بهزاد نبوی: حسین شریعتمداری من را مثل صدام می‌داند و بهتان می‌زند

بهزاد نبوی می‌گوید: امروز در دنیا چه کسی دنبال انقلاب است، جز داعش؟! حتی القاعده هم مقداری از این تفکر عقب‌نشینی کرده است. اپوزیسیون جمهوری اسلامی هم دیگر دنبال انقلاب به آن معنا نیست. اگر تظاهراتی مثل تجمع دی ماه ۹۶ هم شکل می‌گیرد، شاید‌ از باب «تغاری بشکند، ماستی بریزد» باشد. بنابراین امروز در دنیا کسی به دنبال انقلاب نیست.
این فعال سیاسی در گفت‌وگو با ‌‌خبرآنلاین‌ می‌گوید: بعد از انقلاب طیف فکری مخالف من و همکارانم (طیف راست و طرفدار انقلاب و امام) دعواهایی با ما داشتند که ماجرا ادامه پیدا کرد. سر کوپن با ما دعوا داشتند و می‌گفتند «کوپنیسم» یعنی همان کمونیسم، پس بهزاد نبوی کمونیست است!
او با اشاره به دیدارش با مرحوم عسگراولادی تصریح می‌کند: دلش می‌خواست ما با هم یک دیدار داشتیم داشته باشیم. من با آقای عسگراولادی چند سال با هم در زندان هم سلولی بوده‌ام. در آن دیدار من به مرحوم عسگراولادی گفتم خوب است شما به دوستان‌تان بگویید که لازم نیست بهزاد نبوی الزاما قاتل، دزد و جاسوس باشد و فساد اخلاقی و مالی داشته باشد تا دیدگاهش غلط باشد، می‌تواند هیچ‌کدام از این موارد نباشد، اما دیدگاهش فاسد باشد. مرحوم مرا تایید کرد و گفت که حق با شماست ولی متاسفانه بسیاری از دوستان چپ و راست قدیم و اصلاح‌طلب و اصولگرای فعلی قبول ندارند که یک آدمی ممکن است از نظر شخصی موجه باشد، اما با ما همفکر نباشد.
نبوی در ادامه اضافه می‌کند: منظورم از موجه این است که دزد، فاسق، فاسد، جاسوس و‌... نباشد. من آقای شریعتمداری کیهان را می‌شناسم، فکرش را قبول ندارم، اما ایشان را آدم ناسالمی از این جهات نمی‌دانم. اینکه او در‌مورد من مطلبی می‌گوید که می‌داند خلاف است، بر اساس یک تفکر انحرافی است که می‌گوید بر صدام می‌شود هر دروغی را بست و این کار عین صواب است. ایشان بهزاد نبوی را هم مثل صدام می‌داند و به او بهتان می‌زند! نه اینکه ذاتا دروغگو و مفتری باشد.


او می‌افزاید: مهدوی کنی و هاشمی بعد از انفجار ۸ شهریور در خطبه‌های نماز جمعه از من حمایت کردند. آقای مهدوی کنی ‌هرگز به خاطر اختلافات فکری، پرونده‌سازی نمی‌کرد. این مطلب را من هرگز نشنیده‌ام.
وی با بیان خاطراتی از مرحوم مهدوی کنی می‌گوید: هیچ وقت من چیزی مبنی بر پرونده‌سازی را از ایشان نشنیدم. آن مرحوم ویژگی‌های خاصی داشت. در دولت شهید رجایی ما همه انقلابی و خیلی دو آتشه بودیم.‌ در جلسه‌ای بحث واردات لوازم آرایشی مطرح بود. دقیق خاطرم نیست سود بازرگانی را بالا بردیم یا اینکه وارداتش را ممنوع کردیم. می‌دانید تنها مخالفی که این پیشنهاد ما داشت چه کسی بود؟ آقای مهدوی کنی! ایشان گفت چرا این کار را بکنیم؟ یک زنی می‌خواهد برای همسرش آرایش کند، چرا لوازم آرایش را ممنوع کنیم؟ یا در خاطرم هست در سال ۶۰ هم که بنی صدر فرار کرد، ایشان به شدت از بستن روزنامه میزان انتقاد می‌کرد. می‌گفت چرا باید روزنامه را ببندند. ایشان از آزادی مطبوعات حمایت می‌کردند. حتی سر بسته شدن روزنامه میزان من با ایشان در دولت برخورد کردم. من طرفدار بستن روزنامه میزان بودم و ایشان مخالفت می‌کردند!
بهزاد نبوی در پاسخ به این سوال که چه شد که مرحوم رجایی به سراغ شما آمدند؟ آیا قبل از آن هم همکاری داشتید، می‌گوید: قبل از زندان همدیگر را نمی‌شناختیم. در زندان، جمع مسلمان غیر مجاهدین خلق و غیر موتلفه‌ای، با محوریت شهید رجایی و من شکل گرفت و این همکاری‌ها و فعالیت‌ها ارتباط ما را بیشتر کرد. بعد از پیروزی انقلاب هم هفته‌ای یک بار به محل سازمان مجاهدین انقلاب در ساختمان روبه‌روی مجلس شورای اسلامی کنونی می‌آمد و با هم دیدار داشتیم. آنقدر با هم صمیمی بودیم که‌ یک روز به سازمان ما آمد و گفت: بهزاد می‌دانی چه شده است؟ گفتم: چه شده؟ گفت: به من پیشنهاد نخست وزیری داده‌اند. هر دو مدتی به این مسئله خندیدیم؛ خنده برای اینکه چه قدر در مملکت قحط الرجال است که به من پیشنهاد نخست وزیری می‌دهند! ما در حدی با هم رفاقت داشتیم که شهید رجایی به هیچ وجه تصور نمی‌کرد بدون حضور و همکاری من نخست وزیر شود.
سایر اخبار این روزنامه