رنجوری و گنجوری



حامد جیرودی
خبرنگار


مهدی حالا شادمان است. او از زمینی پر از ملال، به آسمانی بی کران پرواز کرده و از روزهایی پر درد و رنج آسوده شده و به جایگاهی ابدی سفر کرده. آقای خبرنگار در این یکی دو سال، با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد ولی هیچ گاه ناامید نشد و امید به زندگی همیشه در او وجود داشت. واقعاً کسی را می‌شناسید یا دیده‌اید به بیماری سخت دچار باشد ولی هم شاد باشد و هم دیگران را به شادی دعوت کند؟ اما مهدی واقعاً این طور بود. کسی که در یکی از توئیت‌های آخر خود نوشت: «آقا به پیر، به پیغمبر، زندگی جز به خنده و خوشی‌اش ارزش نداره. مرگو که دیدی، اون موقع می‌فهمی دیره. بیشتر بخندون، بیشتر بخند، خوش باش و سعی کن تو خوشی بقیه سهیم شی. بهترین حس و داشته آدم همینه. نصیحت نمی‌کنم، تجربه‌ام رو می‌گم.»
مهدی شادمانی که متولد 1361 بود، دیروز در سن 37 سالگی درگذشت اما خاطرات بسیار زیادی را از خود در بین خانواده‌اش، بچه محل‌ها و دوستان خود، فوتبالیست‌ها و ورزشکاران به جا گذاشته و اینجاست که این جمله که عرض زندگی مهم‌تر از طول آن است، بیشتر از همیشه در ذهن زنده می‌شود. روزنامه‌نگاری خوش قلم که سال‌های زیادی در «همشهری جوان» گزارش‌ها و یادداشت‌هایی خواندنی نوشت. جالب اینکه در طول دوران بیماری‌اش هم از روند درمان خود برای همه می‌گفت و دل‌نوشته‌هایی زیبا را منتشر می‌کرد که در آن با خدا درد دل می‌کرد. دوستی که با رفتن او، شادمانی‌مان هم تمام شد اما حالا آرزویمان شادی ابدی اوست؛ روحت شاد آقای شادمانی.
گفتنی است مراسم تشییع پیکر این خبرنگار ورزشی که سابقه فعالیت در رسانه‌هایی مانند دنیای ورزش و جهان فوتبال را هم داشت، با هماهنگی‌های صورت گرفته با خانواده آن مرحوم، رأس ساعت ۹ صبح امروز یکشنبه ۱۰ شهریور، از ورزشگاه شیرودی تهران انجام خواهد شد و پس از این مراسم، پیکر آن مرحوم در قطعه نام‌آوران بهشت زهرا در خانه ابدی آرام خواهد گرفت. لازم به ذکر است فدراسیون فوتبال، کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش و جوانان در پیام‌های جداگانه‌ای درگذشت مهدی شادمانی را تسلیت گفتند. محمدحسن انصاری‌فرد مدیرعامل باشگاه پرسپولیس نیز گفت: «مرحوم شادمانی یک خبرنگار پرسپولیسی بود که همواره دغدغه این تیم را داشت و حتی در روزهایی که روی تخت بیمارستان قرار داشت، از پیگیری وضعیت پرسپولیس غافل نبود.»


استاد کلاس درس ایستادگی

مجید کوهستانی
سردبیر ورزشی سایت تابناک

مرگ را دانم ولی تا کوی دوست
راه اگر نزدیک‌تر دانی بگو
ما خبرنگاران ورزشی اول هفته‌ها برایمان روزهای خاصی است. روزهای تحلیل مسابقات ورزشی اما گویا دست تقدیر بر این بود که اول هفته را با تحلیل خودمان آغاز کنیم. آن هم به واسطه فقدان یک همکار ارزشمند. آقا مهدی شادمانی که در چند سال اخیر با بیماری سختی درگیر بود ولی طیف زیادی از جامعه ایشان را شناختند. او کلاس درس مقاومت و ایستادگی در برابر سختی‌ها را برای همه تشکیل داده بود. او به همه یاد داد که با بیماری‌های سخت هم می‌توان زندگی را بزرگ داشت. از سال 84 سابقه و افتخار همکاری با او را در روزنامه «گل» داشتم و کارش متمایز از بقیه بود ولی هیچ گاه فکر نمی‌کردم چنین روحیه ایستادگی در ایشان باشد که در جامعه به یک چهره نمونه تبدیل شود. من فکر می‌کنم که جامعه ما بیش از هر چیز به چنین روحیه‌ای نیاز دارد.
ابدیت و جاودانگی مختص ذات حضرت حق است و ما انسان‌ها به عنوان موجودات فانی دو روزی فرصت داریم که ابراز وجود کنیم و امیدوارم همه مثل آقا مهدی برای آیندگان نقشی نیک به جا بگذاریم و بدانیم که برد و باخت‌ها می‌آیند و می‌روند و آنچه به جا می‌ماند، روحیه فتوت و جوانمردی است.

مهدی برای ما الهام بخش شد

هیوا یوسفی
سردبیر همشهری ورزشی
زندگی مهدی شادمانی برای من به دو بخش تقسیم می‌شود. یکی اینکه از دوستان قدیمی من بود که از سال‌های اول در رسانه‌های مختلف با هم کار کردیم. واقعیت این است که ما عادت داریم پس از مرگ افراد، از آنها تعریف کنیم و از خوبی‌هایشان بگوییم ولی مهدی فارغ از این تعارفات، بچه خوب و نازنینی بود. او بچه‌ای مذهبی بود که اعتقادات راسخی هم داشت و نماز و روزه‌اش هم سر جایش بود اما در عین حال بسیار نرم بود و کسی از او فاصله نمی‌گرفت. اما بعد از بیماری مهدی، من چهره دیگری از او را هم دیدم. یکی از دوستان اصطلاح خوبی را درباره او به کار برد و می‌گفت مهدی برای بسیاری از ما الهامبخش شده است. او در حالی که بسیار مقاوم بود، بسیار سختکوش بود و خیلی تلاش می‌کرد که این بیماری را شکست دهد. او با این حال، بسیار هم آرام بود و استرسی نداشت و شاکر بود. رابطه‌اش با پروردگار و خالقش در این مدت بسیار قوی‌تر شد. این به معنی این نبود که می‌خواست زندگی‌اش زود تمام شود. اتفاقاً او عاشق زندگی بود و با دکترها مشورت می‌کرد و سرچ می‌کرد که بیماری‌اش چه راه‌های درمانی دارد و به اندازه یک پزشک از بیماری‌اش اطلاعات پیدا کرده بود. او با پست‌ها و توئیت‌هایش خیلی‌ها را درگیر کرد و برای خیلی‌ها جالب بود که یک آدم چطور می‌تواند با خدای خود ارتباط برقرار کند. خیلی از آدم‌های سیاسی و وزرا، ورزشکاران و بقیه با مهدی ارتباط برقرار کردند و خیلی‌ها که شاید این موضوعات مسأله‌شان نیست، برای او کامنت می‌گذاشتند که تو ما را با این مدل حرف‌ها تکان داده‌ای و به فکر فرو برده‌ای. او و خانواده‌اش تا لحظه آخر  به بهبودی  امید داشتند ولی قسمت این بود و مهدی از جمع ما پر کشید.


اهمیتی بیش از فوت یک خبرنگار

پژمان راهبر
سردبیر سایت ورزش سه
چیزی که من در شبکه‌های اجتماعی مختلف و پیام رسان‌های مختلف می‌بینم، این است که درگذشت مهدی تأثیر زیادی در جامعه گذاشته و افراد زیادی هستند که درباره از دست رفتن او حرف می‌زنند. به عنوان یک خبرنگار فکر می‌کنم فوت مهدی بیشتر از فوت یک خبرنگار اهمیت دارد. او به واسطه این که سال‌ها با بیماری سرطان می‌جنگید، تبدیل به چهره‌ای شده بود که دنبال کنندگان بیشتری داشت و خیلی‌ها امیدوار بودند که او به موفقیت برسد و با عشق او را تعقیب می‌کردند. با عرض تأسف به خاطر از دست دادن مهدی، یک مطلبی از مهدی یزدانی خرم می‌خواندم که درباره هنر چگونه مردن نوشته بود و این که بقیه چگونه به آدم بعد از مرگ فکر می‌کنند، خیلی به درد آن کسی که فوت کرده نمی‌خورد اما فکر می‌کنم خیلی هم نمی‌تواند این طور باشد. چرا که یکی که یادش باقی می‌ماند و درباره‌اش صحبت می‌کنند و او را به نیکنامی می‌شناسند، یک سعادتی در او وجود دارد. حداقلش این است که کاری را که می‌خواسته در این دنیا انجام دهد با موفقیت انجام داده. ما هم اگر برای زندگی‌مان هدفی قائل هستیم، فکر می‌کنم مهدی شادمانی نمونه مناسبی است؛ کسی که توانست این کار را به بهترین شکل انجام دهد.