اعظم طالقانی و قدرت سیاسی

محمد علی تبرائی‪-‬ اولین ملاقاتها و آشنایی بنده با ایشان در مقطع دوره مدیریت اجرایی اینجانب با بازرسی ایشان در خانه احزاب ایران بوده است .
اگر زنگ می‌زد ‌سوال اولش این بود موضوع جلسات که می‌خواهم حضور داشته باشم چه حد بدرد مردم
می خورد خروجی اش چیست ؟....
پاسخ می دادم که فقط مرتبط با احزاب... اگر دیداری دعوت می شد تاکید داشت که نتیجه اش چیست؟ می‌گفتم نمی دانم فقط مجری‌ام. از شورای مرکزی خانه احزاب بپرسید.


1. صداقت در رفتار ایشان کم نبود اخیرا در بزرگداشت فعالان سیاسی (آقایان شیبانی و سرحدی زاده و زهرا مصطفوی ..) در همایش انتخابات خانه احزاب در وزارت کشور وقتی یکی از اعضای هیات رئیسه خانه احزاب با عنوان دکتر اعظم طالقانی یاد نمودند با خنده گفتند ما حتی کارشناسی هم نداریم چرا این القاب می دهید!!! (البته کارشناسی ادبیات داشت)
2. بیشتر و عموم فعالان سیاسی اولویت شان کسب قدرت است ولی اعظم طالقانی چسبندگی به قدرت نداشت .دقیقا درست کپی برابر اصل مرحوم طالقانی پدرش برای مردم زندگی کرد .
3.از زمان پا درد ایشان که بعدا روی ویلچر می دیدم
هر موقع زمان جلسات سیاسی وهمایش‌های خانه احزاب در وزارت کشور بود اعظم طالقانی و آقای دکترمرتضوی کیاسری (روشندل) را
همیشه بعنوان مهمان ویژه معرفی می‌کردم تا ورود‌شان به وزارت کشور با سهولت انجام شود در همایش یازده مهر امسال خانه احزاب خیلی اصرار کردم بیاند که آمدند و خاطره آفریدند.
4. مرحومه در مقطعی کاندیدای ریاست جمهوری شدند و گفتند تکلیف کلمه رجل سیاسی در قانون اساسی مشخص شود . که به غنای بحث حقوقی و تفسیر آن افزودند.
5. اعظم طالقانی در اواخر سال نود وهفت زنگ زدند گفتند وزارت کشور گفته فعالیت حزب شما معلق است و امکان ادامه فعالیت سیاسی نیست گفتم الان زمان تطبیق با قانون فعلی است سریعا کنگره تان را برگزار نمایید در جابجایی معاونین سیاسی و مدیران کل سیاسی وزارت کشور در کمیسیون ماده ده احزاب شما را در لیست احزاب قانونی توصیه کنیم که خوشبختانه انجام شد و به کمک اعضای کمیسیون به ویژه با مساعدت آقای عرف معاون سیاسی وزارت کشور و خانم مافی نماینده مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون ایشان هم تایید صلاحیت شدند.
6.روز همایش انتخاب نماینده کمیسیون ماده ده ایشان زنگ زدم گفتم براتون هماهنگی کردم از قسمت درب پارکینگ ویژه وزیر کشور بیایید تا رفت و آمدتان آسان شود گفت حتما میایم که شنیدم بخاطر بیماری بیمارستان پارس بستری شدند و همراهانش زنگ زدند و گفتند در اتاق
آی سی یو از شما صحبت می کند و یادتون می کند
برای ایشان آرزوی سلامتی کردم و از ته دل دعا کردم . ولی حالا خبردار شدم پیش ابراهیم شتافت .