آمریکا تصمیم گرفته است با طالبان به تفاهم برسد و از افغانستان خارج شود. بررسی کارنامه 18ساله ایالات متحده در افغانستان بر اساس اهداف اعلامی و نتایج میدانی به هیچ وجه کارنامه موفقی نبوده است. با وجود سرنگونی رسمی طالبان با حمله ائتلاف آمریکایی، هنوز بخش اعظم افغانستان حدود 70درصد آن در معرض تهدید طالبان قرار دارد و طالبان بر حدود 14درصد آن کنترل کامل دارد. دمکراسی آمریکایی در افغانستان پروژهای شکست خورده است و امنیت هنوز در آن کشور کالایی دست نیافتنی مینمایاند. از جمعیت 35میلیونی حدود 6 میلیون آن آواره هستند. هنوز شاهرگ اقتصادی افغانستان کشت خشخاش و قاچاق آن است و از زمان حضور ائتلاف آمریکایی کشت آن نه تنها سیر نزولی نداشته بلکه شاهد افزایش چند برابری هم در زمینه کشت و هم تولید بودهاست. در سال 2017 حدود 328 هزار هکتار از اراضی کشاورزی افغانستان زیر کشت خشخاش بوده است -این رقم در سال 1996 حدود 57 هزار هکتار میرسید.- و تولید آن به رقم 9 هزار تن -در سال 1997 این رقم 2800 تن را شامل میشد. - و ارزش آن به حدود 6/6میلیارد دلار رسید که حدود 35درصد تولید ناخالص داخلی افغانستان را تشکیل میدهد. بخش اعظم کمکهای خارجی که تحت نظارت سازمانی به نام «سیگار» هزینه میشود، سر از ناکجا آباد در آورده است و نه تنها صرف توسعه افغانستان نشده است، بلکه به فساد و ارتشاء عمق بیشتری داده است و بسیاری از معضلات و مسائل ریز و درشت دیگری که افغانستان با آنها درگیر است و آمریکا عاجز از حل آنها. به یقین علاوه بر اینها، برای تحلیلگران دلایل زیاد دیگری نیز وجود دارند که میتواند دلیل این همنشینی آمریکا با طالبان و برنامهریزی برای خروج از افغانستان را تحلیل و توجیه کند، مانند فرسایشی شدن جنگ و نبود چشمانداز روشن از آینده آن، تحولات نظام بینالمللی و منطقهای و تمرکز قدرت آمریکا بر آسیا -پاسفیک، تغییر ژئوپولیتیک قدرت به سمت اقیانوس آرام و دریای چین و حضور بیشتر آمریکا در آنجا و غیره، اما برای آمریکا از میان دلایل مختلف شاید یک دلیل اهمیت بیشتری داشته باشد. دیگر، جنگ در افغانستان سودآور نیست و آمریکا در این مدت بهره لازم را از جنگ افغانستان برده است، از آزمایش سلاحهای جدید مانند مادر بمبها تا حفظ خوی تجاوزگری غرب وحشی با کشتار مردم بیدفاع. اما آنچه از همه مهمتر است تداوم حیات کارتلهای تسلیحاتی و شرکتهای تجاری است و دولت آمریکا به عنوان مشتری عمده این صنایع -بخصوص نظامی- برای تداوم خریدهای خود باید دلیل داشته باشد و چه دلیلی بهتر از جنگ. اما با فرسایشی شدن جنگ در افغانستان و آشکار شدن ناتوانی آن کشور در حفظ و تثبیت پیروزی خود، از یک طرف، وجهه آن در نزد افکار عمومی جهانی بهشدت مخدوش شده است و از سوی دیگر لیست خرید آمریکا برای تداوم جنگ در افغانستان پر شده است و دیگر نه کنگره و نه افکار عمومی داخلی مایل به هزینه بیشتر نیستند. در چنین شرایطی آمریکا مجبور به خروج است.به یاد داشته باشیم در جامعه سوداگر و سرمایهداری آمریکا و قدرت بلامنازع کارتلهای اسلحهسازی و تجاری، این منافع شرکتهای تجاری و اسلحهسازی است که فرمان سیاست را هدایت میکند. اگر در گذشته جنگ برای افتخار بود در فرهنگ مرکانتلیستی جنگ و قدرت نظامی ابزاریست برای تجارت و پیشبرد آن. بهطور خلاصه جنگ برای منفعت طلبی است. پیشینه فرهنگ مزدوری و شوالیهگری غرب -که در آن پول بده تا بجنگم- نیز مروج آن است. در دنیای سیاسی غرب این سیاست نیست که سرمدار سایر امور است، بلکه اقتصاد و تجارت حرف اول و آخر را میزند و سیاست ابزاری برای توجیه و پیشبرد آن است و جنگ و تجاوز نیز یک ابزار سیاسی برای رسیدن به این هدف. اما مهمتر از خود جنگ چگونه جنگیدن است.راهبرد زمین سوخته یا پیروزی به هر قیمتی از زمان سرمداری رم باستان تا به امروز مهمترین راهبرد جنگی غرب بوده است هر چه قدر لازم است باید کشته شود تا پیروزی حاصل شود. دو جنگ جهانی اول و دوم خود گواه آشکار چنین راهبردی است. آمریکا به عنوان میراثدار کنونی چنین سیاستی ثابت کرده است فرزند ناخلفی برای غرب نیست. جنایت رکن اصلی راهبرد جنگی غرب است و سیاست ابزاری برای کم اهمیت جلوه دادن آن. اگر از جنایتهای بیشمار کشورهای استعمارگر غربی در قارههای آمریکا، آفریقا و آسیا بگذریم، از زمان سلطه آمریکا بر سیاست جهانی از جنگ جهانی دوم به بعد پیروزی آمریکایی مفهومی مساوی راهبرد زمین سوخته با بهکارگیری بیشترین قدرت آتش داشته است. درسدن آلمان، هیروشیما و ناکازاکی ژاپن، فجایع ویتنام، عراق و افغانستان نمونههای خوبی برای پیروزی آمریکایی هستند.همانطور که گفته شد جنگ برای آمریکا و غرب نه برای افتخار که برای تجارت و رونق تجاری است و ایجاد بازار آزاد، و اما این بازار آزاد اگر در جهت منافع آنها نباشد، منجر به انواع جنگها خواهد شد، مانند جنگ تعرفهها، جنگ حقوق بشری، جنگ رهایی بخشی و غیره.بهطور کلی، جنگ در افغانستان در راستای منافع کارتل تسلیحاتی و تجاری بود اما نتیجه آن از لحاظ سیاسی و نظامی برای دستگاه تصمیمگیری آمریکا یک فضاحت بود. فضاحتی که آمریکا را مجبور به مذاکره با طالبان در افغانستان کرده است، اما کنار اینها نباید منافع اقتصادی را نادیده گرفت، چرا که نزدیک به صفر شدن چشمانداز اقتصادی جنگ آمریکا را مجاب به عقبنشینی و همنشینی با طالبان کرده است. جبهه نجاتبخش و مدافع حقوق بشر و ارزشهای لیبرالدموکراسی باز تصمیم گرفته است با به حداقل رسیدن چشمانداز سود، قربانیان خود را رها کند و با سپردن امور به شرکتهای تجاری و درمانی بساط کارتلهای تسلیحاتی را در جایی دیگری پهن کند. خریدهای انبوه تسلیحاتی کشورهای حاشیه خلیج فارس و برنامه نوسازی نظامی آمریکا شاید اندک مجالی برای زندگی آرام در خاورمیانه و جهان فراهم سازد. اما این یقین را از خود دور نسازیم که با کم شدن چشمانداز فروش و سود کارتلهای تسلیحاتی خواب هیولای جنگ با بهانههای رنگین دیگری آشفته خواهد شد.خروج با مذاکره یا بیمذاکره آمریکا از افغانستان اتفاقی است که دیر یا زود رخ خواهد داد اما سوال اصلی این است آیا خروج آمریکا از افغانستان و سپردن امور به طالبان بیشباهت به خروج آمریکا از ویتنام و سپردن آن به دست ویتکنگها نیست و بازگشت به نقطه اول نیست؟
سایر اخبار این روزنامه
مقام معظم رهبری در پیام به حجاج بیتالله الحرام برائت از مستکبران، برائت از جنگافروزیهای آمریکاست
مصطفی مهرآیین در تبیین ملیگرایی امروز: اعراب به سمت ناسیونالیسم میروند، ایران به سمت نوگرایی دینی
همدلی از موج مهاجرت ایرانیان به خارج کشور گزارش میدهد شوق رفتن یا پای ماندن ؟
محمد قلییوسفی در گفتوگو با همدلی: شایستهسالاری را کنار گذاشتهایم
به جرم مسلمانی و به بهانه ممانعت از رشد افراطگری سرکوب مسلمانان سینکیانگ چین هر روز بیشتر میشود
«همدلی» از رکورد تورم مواد غذایی در تابستان سال جاری گزارش میدهد زیر خط بقا
نجفقلی حبیبی ضرورت انتخابات پر رای
نجفقلی حبیبی ضرورت انتخابات پر رای
در مسلمانی هم غربزدهایم
آیا ویتنام دیگری در راه است؟