رویکرد‌های اعتمادساز در برابر بانک‌ها و موسسات مالی مشکل‌دار

اصطلاح «بانک بد» در ابتدا در سال 1990 میلادی، در جریان بحران مالی کشور‌های شمال اروپا، توسط دو کشور سوئد و فنلاند بکار برده شد. سپس در دهه‌های بعد در بحران مالی سال‌های 2007 الی 2009، کشور‌های دیگری نیز از جمله جمهوری ایرلند از مفهوم و اصطلاح «بانک بد» استفاده نمودند. بعنوان مثال در جمهوری ایرلند یک بانک بد، با عنوان «آژانس مدیریت دارایی ملی» به منظور پاسخ به بحران مالی تاسیس گردید. در واقع، یک بانک بد زمانی خلق می‌شود که یک «بانک مشکل‌دار» به دو گونه بانک تبدیل گردد:
 گروه اول: یک بانک خوب که براحتی بفروش می‌رود و برای سهامداران نوعی کمک مالی در هزینه‌های قابل قبول محسوب می‌شود.
گروه دوم: یک بانک بد که شامل دارایی‌های ضعیف و نامناسب می‌باشد.
با جدا کردن این دو، بانک‌ها اجازه نمی‌دهند دارایی‌های بد (یا سمی) به دارایی خوب سرایت کنند. اگر این دو مخلوط شوند، سرمایه‌گذاران و معامله‌گران نسبت به سلامت و عملکرد مالی بانک شک و تردید پیدا می‌کنند و توانایی بانک در قرض دادن، تجارت و افزایش سرمایه مختل می‌شود. در واقع بانک بد، یک ساختار شرکتی برای جدا کردن دارایی‌های جامد (غیر قابل تبدیل به پول) و خطرناک یک بانک یا یک سازمان مالی است. هدف جداسازی این است که سرمایه‌گذاران بتوانند با توجه به اطمینان بیشتر، میزان سلامت مالی بانک را ارزیابی کنند.  یک بانک بد ممکن است توسط یک بانک یا موسسه مالی به عنوان بخشی از استراتژی مقابله با یک وضعیت مالی دشوار خلق شود، یا توسط دولت یا برخی از سازمان‌های رسمی دیگر در راستای  بخشی از پاسخ رسمی به مشکلات مالی ایجاد گردد. این رویکرد، بانک‌های خوب را قادر می‌سازد تا بر کسب و کار اصلی خود یعنی «وام دادن» تمرکز کنند، در همان حال، بانک بد می‌تواند در حداکثر رساندن ارزش دارایی‌های خطرناک موفق و متخصص شود. بانک‌های بد برای رسیدگی به چالش‌های ناشی از بحران‌های اعتباری اقتصادی ایجاد شده‌اند تا بانک‌های خصوصی بتوانند دارایی‌های مشکوک و مشکل‌دار را از دفاترشان جدا کنند. از تقسیم‌بندی بالا می‌توان نتیجه‌گیری کرد، بانک بد اصطلاح مناسب و درستی نیست، زیرا بانک بد نهاد ثبت شده‌ای نیست تا سپرده‌ها را دریافت کرده و تسهیلات پرداخت کند. بطور معمول بانک بد، یک شرکت مدیریت دارایی است که با دارایی ضعیف کار می‌کند و می‌تواند بطور پیوسته با تحقق دادن به بهبود دارایی‌های ضعیف مالکان و اعتباردهندگان آن، به نحو مطلوبی مدیریت شده و کار کند.


 از طرفی بانک مشکل‌دار می‌تواند تقسیم نشود بلکه کمک یا تامین مالی (تزریق سرمایه) شود، تا با بکارگیری صحیح دارایی‌های ضعیف در مسیر طیف وسیعی از محصولات بانکی، در قالب ارائه انواع تسهیلات و غیره  به همراه یک رفتار انعطاف پذیر، تجدید حیات یابد و کم کم به یک بانک خوب مبدل شود. مانند بحران 2008 ایالات متحده، که وزارت خزانه‌داری آمریکا بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه برای خروج از بحران به نظام بانکی این کشور تزریق نمود. لذا باید برای تصمیم گیری، ارزیابی‌های دقیقی صورت گیرد. در شرایط بحران مالی، مسئولین دولت‌ها  باید پیش  از همه، از وسعت کامل ضررها یا راه حل احتمالی بحران‌ها در موسسات مالی آگاه باشند تا در زمان مناسب ورود کرده و بسرعت اقدامات اصلاحی را به انجام رسانند. بنابراین اقدامات فوق باید بر پایه و اساس خلاصه اطلاعات و در کل توزیع احتمالی از نتایج احتمالات اقتصادی، بنا شود. در چنین شرایط و موقعیت‌هایی، قیمت گذاری دارایی‌ها بطور گسترده در بازار، ذاتا کساد و خاموش است، چراکه بازار‌ها بطور صحیح عمل نمی‌کنند. بنابراین در کوتاه مدت باید تصمیماتی در خصوص ورشکستگی یا بقای بانک اتخاذ گردد، اما در بلند مدت می‌توان ارزیابی‌های مناسب تری داشت تا بتوان ترکیب دارایی‌های فروخته شده یا نقد شونده را تدبیر و مدیریت کرد. بطور ایده آل دولت‌ها در کوتاه مدت تمایل دارند که اعتماد به نفس کافی به سیستم تزریق شود، بنابراین بازارها را بازگشایی می‌کنند، موسساتی که قادر به پرداخت قروض هستند کمک مالی می‌شوند. اگر موسسه‌ای زیان ده باشد در  ابتدا باید احضار اولیه سهامداران انجام گردد تا سهامداران در جریان این زیاندهی قرار گیرند. در صورتی که سهامداران نتوانند زیان را پوشش دهند و نتوانند وجوهی که بر عهده آنهاست تادیه نمایند، بانک ورشکست خواهد شد و بار مسئولیت آن بر روی همه سهامداران از کوچک تر تا بزرگ، محاسبه می‌گردد. 
در این حالت تصمیم نهایی تنها زمانی می‌تواند اتخاذ شود که آخرین دارایی‌ها فروخته شود و تمام قبوض تصفیه مدیریت پرداخت شود که ممکن است سال‌ها بطول انجامد. اگر مشکل بانکی با پرداخت قیمت عادلانه برای بخش‌های دایر و سهل الفروش برطرف شود، بنابراین سیستم مالی می‌تواند به عملکرد مداوم خود ادامه دهد، سطوح سرمایه گذاری رضایت بخش می‌تواند حاصل شود و مشکلات به آهستگی با مرتب شدن اوضاع حل شده طوریکه شرایط و موقعیت به حالت نرمال برگردد و دارایی‌ها سررسید شوند، همان چیزی که یک بانک بد می‌تواند بدست آورد.
از طرف دیگر اگر بانک مجاز به ورشکستگی باشد، بانک خوب و بد صورت می‌پذیرد، بنابراین اگر دولت‌ها یک بخش خوب از بانک را برای ادامه عملیات مداوم، در نظر بگیرند با یک دوراهی و معضل روبرو می‌شوند. برای اجتناب از ورشکستگی، مسئولین باید در ابتدا کل بانک را نجات دهند و در قدم بعدی بانک بد را از کل بانک ایجاد نمایند، یا اینکه دولت‌ها می‌توانند پیش از ورشکستگی بانک، مداخله و بازدید مختصری انجام دهند و بانک خوب را ایجاد نمایند. جنبه مهم این موضوع، حمایت از سپرده گذاران بیمه شده، کسانی که به فراهم کنندگان (موسسات و بانک‌ها) دیگر انتقال یافته آن، می‌باشد. اگر در عمل وقت کافی برای یافتن یک خریدار وجود ندارد، مسئولین می‌توانند یک «پل بانکی» برای نگهداری و ادامه عملیات‌های جاری بانک، ایجاد نمایند. آنها باید تنها بخش‌هایی از بانک، که برای حفاظت از پل ارتباطی می‌باشد، بهمراه پسماندی که در یک بانک باقیمانده بجا مانده است، را انتقال دهند. بنابراین در این مرحله شکافی میان بانک‌های خوب و بد بوجود می‌آید و در این حالت بانک باقیمانده (بانک بد) می‌تواند عملکرد‌های بیشتری نسبت به شرکت مدیریت دارایی داشته باشد. ممکن است تقسیم ساده بانک به دو قسمت مجزا با ساختاری مستقل نینجامد، زیرا این احتمال هست که محیط، سیستم‌های کامپیوتری و دیگر کارکرد‌ها براحتی قابل تقسیم نباشد یا حداقل بسرعت تقسیم نشوند.
رویکرد‌ها و روش‌های بالا، مفید و اعتماد ساز هستند. همان طور که تجربه شد بسته شدن موسسات و پرداخت پول نقد به سپرده گذاران، کار دشواری است و هزینه‌های زیاد اقتصادی- اجتماعی- سیاسی بهمراه دارد (اتفاقات تلخ و هزینه‌زایی که در خصوص موسسات مالی غیر مجاز رخ داد). اگر سپرده گذاران از اینکه دسترسی آنها به حساب‌هایشان بطور موقت قطع خواهد شد واهمه داشته باشند، یک خروج عظیم منابع (bank run) رخ خواهد داد. ورشکستگی  موسسات مالی و بانک‌ها به اعتماد بنفس سیستم مالی کشور لطمه بزرگی وارد می‌سازد، لذا دولت‌ها تمایل دارند، بانک‌ها و موسسات مشکل دار در حال فعالیت باقی بمانند و از این موضوع حمایت می‌کنند. چرا که ورشکستگی نهاد‌های مالی ضربه‌های جبران ناپذیری به صنعت بانکداری وارد می‌کند. از طرفی این احتمال نیز وجود دارد، با بکار گیری روش‌های ترمیمی و کارا، ارزش دارایی‌های بانک‌ها و موسسات مشکل دار (اگر در کوتاه مدت تغییر نکند) در میان مدت و بلند مدت به حداکثر خود برسد.
در نتیجه، در زمان وقوع بحران‌های مالی نظیر بحران موسسات مالی اخیر، شایسته است ترازنامه بانک‌ها و موسسات مالی مشکل دار بطور دقیق معاینه و بررسی گردد، سپس بهترین رویکرد (1. روش ایجاد بانک‌های خوب و بد، و یا 2. روش توانبخشی مالی از طریق تزریق سرمایه) را با در نظر گرفتن کلیه جوانب اتخاذ کنیم. روش‌هایی که اجرای آنها، هزینه‌های اقتصادی - اجتماعی - سیاسی کمتری به همراه داشته باشد.
*عضو انجمن علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران