روزنامه شهروند
1398/09/18
سینمای مستند و آزادی رابطه مستقیم دارند
امین فرجپور| در آستانه دوره جدید جشنواره سینما حقیقت، بد ندیدیم پای صحبتهای یکی از قدیمیترین پخشکنندگان بینالمللی سینمای ایران بنشینیم که توزیع فیلمهای پرشماری را برعهده داشته است.محمد اطبایی سالهاست پرچمدار بخش خصوصی در زمینه پخش جهانی آثار مستقل سینمای ایران است. او که حضورش را در سینما بهعنوان نویسنده، محقق و روزنامهنگار آغاز کرده، بعد از ترککردن بنیاد سینمای فارابی موسسه مستقلان ایران را برای تبلیغ و بازاریابی فیلمهای مستقل ایرانی در سرتاسر جهان تأسیس کرد و پس از آن در حدود دو دهه پخش بیش از 300 فیلم داستانی و مستند ایرانی را عهدهدار بوده است. در شرایطی که درباره جایگاه جهانی سینمای مستند ایران نظرات مختلف و متفاوتی ابراز میشود، شاید اطبایی به دلیل حضور مستمر در فستیوالهای جهانی تحلیل واقعبینانهتری از جایگاه جهانی این سینما به دست دهد.
بهعنوان یک پخشکننده بینالمللی فیلم میتوانید تحلیلی کلی از جایگاه جهانی سینمای مستند ایران ارایه دهید؟
سینمای مستند ما هم مثل سینمای داستانی افتخارآفرینیهایی داشته که آخرینش هم همین جوایزی است که مهرداد اسکویی و دو مستندساز دیگر از جشنواره ایدفا دریافت کردند.
البته منظورم نه موفقیتهای مقطعی که برآیند کلی حضور جهانی سینمای مستند است؛ مثلا در عرصه سینمای داستانی، ما از اواسط دهه شصت به اینسو بعد از موفقیتهای آغازین عباس کیارستمی و امیر نادری بهطور مستمر در فستیوالها درخشیدهایم، اما حداقل خاطره من چنین چیزی را در زمینه سینمای مستند به یاد ندارد.
بحث موفقیت یا ناموفقبودن سینمای مستند را باید کمی تحلیلیتر نگاه کرد؛ چرا که این نوع سینما تا حد زیادی مدیون و مرهون شرایطی است که در آن تولید میشود.
منظورتان تحلیل شرایط تاریخی است که گاه به بالندگی این سینما و گاهی نیز به دست به عصا بودنش انجامیده است؟
بله؛ جالب است بدانید که در سالهای اول انقلاب فیلمهای مستند در ایران حرف اول را میزدند. به هر حال در آن سالهای اول فضای آزادتری را شاهد بودیم و هم سازمان صداوسیما و هم ارشاد و هم نهادهای فرهنگی روی فیلم مستند متمرکز بودند و فیلمهای مستند زیادی درباره رژیم شاه تولید میشد. نکته مهم اینکه حضور جشنوارهای این فیلمها هم حضور موفقی بود.
برعکس فیلمهای بلند سینمایی که شاهد رکود و فترتی عجیب در این حوزه بودیم.
حالا یا تولید زیادی در این حوزه نداشتیم یا فیلمهای تولیدشده کیفیت بالایی نداشتند و فیلمهای خوبی نبودند -که دراینباره میتوان تحلیل کرد و به نتایجی رسید- اما به هر حال سینمای داستانی حضور چندان پررنگی نداشت.
انگار این دو نوع سینما رابطه الاکلنگی با هم دارند و صعود یکی با رکود آن دیگری همزمان بوده است.
دقیقا؛ به هر حال از نظر تاریخی تا حدی این رابطه صادق است. در آن دوره هم دوره حضور پررنگ مستندهای گوناگون بود، تا سال 64 یا 65 که بنیاد سینمایی فارابی فعالیتش را آغاز کرد و آغاز به کار این نهاد همزمان شد با کمترشدن تولید فیلمهای مستندی که ظرفیت حضور را در جشنوارههای بینالمللی داشته باشند.
حالا فارغ از این رابطه الاکلنگی، شما دلیل کمشدن تولید فیلمهای مستند را در آن دوران در چه میدانید؟
حقیقتش در سینمای مستند، بنا به ماهیت این سینما، تولید ارتباطی مستقیم با سرمایهگذاری و حمایت نهادهای رسمی و دولتی فرهنگی دارد و شاید جز تک و توکی فیلم نشود در آن دوران از فیلمهای مستندی که تولید شدهاند، اسم برد. تا سالهای دهه هفتاد که دوباره تولید مستند رونق گرفت.
که اینجا هم باز تحولی اجتماعی کلید این تغییر را زد.
بله؛ در سالهای دهه هفتاد آغاز انقلاب دیجیتال تولید را تا حد زیادی تحت تأثیر قرار داد و متعاقب آن باز فیلمهای مستند پرشماری تولید شدند و دوباره موجی از حضور مستندهای ایرانی در جشنوارههای بینالمللی شروع شد.
اما باز هم به نظر میرسد آن انتظاری که حضور پرتعداد فیلمهای مستند ایجاد کرده بود، پاسخ داده نشد؛ نه؟
در این میان چند مشکل وجود داشت؛ اولین و مهمترینش هم این بود که نهادهای دولتی و رسمی تولیدکننده مستند حاضر نبودند فیلمهاشان را در اختیار بخش خصوصی قرار دهند.
منظورتان برای پخش است دیگر؟
بله؛ منظورم پخش بینالمللی فیلمهاست. البته من با تک و توک استثناها کاری ندارم که فردا نهادهای فرهنگی بیایند و بلافاصله چند مستند نام ببرند که تولید کرده و پخشش را به پخشکنندگان مستقل بخش خصوصی سپردهاند؛ اما روند کلی و عمومی به این شکل بوده که این نهادها از صفر تا صد کارها را خودشان انجام دادهاند و در این میان نهتنها از بخش خصوصی حمایت نکردهاند، بلکه در بسیاری از اوقات سعی کردهاند کاری کنند که بخش خصوصی پا نگیرد و حداقل اینکه این اتفاق در بخش خصوصی نیفتد.
میتوانید مثال بزنید؟
این موضوع خاص یکی دو نهاد نیست و تقریبا تمام نهادهای فرهنگی رسمی علیرغم شعارها و سیاستهای دولت و چه و چه از این رویه پیروی میکردند؛ از بنیاد سینمایی فارابی بگیرید تا نهادهای دیگر این روند را پی میگرفتند و تمام هم و غم مدیران دولتی و بهویژه مدیران میانی سینمای ایران این بود که خودشان فعالیتشان را ادامه دهند و با بخش خصوصی رقابت کنند.
که در این رقابت همواره با اینکه بهظاهر بخش خصوصی شکست خورده، اما درنهایت آسیب اصلی به سینما رسیده است و نه فقط بخش خصوصی.
شما مثلا مرکز گسترش سینمای مستند و نیمهحرفهای را فرض کنید که با صدها فیلم مستندی که تولید شده یا انجمن سینمای جوان که آن نیز دغدغهاش حداقل در دورهای تولید پرتعداد فیلم بوده، چگونه میتوانند این تعداد فیلم را به شکل درستی توزیع و پخش کنند؟ قطعا راهحلی برای این معضل وجود ندارد و قطعا بسیاری از فیلمهای خوب در این میان ممکن است سوخت شوند.
یعنی شما بخشی از فترت سینمای مستند در فستیوالهای خارجی را به این دلیل میدانید که نهادهای رسمی جلوی ورود و پا گرفتن بخش خصوصی را در توزیع بینالمللی که عرصهای تخصصی است، گرفته بودند؟
این قطعا یکی از دلایل است؛ اما نه همه دلایل. برای هر پدیدهای میتوان مجموعه دلایلی را در نظر گرفت و در زمینه سینمای مستند نیز میتوان دلایل متفاوتی را بهعنوان دلایل رکود این سینما ردیف کرد؛ بهخصوص که سینمای مستند را نمیتوان از شرایط سیاسی کشور جدا کرد.
در این مورد میتوانید تحلیلهای مصداقی ارایه دهید؟ مثلا از شروع سینمای بعد از انقلاب آغاز کنیم.
در آن دوره، فیلمهای خوب مستند تولید میشود. البته این حضور موفق را میتوان به سالهای قبل از انقلاب هم امتداد داد -که در آن سالها سینمای مستند یکی از شاخصهای فرهنگ و هنر ما بود بهخصوص سینمای مستند شاعرانه که رنگ پررنگی در موفقیتهای بینالمللی سینمای ما داشته است.
دقیقا؛ میبینیم که قبل از اینکه کارگردانان سینمای داستانی شناخته شوند، ما در مستند کسانی را داشتیم که مثل یک ستاره مردم نامشان را میدانستند و درواقع حضوری ستارهوار داشتند.
دقیقا؛ حتی بخشی از ترینها را میتوانیم به سینمای مستند و موفقیتهایش اختصاص دهیم؛ مثلا اولین جایزه بینالمللی سینمای ما متعلق به فیلم مستند یک آتش ابراهیم گلستان بود. در آن سالها کلی چهره شاخص در این سینما وجود دارد؛ از ابراهیم گلستان بگیرید تا هوشنگ شفیع و کامران شیردل. اسامی چنان زیادند که آدم میترسد چند تایی را فراموش کند و از قلم بیندازد. یادآوری اینها تنها با این هدف است که بگویم ما سنت سینمای مستند قدرتمندی داریم و این سینما هر زمان شرایط مساعد بوده و آزادی در جامعه حاکم بوده، رشد کرده و نگاهها را متوجه خود کرده است؛ مثلا همانطور که گفتم در اولین سالهای انقلاب.
در ادامه چه میشود که آن سالها تکرار نمیشوند و سینمای مستند دچار رکود میشود؟
در زمان جنگ بیشتر نوع خاصی از فیلمهای مستند حمایت میشوند و تلاش میشود در مجامع بینالمللی نیز این نوع مستند عرضه شود. در این دوران مهمترین مشکل سینمای مستند این است که به گونههای دیگر کمتر پرداخته میشود. در این دوره فضا بستهتر است و بنابراین کمتر به فیلمهای شاخص مستند برمیخوریم.
در ابتدای گفتههاتان به انقلاب دیجیتال اشاره کردید. در این مورد بیشتر توضیح میدهید؟
انقلاب دیجیتال برای سینمای مستند بسیار مهم است و تولید را دچار تغییری اساسی میکند؛ اما مهمتر از آن همزمانی آن با دوره اصلاحات است که بهواسطه آزادیهای سیاسی فیلمهای مستندی تولید میشود.
تولید بیشتر فیلم در آن دوره مربوط به انقلاب دیجیتال است که تولید فیلم را راحتتر و کمهزینهتر کرد یا تغییرات دوره اصلاحات؟
زیاد نمیتوان اینها را از هم تفکیک کرد. به هر حال ما با برآیند شرایط طرف هستیم که از تغییری عمده و رو به جلو در سینمای مستند ما حکایت میکند.
سالهای اخیر چه؛ ما چه روندی را در سینمای مستند شاهد بودهایم؟
من نام این دهه را دهه بلبشو مینامم. از نیمه دهه هشتاد تاکنون بلبشوی کامل بوده است؛ چرا که گسترش تکنولوژی در بخش عرضه فیلم شرایطی عجیب را بر سینما حاکم کرد. از رشد قارچگونه فستیوالهای سینمایی بگیرید که اغلبشان هم بیارزش و بخش بزرگیشان هم فیک و جعلی هستند، تا بهوجود آمدن یکسری سامانههای آنلاین عرضه فیلم مثل فیلمفریوی که جز لطمه به سینمای واقعی دستاوردی نداشتند. درواقع گرچه قرار بوده تکنولوژی به یاری سینما بیاید، اما در عمل این سامانهها محلی شده برای ایجاد یکسری فستیوال دروغین.
یعنی شما میگویید این آمار و ارقامی که از موفقیتهای جشنوارهای سینمای مستند رسانهای میشود، بخشی در این فستیوالهای دروغین است؟
نه فقط سینمای مستند که این فستیوالها در عرصه سینمای داستانی هم آمارسازیهای کاذب را رواج دادهاند. من آماری درآوردم که از حدود چهارهزار حضور بینالمللی حدود 80درصد حضورهای سینمای ما در این جشنوارههای فیک و بیارزش است؛ این یعنی فاجعه. موجی که راه افتاده و همه را با خودش برده است.
با این اوصاف چشمانداز پیش رو را چگونه میبینید؟
مادام که یک سیاستگذاری حرفهای در زمینه تولید و عرضه و پخش حاکم نشود، ما این روند را ادامه خواهیم داد و چیزی که الان دیده میشود این است که چنین سیاستی وجود ندارد. این دغدغه نه در دولتمردان است و نه در مدیران فرهنگی و از این نظر من هیچ آینده امیدبخشی نمیبینم و در ناامیدی کامل به سر میبرم!
سایر اخبار این روزنامه
بودجه 99، بودجه استقامت است
هراس در قرنطینه
مرگ روزانه 15 نفر در هوای آلوده تهران
همیاری برجساز و بازیگر بالیوود برای تحصیل دختران در هند
بهار که بیاید خانهها ساخته میشود
عوارض سیگار و تنباکو در جیب ورزش
سینمای مستند و آزادی رابطه مستقیم دارند
فداکاری و ایثار از جنس جوانی
صفحه شهرونگ
هنوز فرآیند استعفای رئیس جمعیت هلالاحمر طی نشده است
حاشیهنشینی در چابهار تا پایان سال تمام میشود
تلهای برای بستر حیات