سرنخی از عالم رویا

شهروند| خواب عروس جوان دست سارقان را رو کرد. سارقانی که با شگردی عجیب سراغ خانه‌های خالی پایتخت می‌رفتند و با خیال راحت آنها را خالی می‌کردند. دو مرد و زنی جوان اعضای این گروه تبهکاری بودند که تاکنون سرکرده آنها از سوی پلیس دستگیر شده است. براساس اطلاعات پرونده، ارزش اموال به‌سرقت‌رفته از سوی این باند بیش از یک‌میلیارد تومان است. رئیس 55 ساله این باند در اعترافاتش به مأموران گفته که
آنان در سرقت‌ها فقط دنبال پول، طلا، سکه و دلار بودند و هیچ چیز دیگری، حتی اشیا و لوازم قیمتی را نمی‌دزدیدند تا مبادا از این طریق شناسایی و دستگیر شوند. به گفته بازپرس پرونده دو عضو دیگر این گروه تحت تعقیب‌اند و تلاش برای به دست آوردن سرنخ‌های بیشتر برای دستگیری این دو نفر از سوی پلیس ادامه‌دارد.
این پرونده عجیب چندی پیش با مراجعه مردی میانسال به پلیس به جریان افتاد. مرد مالباخته مثل همه آنهایی که از خانه‌شان سرقت شده بود، جزییات ماجرا و شرح اموال سرقتی را به مأموران توضیح داد: «هفته قبل پدرم فوت کرد، ما برای عمل به وصیت پدرم او را به زادگاهش بردیم، تا همانجا دفن شود. چند روز بعد از پایان مراسم وقتی به خانه برگشتیم، دیدیم از خانه ما سرقت شده است.» دزدان فقط پول و طلاها را از خانه این خانواده عزادار برده بودند. به‌هم‌ریختگی کل خانه و زیروروشدن وسایل نشان می‌داد سارقان فقط دنبال اموال ارزشمند بودند. طبق روال معمول بررسی صحنه جرم و تشکیل پرونده در دادسرای ویژه سرقت و سایر تشریفات اداری انجام شد و پرونده برای دستگیری سارقان به اداره آگاهی رفت. کارآگاهان در بررسی‌هایشان متوجه شدند سارقان با شکستن قفل به روش «توپی‌زنی» وارد خانه شده‌اند. البته هوشیاری سارقان باعث شد مأموران در ادامه بررسی‌ها چیز زیادی دستگیرشان نشود.
چند روز بعد بود که ماجرای عجیب این سرقت کلید خورد. مرد مالباخته دوباره به اداره آگاهی رفت و موضوع عجیبی را با آنها درمیان گذاشت: «شب گذشته، عروس من خواب پدرم را دید. پدرم در خواب به او مشخصات سارق را گفته و نشانی هم داده که درست است.» تماس از عالم رویا آن‌قدر برای پلیس عجیب بود که افسر پرونده حرف‌های مرد مالباخته را جدی نگیرد. اما مأموران وقتی اصرار مرد مالباخته را دیدند، از او درباره آن نشانی هم سوال کردند، سوالی که البته پاسخ عجیب‌تری هم در پی داشت: «پدرم در خواب گفت پیچ‌گوشتی سارق جایی زیر تخت جامانده، تخت را وارسی کردیم و پیچ‌گوشتی را دیدیم. ما چنین ابزاری در خانه نداشتیم.» کارآگاهان وقتی این صحبت‌های عجیب را شنیدند، دوباره راهی محل سرقت شدند، اما ظاهرا همه اظهارات مرد مالباخته درست بود.


«پیچ‌گوشتی» سرنخی از عالم خواب حالا در دست مأموران بود. اداره تشخیص هویت اثر انگشت روی این پیچ‌گوشتی را تأیید کرد. اثر انگشتی مخدوش که در بررسی‌های بیشتر مشخص شد صاحب آن انگشتان دستش قطع شده است. حالا پلیس سرنخ خوبی به دست آورده بود، اما پیرمرد فوت شده، در همان رویای عجیب مشخصات ظاهری سارق را هم داده بود: «مردی کوتاه، متوسط هیکل با صورتی کشیده، سبیل‌های پرپشت مشکی و ...» پلیس که دیگر رویاهای عروس این خانواده را جدی گرفته بود، کار چهره‌نگاری مرد متهم را هم انجام داد. پیچ‌گوشتی همراه با اثر انگشت ناقص و یک چهره، همه داشته‌های این پرونده بود. در همین حال خبر چند سرقت عجیب و مشابه، روند تحقیقات را وارد فاز جدیدی کرد. طی چند هفته از تعدادی خانه در سطح پایتخت به همین شیوه سرقت شده بود. ساکنان همه این خانه‌ها عزادار بودند و یکی از عزیزان نزدیک‌شان فوت کرده بود. نکته مهم و البته عجیب ماجرا این بود که در زمان سرقت همه آنها برای انجام مراسم کفن و دفن در شهرستان حضور داشتند.
حالا پلیس به این نتیجه رسیده بود که این سرقت‌ها با هم در ارتباط هستند، اما چگونه؟ این پرسشی بود که کارآگاهان برای یافتن پاسخ آن به چند هفته زمان نیاز داشتند. درنهایت هم همان «پیچ‌گوشتی» گرهگشا شد. مأموران در بررسی سوابق متهمان سابقه‌دار به مورد مشکوکی برخوردند. سارقی سابقه‌دار با چند انگشت قطع شده، مردی 55 ساله که سال‌های ‌سال خودرو سرقت می‌کرد. او آخرین بار چند‌سال پیش به همین جرم به زندان افتاده بود. درنهایت مأموران با بررسی سوابق این مرد سراغش رفتند و او را بازداشت کردند. چهره همان بود که پیرمرد در عالم رویا گفته بود. مأموران شروع به بازجویی کردند، سوال و جواب. اما متهم بدقلقی می‌کرد. انکارهای مکرر او ادامه داشت تا اینکه همان پیچ‌گوشتی را به او نشان دادند. همان سرنخ رویایی، شد کلید زبان متهم: «من چند‌سال زندان بودم، رد مال داشتم، باید رضایت شاکیان پرونده را می‌گرفتم، اما آهی در بساط نبود. مرخصی گرفتم و از زندان زدم بیرون، راهی به جز دزدی نداشتم. سراغ یکی از دوستانم رفتم، دوستم با زن جوانی ازدواج کرده بود، آنها هم وضع خوبی نداشتند، بنابراین با هم همدست شدیم.» حالا تقریبا همه پازل‌های گمشده این پرونده عجیب کنار هم جور بودند، اظهارات متهم دستگیرشده موبه‌مو با واقعیت همخوانی داشت. متهم دستگیرشده به همه سرقت‌ها با جزییات اعتراف کرد و از شگرد عجیبش برای این سرقت‌ها به مأموران گفت: «زن دوستم کارش فقط شناسایی محل سرقت بود. خانه‌ها را من و دوستم سرقت می‌کردیم.»
ردزنی با ایده‌ای ساده. آگهی ترحیم و پرس‌وجو از محل زندگی متوفی و اقوام او. این روزها شناسایی خانه‌های عزادار کار زیاد سختی نیست. چند تاج گل و بنرهای تسلیت کار را برای این سارقان راحت کرده بود. زن جوان در ظاهر برای عرض تسلیت و تعزیت دست به کار می‌شد. اما اگر کسی خانه نبود، از همسایه‌ها پرس‌وجو می‌کرد و وقتی مطمئن می‌شد صاحبخانه برای مراسم به شهرستان رفته است، موضوع را به همدستانش اطلاع می‌داد و بعد هم خالی‌شدن خانه از طلا و پول و سکه. آن‌طور که این مرد میانسال اقرار کرد، در این مدت این باند سه نفره بیش از یک‌میلیارد تومان از خانه‌های تهران سرقت کرده‌اند، اما خودش می‌گوید: «مال دزدی هیچ وقت به قیمت به فروش نمی‌رسد، حتی اگر طلا و سکه باشد.»
بازپرس حسین‌پور، قاضی شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت پایتخت ضمن صدور قرار بازداشت برای این متهم سابقه‌دار دستور بازداشت زن و شوهر سارق و فراری را هم صادر کرده و پلیس در تعقیب آنها است.