چرا علاج واقعه بعد از وقوع؟ - منصور فرزامی

به نظر مي‌رسد که اين عادت هم کم‌کم براي ما به صورت يک هنجار و يک راهبرد درمي‌آيد که چون کوزه‌ها شکست و آبرو بر باد رفت و ماست‌ها ريخت آن گاه در پي علاج واقعه بعد از وقوع باشيم و بعد از پيچاندن لقمه، باز هم آن را نه در دهان که در گوش بگذاريم و جالب اين که بعد از خرابي‌هاي وحشتناک و بسيار تاسفبار چند روزه، به جاي اينکه ساده‌ترين و مشروع‌ترين راه قانوني و منطقي را برگزينيم و متنبه باشيم که ديگر تکرار نشود، در پي في‌المثل مکاني هستيم که خلق ناراضي در آنجا جمع شوند و فرياد برآورند و لابد مسئولان و کارگزاران هم بيايند و فريادها و ناله‌ها را در حاشيه بشنوند آن گاه حاصل آنها را ببرند در کنار تراکم جلسات البته پرحاصل به زعم خودشان بگذارند و آن گاه از بوته‌هاي آزمايش مصطلح خودشان بيرون بياورند و نسخه‌هاي معجزه‌آور را که لابد کلي راه حل آسايش و آرامش به همراه دارد، بازخورد و نويد آن اجتماعات اعتراض نموده آنان را به سلامت به خانه‌ها بازگردانند تا آب‌ها به آسياب بازگردد! 
در حالي که امر، روشنتر از اين قضاياست و قانون اساسي و تعقل ما آن ظرفيت را دارد که با نشاني درست، آن اعتراضات مخرب و هيجان‌هاي گاه ماجراجويانه را از کف خيابان به کف رسانه‌ها برگرداند و جهت اصلاح، منطقي‌ترين راه را که بسيار هم کم هزينه است و ضمن حفظ آبرو و آبروداري مي‌تواند براي نسل امروز و نسل‌هاي آينده هم خطمشي صحيح و راهبرد درست باشد تا مفاهمه و تعامل را جايگزين رفتارهاي پرخاشگرانه نمايد و نيز از مجاري قانوني خواسته‌هاي خود را بخواهد و طرف‌هاي مقابل هم از همان راه‌هاي قانوني و به رسميت شناخته شده، موظف باشند که خود در برابر قانون تمکين کرده، جوابش را بدهند تا نه تخريب و شعله‌ ورکردن آتشي از آن سو و نه بر خوردهاي خشن از اين سو در ميان باشد. 
 لذا براي بازدارندگي‌هاي چنين اعمال مخربي بايد نخست در سياست‌هاي راهبردي و نيز کاربردي رسانه ملي که از بودجه ملي تغذيه و تامين مي‌شود، تجديد نظري کلي و اساسي صورت بگيرد تا همانگونه که فلسفه وجودي اين دانشگاه جامعه در سياستگذاري‌هاي آغاز انقلاب رقم خورده، همه سلايق و نحله‌هاي فکري و اعتقادي بتوانند و جايگاه آن را داشته باشند تا به بازتاب نقد و نظر خود بپردازند و از همين مجاري نيز پاسخ بگيرند و موجبات اقناع همه فراهم شود و در کنار اين، رسانه‌هاي ريز و درشت کشور هم بتوانند آزادي بيان و انديشه خود را بدون هيچ واهمه‌اي مطرح نمايند. بديهي است وقتي که زمينه چنين مفاهمه‌اي باشد، همه امور به صورت بسيار شفاف در بستر خود جريان مي‌يابد و هيچ نيازي ديگر به گرفت و گير و تهمت از اين سو و آن سو نخواهد بود و ديگر فرصتي پيش نمي‌آيد تا فرصت‌طلبان مغرض داخلي و آشوبگران خارجي، خواسته‌هاي خود را عملياتي کنند و امثال ترامپ و پمپئو معلوم‌الحال با وقاحت تمام مدعي خيرخواهي و ايستادن در کنار مردم ايران باشند و مثل «مکرون» فرانسوي که خود مرعوب جليقه زردها و دل شوره‌دار يکشنبه‌هاي سراسري کشور به اصطلاح مهد آزادي خود است، به نصيحت ما بپردازد. 
و بدتر و مصيبت بارتر از همه کنش‌ها و واکنش‌ها، ادعاي پهلواني برخي از عزيزان و خط و نشان کشيدن‌هاي بعضي از پهلوانان در ميدان‌هايي است که در آن نشاني از پهلواني حريف و حريف پهلوان نيست و حکايت دادن مدال به خود است و انگار از آن بزرگي و عفو و گذشت و به اصطلاح «العفو عند القدره» هيچ خبري نيست و گويي آن عزيز قوه اجرايي به جاي پاسخ اعمال خود به جاي کلانتر محل نشسته و خط و نشان مي‌کشد و پنداري هيچ نشاني از درس‌آموزي مشي آن پيامبر رحمت و حلم و خلق نيست تا بياموزيم و درس بگيريم که «اليوم يومالمرحمه» است نه «اليوم يومالملحمه» و پاسخ آنها که در عين ناخشنودي از تصميمات نادرست و ناشدني به کف خيابان‌ها نيامده‌اند، خط و نشان کشيدن و ايجاد فضاي ارعابي که هيچ وقت جواب نداده نيست. وانگه مگر سياست درست، جذب حداکثري و دفع حداقلي نيست؟ اگر نيست پس چه ادعايي در ذوب در ولايت است و اگر هست پس چرا به جاي لذت عفو، به لذت در انتقام مي‌انديشيم که مايه دفع حداکثري است و چه ترسي است از جامعه متکثري که در عين مفترقات، داراي مشترکات بسيار است و در نهايت به وحدت در مقصود و هدف مي‌رسد. 
مسئولان و زعماي قوم بايد و ضرورت دارد که مشوق چنين تکثري باشند و اصول انقلاب اسلامي و قول‌ها هم در همين مشي و مسير بوده است. نه آن که همه قدرت و تريبون و ابزار در يک طرف بايستد با آن نصيب و غنايم و از اين سو، فقدان همه اين نصيب‌ها و داشته‌ها بارز باشد، حال خود داوري کنيد که آيا چنين چاق و لاغر و به اصطلاح اديبان «غث و سميني» مي‌تواند نتيجه‌بخش و داراي تداوم و تفاهم باشد؟