روزنامه همدلی
1398/05/30
سعدی ستیزی با لگدکوب کردن گلستان
عادل جهانآرای - سالهاست هر نکته، متن یا سخنی که در باره سعدی، خصوصا گلستان زیبای او بشنوم، یا به چشمم بخورد، با حرص و ولع فراوانی آن را تهیه میکنم و میخوانم. احساس میکنم هر متنی که در باره کارهای سعدی نوشته میشود، شاید دریچه تازهای باشد به سوی دریای بیکران گلستان سعدی؛ دریایی که کرانه ناپدید است و هیچ غواص و شناگری را توان پیمایش یا غور در این بیکرانه نیست. شاید هر کس براساس نیاز خود، قطرهای از آن را فهم کند و راهی ندارد که کشف و درک باقی بیکران قطرهها را به دیگران بسپارد. از موافقان تا منتقدان سعدی حتما هر کدام حرفی برای گفتن دارند. سخنان منتقدان- که البته چندان نیستند و نمیتوانند هم باشند- حتی میتواند خود بابی را برای گشایش بهتر دنیای اندیشگی این گرامی جان ایرانی باز کند. اما اینکه کسی بیاید در این وانفسای افول فرهنگ و زبان فارسی که در زیر سایه وحشتناک فضای مجازی و گسترش افسارگسیخته فرهنگ غیرایرانی، به سعدی زبان فارسی بیاموزد و به خود چنین جسارتی بدهد که زبان گلستان سعدی را -که بیتردید یکی از گرانسنگترین ستونهای ادب و زبان فارسی است- به گمان خود با قرائتی تازه و با واژههای فارسی امروز بیالاید، شگفت رفتاری است که در این 5دهه از عمر خود اولین بار است که دیدهام. هر بار که گلستان را به دست میگیرم، از دانش سعدی در حوزههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، روانشناسی، انسانشناسی و خصوصا زباندانی او حیرتزده میشوم و بارها با دوستان و اهالی فن و ذوق که در باره سعدی سخن میگوییم، این موضوع را مطرح میکنم که واقعا سعدی چقدر فرصت داشت تا این همه دانش بیندوزد و این همه علوم مختلفه عصر خود- خصوصا علوم نظری- را بشناسد و آنها را در قالبهای مختلف ادبی مثل مثنوی و غزل یا نثری سراسر باشکوه مسجع گرد آورد.وقتی اول بار در سایتها خواندم که فردی به نام آقای «جمال صدری» به زعم خود برای بهتر و بیشتر خوانده شدن گلستان، واژههای عربی آن را حذف کرده است و به جای آن واژههای فارسی را نشانده، به تکاپو افتادم تا این کار جدید را به تماشا بنشینم. اما آنچه که یافتم چیزی جز سعدیستیزی و آتش زدن گلستان سعدی نبود. آیا میتوان در میان شاعران قبل یا حتی بعد از سعدی کسی را شناخت که بیشتر و بهتر از سعدی زبان فارسی را خوب بدانند و زبان عربی را به شیواترین شکل بسرایند.
زدودن واژههای به اصطلاح عربی از قول آقای صدری از گلستان، یعنی تخریب تابلوی نقاشی از رنگهایی زیبایی که نقاش بر بوم خود قلم زده است. به نظرم این ادیب و فرهنگپژوه محترم، با این کار خود چنگ بر چهره سعدی کشیده است و بیش از آنکه خدمتی به سعدی یا زبان فارسی کرده باشد، به هر دو ظلم کرده است. این که ایشان چرا احساس دین کرد که زبان سعدی را در گلستان از عربی بپیراید، کاری شگفت است. وقتی ادعایشان یا هدفی را که در پی آن بود؛ خواندم، عذر بدتر از گناه به ذهنم نقش بست. ایشان مدعی است که«سعی شده تا حد ممکن از شیوه گفتار سعدی دور نشویم و چنین نیز شده است» حال فقط کافی است همین یک بیتی را که ایشان هم آن را به قول خود از گفتار سعدی دور نکرده است، بخوانید تا دریابید که چگونه بر چهره زیبای گلستان چنگ کشیده شده است. سعدی نوشته است: «از دست و زبان که برآید/کز عهده شکرش به در آید» حال آقای صدری افاضه علم فرمودند و نوشتند: «از دست و زبان کس نیاید/ کز کار سپاس او برآید». بارها این دوبیت را کنار هم قرار دادم، بارها خواستم بدون تعصب به آن نگاه کنم که اگر ما بیت سعدی را نمیدیدیم و ذهن و فکر ما به آن بیت عادت نکرده بود، آیا واقعا این بیت میتوانست شان یا جایگاهی همتراز آن داشته باشد؟ واقعا آقای صدری چگونه توانست برای واژه «که» در مصرع اول که اتفاقا از ضمایر آشنای «پهلوی» است، واژه «کس» را بگذارد. اینکه صرف همسان بودن یک هجا و از نظر نحوی مشکلی ایجاد نمیکند، برای جایگذاری مناسب است؟ تازه، این مصرع که همهاش فارسی سره بود. یا «عهده شکر» که ساختار و کارکردی متفاوت با «کار سپاس» دارد که هم از نظر معنایی و هم از نظر زیبایی هیچ شانی نسبت به بیت سعدی ندارد، چرا باید جای بیتی چنان زیبا و قویم قرار بگیرد.
بسیاری از ادبای معاصر برای بهتر و روانتر یا سادهتر شدن آثار کلاسیک ایرانی، دست به نوآوریهایی زدند که توانست کمی اقبال نسل جدید به آثار کلاسیک ایران مثل شاهنامه یا حتی حکایتهای مولوی را بیشتر کند. این دسته از ادبا و نویسندگان بی آنکه به خود جرات بدهند یا اینقدر احساس کمال کنند که کتابی مثل شاهنامه یا گلستان را به اصطلاح از نقصان بیرون بیاورند و دست به شاکله و تندیس گوهرین اثر بزنند، آن را به صورت نثر امروزی ارائه کردند. اگر آقای صدری بی آنکه به متن گلستان دست بزند، لطف میکردند داستان و حکایتش را سادهنویسی میکردند، یقینا بهتر و کارآمدتر بود و چه بسا خواهنده و خواننده بیشتری میداشت؛ مانند کاری که آقای «محمد محمدی اشتهاردی» تحت عنوان «حکایتهای گلستان سعدی به قلم روان» منتشر کردند که الحق والانصاف هم زحمت کشیدند و هم مشکلات احتمالی گلستانخوانی را به حداقل رساندند. ایشان حتی در ۴۴۷ پینوشت، معانی ابیات و واژههای به قول آقای صدری «تازی» را آوردهاند که خود منبعی بسیار وثیق برای دوستداران گلستان سعدی است. کاش آقای صدری به زیباییشناسی کلام و آرایش اعجابانگیز سجع بیان سعدی اشراف داشتند تا این چنین ناشیانه گلهای زیبای گلستان را لگدکوب نمیکردند. به دستپخت دیگر ایشان توجه کنید.سعدی نوشته است: «منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت...» و آقای صدری نوشت: «سپاس خدای را (گرامی و شکوهمند) که فرمانبری از او مایه نزدیکی است و سپاس گزاری از او افزونی بخشش و نیکی»! در نثر سعدی موسیقی به زیبایی جاری است. آنچه که زبان سعدی را فاخر میسازد، همان موسیقی درونی و جویباری کلام اوست که با نتهای عربی و فارسی درهم میآمیزد. در نثر جعلی و ناشیانه جناب صدر، کمترین نشانهای از موسیقی زبان در آن دیده نمیشود. حق دارد آقای دکتر«اسماعیل امینی» غزلسرای خوب معاصر که بگوید:«این کتاب نمود کامل نادانی و تعصب و بی غیرتی نسبت به میراث فرهنگی ایران و زبان و ادب فارسی است.»
حتما ایشان این بیت حافظ را خوانده یا شنیدهاند که «نه هر که چهره برافروخت دلبری داند/نه هر که آینه سازد سکندری داند» مناسب است که در پایان، این استاد گرامی را! مهمان ابیاتی از سعدی کنم که فرموده بود: زبان در دهان ای خردمند (زبان در دهان خردمند) چیست/کلید در گنج صاحب هنر/چو در بسته باشد چه داند کسی/که گوهر فروش است یا پیله ور»
سایر اخبار این روزنامه
مدیران دو خودروساز بزرگ بازداشت و ممنوعالخروج شدند مشکل خودروسازان با بگیروببند حل شد؟
واکنش آیتالله هاشمزادههریسی به اختلاف یزدی و آملیلاریجانی: اختلافهایی که مردم را از نظام دور میکند
دانستن حق مردم است لطفا تمامش نکنید
گفتوگوی همدلی با هوشنگ ماهرویان: دیکتاتوری چپها در زندان برچسب جنسی، کتککاری، بایکوت
تاملاتی درباب مبارزه با فساد
دولت در مسائل خودروسازها دخالت نکند
برخی سلبریتیها و معلمان خصوصی کنکور با «آمبولانس» در تهران تردد میکنند اورژانسهایی که آژانس شدند
حسین کاشفی لوازم اعتماد مردم به صندوق رای
ظریف خطاب به عربستان : اگر مالهکش اعظم هستم سردار سلیمانی با شما صحبت کند
حسین کاشفی لوازم اعتماد مردم به صندوق رای
دریای بیکران معارف علوی
سعدی ستیزی با لگدکوب کردن گلستان