راهبردها و مدیریت های مختلف کشورهای خاورمیانه

سید محمد مهدی میر سالاری‪-‬ مهم‌ترین رکن کشورداری در کشورهای توسعه‌یافته مبتنی بر تجربه و اندوختههای هر کشوری است. بسیاری از کشورها یا با سیستم پادشاهی اداره می‌شوند یا در کشورهای دیگر رئیس جمهوری با آرای مستقیم مردم به قدرت می‌رسد، کشورهای دیگری هم هستند که با نظام پارلمانی اداره می‌شوند.
با توجه به موارد فوق ضروری است تا شیوه مدیریت مبتنی بر تجربه و آگاهی را برای کشورهای خاورمیانه عموماً و کشور افغانستان خصوصاً با هم مرور کنیم.
کشور افغانستان به جهت تجربه حکومت پادشاهی و جمهوری در فراز و فرودهای سده اخیر بیشتر مورد دقت و نظر بوده و هست؛ از طرفی مدیریت‌های ناشی از حضور قومیت‌ها در قدرت به نوعی چانه‌زنی و صف‌آرایی سهم‌خواهی بر بخش‌هایی از حاکمیت را به همراه داشته است. آنچه که غفلت از مدیریت توسعه یافته در این کشور جنگ‌زده را هویدا می‌کند مهم‌ترین وظیفه نخبگان و رجال سیاسی پیشرو بر آینده افغانستان است که تبیین قانون اساسی با مدل کشورهای توسعه‌یافته اروپایی مدنظر است.
می‌بایست مجلس ملی افغانستان با فراخوان فرهیختگان و حقوقدانان و متخصصان فنون مدیریت و اندیشمندان سیاسی و فکری افغانستان به یک مدل کاملاً عقلانی در چارچوب قانون اساسی دست یابد. لذا می‌توانند با تاسی از منهاج فرهیختگان و پیشکسوتان این عرصه موضوع مدل مدیریت حکومتی جدید را در افغانستان بنیان گذارند. در این فراز و فرود تاریخی که مشکلات جامعه بشری روز به روز بیشتر می‌شود چنانچه به موضوع مدیریت جامع بر اساس قانون اساسی اندیشیده شود، میتواند منجی ملتی مهاجر و مظلوم در اقصا نقاط دنیا شود. در این زمینه 5 نوع مدیریت قابل تجربه است که عبارتند از:


1.مدیریت انتزاعی تئوریک به دست آمده از نخبگان و فرهیختگان و شایستگان.
2.مدیریت تجربی بر اساس آزمون و خطا.
3.مدیریت قومیتی مبتنی بر حضور قومیت‌ها.
4.مدیریت سلطنتی و متمرکز.
5. مدیریت دموکراسی مبتنی بر انتخاب از پایین به بالا.
1. مدیریت انتزاعی برخاسته از نگرش و دیدگاههای فردی ناشی از حضور در سازوکار و قدرت است.
اینگونه مدیریت بدون توجه به ملاک‌ها و مناط‌های کشورهای توسعه‌یافته به نوعی به خودمحوری و هرج و مرج تبدیل می‌شود و از تجارب گذشتگان هم استفاده‌هایی نمی‌شود. این نوع مدیریت مبتنی بر اقتدار و حضور در قدرت است نه مجاری انتخاب و مشورت است، لذا این گونه مدیریت محکوم به شکست است.
2. مدیریت تجربی بر اساس آزمون و خطا شکل می‌گیرد که در برخی کشورها نیز عمل می‌شود. این نوع مدیریت به وفور باعث اضمحلال سرمایه‌های آن کشور می‌شود و تجارب و اندوخته‌های ناشی از نگاه به خسارت و اشتباه به نوعی بازسازی و تجدیدنظر در خطاهای موجود به یک تجربه نسبی مناسب‌تر از خطا تبدیل میشود. این نوع مدیریت نیز کاملاً غیر قابل دفاع و مردود است.
3. در مدیریت قومیتی یا لویی جرگه اساساً قدرت و مدیریت بین خاستگاه‌های اقوام و لویی جرگه می‌شود. اساساً در این نوع مدیریت رقابت قومی چه بسا به جدل و درگیری‌های درون قومیتی تبدیل شود. این نوع مدیریت بر اساس توافق قومیتی است و نقش فرهیختگان و نخبگان در تصحیح خطاهای آنها کم است و فرجام نامناسبی دارد.
4. در مدیریت سلطنتی تمام تصمیمات به وسیله پادشاه یا سلطان با برداشت‌های ذهنی و تصمیمات شخصی اتخاذ می‌شود.این نوع مدیریت‌ها هم در جهان امروز پذیرفته نمی‌شود.
5. مدیریت دموکراسی اساساً انتخاب به وسیله مردم از سطوح کاملاً پایین جامعه شروع می‌شود. در این نوع مدیریت شکل حاکمیت با رویکردهایی جدید و استانداردهای بین‌المللی محاسبه می‌شود؛ گرچه بعضاً در انتخاب یا انتصاب ممکن است قصور یا تقصیری هم شود؛ لیکن سازوکار مدیریت دموکراسی در تصحیح مدیریت و بهینه‌سازی و نشانه‌گذاری ایجاد یک ترکیب زمانبندی برای توسعه میتواند نجات‌بخش باشد.
در مدیریت دموکراسی مردم به وسیله انتخابات، افراد شایسته‌تر و با تجربه‌تر را از بین نخبگان مدیریتی به قدرت می‌رساند و در توفیقات مدیریت دموکراسی نسبت سایر مدیریت‌های ذکر شده قطعاً بیشتر و بهتر است.
امید است با مشارکت و همراهی نخبگان و فرزانگان حقوقی و علمی و مدیریتی راهبردهای تصحیح قانون اساسی برای بازاندیشی و ایجاد یک فنداسیون مقاوم و قوی برای مدیریت کلان افغانستان شکل بگیرد و همه نخبگان و فرزانگان در این بینان قرار بگیرند تا آینده روشن و مبتنی بر سازوکارهای بین المللی و افغانستانی آباد فراهم شود.