پس از محاکمه ی دختر وزیر...


مبارزه با فساد خوب است، بازگرداندن حق مردم و بیت المال کاری پسندیده تر، حتی ناامن کردن فضای ذهنی جامعه برای هر کسی که می‌خواهد از راه نادرست و ناشایست! دارای ثروت و مکنت شود
نه تنها خوب که از اوجبِ واجبات است اما در این وانفسایی که اخلاق در جامعه به آسانی ذبح می‌شود، اندکی منصفانه تر به تیترهایی که می‌زنیم و حرف‌ها و نکته‌هایی که می‌گوییم و می‌نویسیم فکر کنیم. حالا و در هفت بند؛ برخی نکات را یادآور می‌شویم باشد که اندکی به آن چه زیر پا له می‌کنیم و ذبح! بیاندیشیم و بنگریم که شخص نیست که جناح سیاسی نیست که رقیب نیست که اخلاق و انصاف است که دارد زیر عقده گشایی‌های ما جان می‌سپارد:اول: حرف و سخن درستی که به زودی به آن خواهیم پرداخت و آن این که همه ی جناح‌های سیاسی ـ از همه بیشتر اصلاح طلبان ـ باید نسبت خود را با فساد، مبارزه با فساد و چهره‌هایی که در فساد غرق شده اند به وضوح مشخص نمایند یعنی در این برهه که قوه ی قضائیه مرد و مردانه قدم در میدان گذاشته؛ دیگر جایی برای
پنهان کاری و تعارفات معمول و مرسوم نیست یعنی گاهی حتی ممکن است لازم باشد خود افشایی کنیم تا در ادامه ی مسیر مستحکم تر گام برداریم و مطمئن تر!
دوم: آفتاب یزد در فقره ی پیگیری چگونگی واگذاری خارج از تشریفات قانونی آنومالی


‏19 - D به چادرملو از همه بیشتر ـ حتی بیشتر از عیسی کلانتری ـ از نعمت‌زاده عصبانی و شاکی است از همین جا پیدا است ما نیز می‌توانستیم بر سر همان یک موضوع که سرنوشت یک استان به مخاطره افتاد و حقوق فرد فرد 1.2میلیون نفر یزدی نادیده انگاشت، تقاص امضاء پدر را از دخترش بازستانیم!
سوم: شبنم نعمت زاده تخلف کرده؟! کلاهبرداری کرده؟! اختلاس کرده؟! رانت و رشوه خورده و داده؟! افساد فی الارض مرتکب شده؟! هرچه کرده و بوده مگر طفلی صغیر است یا کودکی ناتوان که چپ می‌رویم و راست بر می‌گردیم به او می‌گوییم دختر وزیر؟! اساساً مگر در محاکم قضایی دختر فلان شخصیت بودن یا نبودن در عدالت محوری خللی ایجاد خواهد کرد؟! اگر این گونه نیست، که نیست چرا شبنم نعمت زاده را محاکمه نمی‌کنیم و چسبیده ایم به دختر وزیر؟!
چهارم: مسبوق به سابقه است در فقره ی قتلی که محمد علی نجفی نیز انجام داد یا در فقره برخی اتهامات و جرائمی‌که بر مهدی‌هاشمی‌نسبت داده شد و نیز در بسیاری از دیگر موارد از همه ی جناح‌ها، به ویژه در عالم رسانه، بدون آن که شخص را بنوازیم و بشناسیم، وابستگان و عقبه ی سیاسی و جناح و جبهه ی حامی‌او را ـ حتی از سال‌ها پیش از انقلاب ـ به چوب نواختن سپردیم گویی همچنان به عادت نامیمون نبش قبر دچار و رها نمی‌شویم!
پنجم: شبنم نعمت زاده نمی‌تواند از چنگال عدالت رها شود مگر آن که به اتهاماتی که به او نسبت داده اند پاسخ دهد و بزه‌هایی که مرتکب شده را متناسب با آن چه قانون پیش بینی کرده جریمه و زندان و غیره ببیند. اگر به این باور رسیده ایم چرا می‌کوشیم برخی نسبت‌ها و وابستگی‌ها را پررنگ کنیم!؟ او دختر نعمت‌زاده است درست، پدرش سال‌های سال وزیر و مدیر مملکت هم بوده درست اما او در کنار این مسائل هم مادر است هم همسر، برای این دو نقش چیزی
جا گذاشته ایم؟!
ششم: ممکن است در جایی و یا جاهایی از نعمت دختر نعمت زاده بودن بهره برداری‌هایی کرده باشد ـ که طبیعی است وقتی از داشتن پدر به صورت احساسی و عاطفی محروم می‌ماند
در جایی دیگر حتی به اشتباه جبران نماید ـ
اصلا چه بسا از امضا و جایگاه پدر سوء استفاده‌هایی شده باشد به درست یا غلط!
این موارد هم در قانون پیش بینی شده است و متناسب با بهره برداری‌های شائبه برانگیز،
حتما دچار بند و حبس و جریمه و زندان خواهد شد در این میانه ما چرا کاسه ی داغ تر از آش شده ایم؟! او که می‌داند خطا کرده و پذیرفته!
چرا به کمتر از اعدام برخی، رضایت
نمی‌دهیم؟!
هفتم: می‌گویند بگویید نامه ننویسند، توصیه نکنند، می‌گویند حجاب متعارف باشد و می‌گویند‌هایی دیگر... کدام پدری است که دست روی دست گذارد و ساکت و آرام بنشیند و برای جگر گوشه اش قدمی‌هرچند ناامیدانه برندارد؟! کدام بزه کار و خطاکاری است که زن باشد و چهره گشاید و لبخند به لب پاسخگوی اتهاماتش باشد؟! اصلا مگر ممکن است زن باشی و به زعم همه دختر وزیر؛ زیر برق تند و رگباری فلاش دوربین‌ها جرات کنی چشم بگشایی چه برسد
به رو گشودن؟! دختر نعمت زاده را محکوم کردیم، له کردیم اصلاً نابود کردیم تمام شد رفت، بیاییم سر فرصت و با آرامش شبنم نعمت زاده را از نو تفهیم اتهام کنیم شاید نتایج بهتری نصیب مان شد!