بازخوانی نقش فرخ غفاری در نو شدن سینمای ایران به بهانه سالروز درگذشت او؛ سی نمایی که نمک گیر فرخ است

همدلی| محمدابراهیم فرخ غفاری سینماشناس، مورخ، منتقد، کارگردان، پایه‌گذار کانون فیلم و فیلم‌خانه ملی ایران و از پیشگامان سینمای مدرن ایران، در چنین روزی، 26 آذر 1385 در پاریس درگذشت. غفاری که در دهه‌های 30 الی 50خورشیدی یکی از پیشگامان سینمای مدرن ایران بود، اگرچه در سال ۵۷ عمر سینمایی خود را پایان یافته دید، اما فیلم‌های او راه خود را تا امروز پیموده‌اند. سال ۱۳۴۵، وزارت فرهنگ و هنر کلاس‌های آموزش سینمایی برگزار کرد که غفاری در آن درس تاریخ سینما می‌داد. بعد با همان هنرجویان به تلویزیون رفت و معاون فرهنگی و بعد هم قائم‌مقام تلویزیون شد و تا 12سال هم در همین سمت باقی ماند. بسیاری از استعدادهای فیلمسازی مستند و داستانی سینمای ایران در همان دوره و با مدیریت او فعالیت جدی خود را آغاز کردند. کنار این فعالیت‌ها، او تلاش فراوانی کرد که هنرمندان پیشکسوت روحوضی را در چهار دوره جشن طوس در مشهد به صحنه بازگرداند. هم‌زمان تلاش‌های فراوانی کرد تا تعزیه و نمایش‌های آیینی ایرانی را به اروپاییان معرفی کند. کتابی هم با عنوان تئاتر ایرانی نوشت که به بررسی روان‌شناختی عناصر تعزیه و تاثیرات آن بر تماشاگر می‌پردازد. علاقه بی‌اندازه فرخ غفاری به ایران و ایران‌شناسی سبب شد او کتاب راهنمای ایران‌شناسی را بنویسد که به معرفی جغرافیای شمال ایران می‌پردازد. مطالعه سفرنامه‌های مختلف سیاحانی که از ایران دیدن کرده‌بودند، هم سندی شد برای آغاز نگارش فیلمنامه «زنبورک». طنازی غفاری در این فیلم آخر به اوج می‌رسد. شیوه روایت پاره‌پاره به سبک هزارویک‌شب، بازنمایی عوارض واپس‌گرایی در میان عامه مردم و فرهنگ تنبلی و تن‌پروری و پخته‌خوری با استفاده از شگردهای مختلف نمایش‌های ایرانی از نقالی و پرده‌خوانی گرفته تا تاثیرپذیری از نقوش مینیاتور ایرانی برای ساخت‌وساز تصاویر در این اثر او نمایان است
فرخ غفاری ۷ اسفند ۱۳۰۰ در تهران به دنیا آمد. در یازده سالگی به همراه پدرش حسن‌علی غفاری (معاون‌الدوله) که وزیر مختار ایران در بلژیک شده بود، به اروپا رفت و تحصیلاتش را در آنجا ادامه داد. در پانزده سالگی به دیدن فیلم‌های کلاسیک علاقه‌مند شد. علی‌رغم میل پدر که دوست داشت فرخ حقوق بخواند، به دانشگاه گرونوبل فرانسه رفت و در رشته ادبیات تحصیل کرد. در سال‌های تحصیل رئیس کمیته جشن‌ها و نمایش‌های دانشجویی بود. او فعالیت هنری را با تئاتر در فرانسه آغاز کرد و پس از نوشتن مقاله برای روزنامه‌های ژون‌دوفینه و واریته با هانری لانگلوا موسس سینماتک پاریس آشنا شد.
غفاری که ایده‌های بسیاری در سر داشت، پس از پایان تحصیلات خود در فرانسه به ایران بازگشت، اما با دیدن شرایط سیاسی تیره ایران، احساس سرخوردگی کرد. او در توصیف شرایط سیاسی ایران بعد از ورودش به ایران برای نخستین بار می‌گوید:«من سفر اول که به ایران آمدم از دیدن مملکت عقب‌افتاده دلم گرفت. همان جا فکر کردم نباید مملکت با این سیاست اداره شود. من در آن شرایط تنها نبودم. روشنفکران دیگر هم معتقد بودند که فلاکت مردم ناشی از سیاست‌های غلط است و مملکت باید تکانی بخورد».
فرخ غفاری «کانون فیلم ایران» را پس از بازگشت از پاریس بنیاد گذاشت و نخستین جلسه آن را در آذرماه سال ۱۳۲۸ در تهران برگزار کرد. غفاری قصد داشت این کانون را راه‌اندازی کند تا فرهنگ و دانش سینمایی را در جامعه‌ای معرفی کند که سینمایی بسیار عقب ‌مانده داشت. در آن زمان جز چند استودیو، صنعت سینمایی وجود نداشت و سینمای ایران پس از یک دوره فترت ۱۲ ساله با کارهای کوشان و یاسمی و خاچیکیان تازه داشت شکل می‌گرفت.


او سینمای حرفه‌ای را با ساخت فیلم «جنوب شهر» در سال ۱۳۳۷ آغاز کرد. تصویر کردن اهالی فقیر جنوب شهر تهران با نگاهی ناتورالیستی سبب شد که فیلم بیش از چند شب روی پرده دوام نیاورد و توقیف شود. با تغیر نام به «رقابت در شهر» و حذف بسیاری از صحنه‌های انتقادی و اجتماعی و با سانسور، این فیلم در سال ۱۳۴۲ روی پرده رفت. «جنوب شهر» فیلمی رئالیستی و تحت‌تاثیر سینمای نئورئالیستی ایتالیا بود که در آن شاهد لوکیشن‌های واقعی و نابازیگران هستیم و رویکردی کاملا موج نویی داشت. در این فیلم می‌توان رگه‌هایی از گرایش غفاری به رئالیسم و سینمای انتقادی و اجتماعی را مشاهده کرد.
یک سال از شکست فیلم نخست، فیلم «عروس کدومه» را در سال ۱۳۳۸ ساخت. این فیلم در کارنامه هنری او ضعیف‌ترین اثر غفاری قلمداد می‌شود. غفاری تا چند سال فیلم سینمایی نساخت، تا آنکه در سال ۱۳۴۳ فیلم «شب قوزی» را با بازی پری صابری و با اقتباس از یکی از داستان‌های هزار و یک شب پدیدآورد. تیزبینی فرخ غفاری در امروزی‌کردن داستان هزار و یکشب سبب می‌شد که تماشاگر با کیفیت شرایط زندگی قشرهای مختلف جامعه و جنبه‌های تیره و روشن اخلاقیات مردم آشنایی دقیقی پیدا کند. «شب قوزی» در داخل و خارج از ایران و در سینما تک فرانسه، جشنواره جهانی فیلم تهران، جشنواره لوکارنو، سینماتک‌های انگلیس، بلژیک و سوئیس به نمایش درآمد و تحسین بسیاری را برانگیخت. مجله ورایتی غفاری را ستود و ژرژ سادول منتقد نامدار فرانسوی نوشت: «شب قوزی یک کمدی پرنشاط و به منزله کشف یک سینمای نوین است».
فرخ غفاری در سال ۱۳۴۵ به معاونت سازمان رادیو تلویزیون ایران منصوب شد او پیشگامان فرهنگ و هنر ایران را به جستجوی هنرمندان به نقاط دورافتاده ایران می فرستاد و هنرمندان گمنام را پیدا می کرد و در معرفی آن‌ها به علاقه‌مندان تلاش‌های بسیاری صورت داد.
در 1349، «مرد کرایه‌ای» را ساخت و پنج سال بعد، در سال ۱۳۵۴، آخرین فیلمش «زنبورک» را ساخت. زنبورک، پرداخت طنزگونه غفاری از آمال و آرزوهای بدوی انسان‌ها در گذشته‌ای نه چندان دور بود. در این فیلم که شکلی گزارش‌گونه‌ دارد، قصه با بیان سینمایی هماهنگ است. طنز سیاه فیلم، استوار بر قواعد قراردادی سینمایی است. او در این فیلم، برخلاف اثر قبلی‌اش «شب قوزی»، از ستارگان معروف سینمای آن دوران چون پوری بنایی استفاده کرد و پس از این دیگر فیلم سینمایی نساخت. غفاری در «زنبورک» ساختار فیلم را از ژانر پیکارسک اروپایی می‌گیرد و آن‌ را ایرانی می‌کند. «زنبورک» فیلمی منحصر به فرد در تاریخ سینمای ایران است؛ در آن نه رئالیسم «جنوب شهر» را می‌بینیم و نه شباهتی به کارهای سخیف و سرهم‌بندی شده‌ فیلم‌‎فارسی دارد.
اما غفاری دستی در مستندسازی هم داشت. «قالیشوها»، «جزیره فارسی»، «رگ‌های سیاه»، «زندگی نفت»، «نور زمان»، «گیلکی»، «مخابرات نفتی»، «وام‌های صنعتی»، «سپاه بهداشت»، «سیمان تهران»، «نوروزمان» و «وزارت صنایع و معادن»، مجموعه مستندهای فرخ غفاری است.
غفاری که تالیف کتاب‌های «سینما و مردم»، «راهنمای شمال»، «سینما در ایران» و «تئاتر ایرانی» را نیز در کارنامه دارد، مدیرعاملی فدراسیون بین‌المللی آرشیوهای فیلم در پاریس، موسس و مدیر آرشیو فیلم و فیلم‌خانه ملی ایران، و مدیر نخستین جشنواره جهانی فیلم تهران نیز از دیگر مناصبی است که غفاری پیش از انقلاب عهده‌دار بود.
فرخ غفاری، پس از انقلاب اسلامی، به پاریس مهاجرت کرد و تمام عمرش را به مطالعه و تحقیق درباره تاریخ سینما و نمایش در ایران گذشت. او در سال‌های اقامت در غربت، ارتباطش را با سینمای ایران قطع نکرد و در هفته‌های فیلم ایرانی و برنامه‌های نمایش فیلمی که از سوی ایرانی‌ها برگزار می‌شد، شرکت می‌کرد و تولیدات جدید سینمای ایران و آثار فیلمسازان جوان و نوظهور را دنبال می‌نمود
غفاری روز یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۵ در شهر پاریس درگذشت و در گورستان مون‌پارناس به خاک سپرده‌شد.
غفاری نخستین کسی بود که دست به جمع‌آوری اسناد و مدارک مربوط به تاریخ سینمای ایران زد و نخستین کسی بود که پس از پایان تحصیلات خود در فرانسه و بلژیک و کارآموزی نزد هانری لانگلوا فیلم‌شناس معروف فرانسوی و بنیان‌گذار سینماتک فرانسه، به ایران بازگشت. مجموع تلاش غفاری در جمع‌آوری اسناد و مدارک مربوط به تاریخ سینمای ایران، با کمک «کمیسیون تحقیقات تاریخی» در زمستان 1329 به صورت جزوه‌ای درآمد و فصل‌هایی از آن در اختیار یونسکو قرار گرفت، همچنین فصل‌هایی از آن در شماره‌های مهر و آبان 1330 مجله عالم هنر، به سردبیری اسماعیل کوشان و فصلی دیگر در شماره پنجم مجله فیلم و زندگی به سردبیری فریدون رهنما منتشر شد.
فرخ غفاری به همراه ابراهیم گلستان و فریدون رهنما، سهم مهمی در بنای سینمای روشنفکری و مدرن ایران در ابتدای دهه چهل داشت. سینماگری که با ساختن فیلم‌های «جنوب شهر» و «شب قوزی»، در کنار فیلم‌های «خشت و آینه» ابراهیم گلستان و «سیاوش در تخت جمشید» فریدون رهنما، خون تازه‌ای در کالبد بی‌جان و بی رمق سینمای ایران تزریق کرد و زمینه‌های رشد و تحول سینمای هنری و اندیشمندانه ایران را فراهم کرد. غفاری دلبستگی عمیقی به فرهنگ و هنر ایران داشت و تا زمانی که توان داشت، در جهت رشد و سربلندی آن کوشید. او اواخر عمر خود، سرگرم کار بر روی خاطرات و سفرنامه جد بزرگش فرخ خان امین‌الدوله بود که به دستور ناصرالدین شاه به فرانسه سفر کرده بود.
فرخ غفاری از نخستین منتقدان اندیشمند و جدی سینمای ایران بود. او در دورانی نوشتن نقد فیلم را در مطبوعات ایران شروع کرد که هنوز حرفه‌ای به نام نقد فیلم در ایران وجود نداشت و کسی به اهمیت نقد فیلم و جایگاه منتقد سینما، آگاه نبود. غفاری با نگارش مقالاتی در مجله‌هایی چون «ستاره سینما» و »فیلم و زندگی»، هم‌آوا با منتقدان سخت‌گیری چون هوشنگ کاووسی، جبهه تازه‌ای را علیه فیلم فارسی کرد. نقدهای غفاری، عمدتا علیه ابتذال و سطحی‌گرایی سینمای ایران در این دوره و تاکید بر اهمیت سینما به عنوان یک هنر بود. کتاب «سینما و مردم» که جمع‌بندی نظرات غفاری درباره سینما و نقد فیلم در ایران است، حائز اهمیت فراوانی است.
سعید نوری، فیلم‌ساز، منتقد سینما و داستان‌نویس که در طول سال‌های آخر حیات غفاری به سراغ او رفته بود، با او گفت‌وگوهای مفصلی داشت که حاصل آن در کتاب «روزگار فرخ» گرد آمده
است.