مردی به وسعت یک ارکستر

آفتاب یزد - مهران اکبری قاضی چاکی: پدیده جوانمرگی یا جوانمرگ شدن، اصولا پدیده ای است دردناک و دراماتیک. معمولا به فرد و یا افرادی که تا چهل سالگی از دنیا می‌روند، در اصطلاح جوانمرگ گفته می‌شود. در این طیف البته طبقه مفید و مثمرثمر جامعه به ویژه هنرمندان، صاحبان قلم و علم و دانش، نوابغ و بزرگان داغشان بسیار سنگین تر
است. چون جهان برای رشد و تعالی نیازمند بودن
و بیشتر بودنشان بوده و هست و حال با رفتنشان، نوعا این جهان و جهانیان هستند که علاوه بر اینکه متالم شده اند، متضرر هم گشته اند. از گذشته تا حال هنرمندان، صاحبان قلم، دانشمندان، بزرگان و نوابغ زیادی در ایران و خارج از آن داشته ایم که در این سنین رفته اند. مثل: جان لئون، بروس لی، تختی، مریم میرزاخانی، کورت کوبین، فروغ، پروین، دکتر شریعتی، آلیا، نصرت فتح علی، داریوش رفیعی، ناصر عبداللهی، مرتضی پاشایی، بهنام صفوی و...
اما عده ای از همین طیف و طبقه هم هستند که به علت آنکه آنقدر نبوغشان بالاست و آنقدر در همین عمر کم و کوتاهشان منشا خدمات ارزنده بوده اند که حتی مرگشان در دهه چهل و پنجاه و حتی شصت عمرشان باز موجب حسرت، تاثر و تضرر می‌شود و تداعی گر این حسرت ِ فراگیر که ای کاش


بیشتر عمر می‌کردند. مثل: شکسپیر، ابوالحسن
صبا، بتهوون، حسین تهرانی و... که در میان آنها نام استاد صبا بعنوان بزرگترین آموزگار موسیقی معاصر بسیار برجسته است و داغش بسیار سنگین. ایشان 55 سال عمر کردند. تنها 55 سال. در حالیکه هنوز شاید نصف آنچه را که می‌خواستند و می‌توانستند برای موسیقی به انجام برسانند، فرصت نیافتند که به انجام و فرجام برسانند. هرچند که نابغه ای مثل استاد صبا در هر سنی برود - نه اینکه حالا لزوما جوان بمیرد - بسیار زود رفته است. به نظر می‌رسد باید در چرخه آفرینش برای یک نابغه حال در هر شاخه ای که هست، طول عمر بیشتری قائل شد. مثلا عمری حداقل 200 الی 300 ساله در نظر گرفت! چون این افراد آنقدر منشا خیرات هستند که حتی اگر در این سنین هم بروند باز زود رفته اند.
> ابوالحسن صبا، از تولد تا کودکی
«ابوالحسن» در سال 1281 در تهران متولد شد. اولین بارقه‌هایی که از موسیقی در وجود او درخشید و از ذوق موسیقایی او حکایت دارد این است که نخی را به انگشتان پایش می‌بست و از آنها صدا در می‌آورد. صبا با اولین سازی که آشنا شد، ضرب بوده که از ندیمه عمه خویش، زنی به نام «ربابه خانم» از خاندان بزرگ اهل موسیقی «سماعی» که بسیار خوش صدا هم بود و آوازهای ضربی که آن زمان بسیار مرسوم بوده را خوب اجرا می‌کرده، آموخت. آشنایی «ربابه خانم»
با خاندان صبا هم حکایتی دارد. وقتی که
محمدعلی شاه از سلطنت خلع و تبعید شد،
«مختار الدوله»، شوهرعمه صبا که از مشاوران نزدیک شاه بود
تصمیم گرفت در این تبعید شاه را همراهی کند. لذا همسر خود «کوکب خانم» و فرزندانش را به دست پدر صبا یعنی «کمال السلطنه» سپرد. پدر صبا برای آنکه بر خواهرش فراق همسر صعب نیاید، ندیمه ای
که ضرب هم می‌زد بنام «ربابه خانم» از خاندان «سماعی» را استخدام کرد تا او را مونس و کمک حال باشد. آنها اگرچه تحت سرپرستی پدر صبا بودند ولی در خانه اشرافی خویش زندگی می‌کردند و صبا در کودکی طبعا به آنجا زیاد رفت و آمد می‌کرد و همین موجب آشنایی‌اش با ربابه خانم و علاقه اش به ضرب و یادگیری ابتدای آن نزد این بانوی هنرمند شد. سپس سه تار را نزد پدر یاد گرفت. وقتی پدر دید دانسته‌هایش به اتمام رسیده و پاسخگو علاقه بسیار و عطش فراوان فرزندش نیست، او را نزد اساتید خود یعنی «میرزا عبداله» و «درویش خان» که از نوادر دوران خود بودند، بُرد تا از آنها کسب فیض کند. صبا سپس به یادگیری سایر سازها پرداخت.
> صبا بهترین شاگرد مدرسه عالی موسیقی
وقتی در تیر ماه 1302 سال «کلنل علینقی وزیری»، مرد جریان ساز و آموزگاز بزرگ موسیقی ایران از اروپا برگشت و بعد از سالها آموختن موسیقی مدرن و علمی‌فرهنگی، در ایران برای نخستین بار مدرسه عالی موسیقی را تاسیس نمود، صبا در
24 سالگی در حالیکه در اکثر سازها استاد بود ولی
باز به تاکید پدرش که می‌گفت هر چیز را باید از طریق علمی‌و اصولی آموخت، به این مدرسه رفت و جزء نخستین شاگردانش شد. او ملودی‌ها و متدهای غربی در نواختن را از استاد «وزیری» آموخت و کلا تاثیرپذیری او از «وزیری» به ویژه در ویولن بسیار زیاد بود. سال اول در هنرستان «وزیری»
بر خلاف استقبال زیاد در اول کار، وقتی اسلوب کار استاد معلوم شد، همه رفتند و تنها 20 نفر ماندند که صبا یکی از آن 20 نفر بود. چون طبق روال مرسوم آن روزگار، شاگردان به محض ورود بعد از اندک آموزش مقدماتی ردیفها، شروع به نواختن می‌نمودند در حالیکه استاد «وزیری» بعلت اعتقاد به آموزش علمی‌و اصولی موسیقی، ابتدا نت‌ها و نت خوانی و «سلفژ» را آموزش می‌داد و سپس شاگردانش را وادار می‌کرد آوازها و نغمات را به نت تبدیل و آنگاه بعد از همه این کارها که ممکن بود چند ماهی هم بنا به استعداد جمع طول بکشد، شروع به آموزش نواختن و ساز زدن می‌نمود البته باز از طریق نت. کلا «وزیری» موجب خلق سبکی نوین و درست در نواختن و خواندن شد و آنهم اینکه هر آهنگ و ترانه ابتدا باید به نت درآورده شده و سپس اجرا می‌گشت. این خود سبب عدم نابودی و یا تحریف دران اثر می‌شد. کاری که بعدها شاگرد خلفش، صبا از بزرگترین سردمدارانش گشت. جنبه تحصیلی و دوره آموزش تئوری برای شاگردان عجول که اصلا عادت به این نوع کلاس نشستن‌ها نداشتند، خوشایند نبود و اکثریت در همان ابتدای امر رفتند و نماندند. تا اینکه بعدها کم کم این روش جا افتاد و شاگردان جدید زیادی جذب موسسه شدند.
> مستقل نوازی صبا در ویولن و سبک صبا
صبا از نخستین کسانی بود که در میان افرادی که کمی‌قبل یا بعد از او به ویولن روی آورده بودند، توانست به مستقل نوازی ویولن از کمانچه دست یابد و ویولنش تقریبا صدا و نغمه ای متمایز از کمانچه داشته باشد. سبک صبا در ویولن تا سال 1310 ترقی نمود تا اینکه دراین سال بعلت دایر نمودن کلاسهای آموزش موسیقی و ضیق وقت که صبا بعنوان یک استاد بخاطر غم نان دچار آن بود، فرصت ادامه رشد سبکش را نیافت و این سبک متوقف و یک جورهایی به تثبیتی زودهنگام رسید. البته از این کلاسها نوابغ زیادی در تمام رشته‌های موسیقی به ویژه ویولن ظهور نمودند که همگی از شاگردان او بودند. صبا در زمان حیاتش، بی شک در ویولن سرآمد عصر خود بود. او کار تلفیق سبک اروپایی و ایرانی در ویولن را به نحوه گسترده تری از سایرین آغازید و ادامه داد. که این کار
نوظهور را بعدها شاگرد شهیرش
حبیب الله بدیعی به اوج رسانید. صبا ویولن را به سمت ایرانی شدن هدایت و علیرغم همه درخشش در موسیقی تا آخر خود را نوازنده می‌دانست نه نواساز(آهنگساز).
> رفتن صبا به رادیو
و بعدها برنامه گلها
از سال 1318 که رادیو تاسیس شد، صبابرای نواختن در مقام نوازنده و رهبر ارکستر به رادیو رفت و تا روز مرگ به نحوی مستقیم و غیر مستقیم
در آنجا بود. او رهبر ارکستر شماره 1 رادیو بود که بعد از مرگش به نام ارکستر صبا تغییر نام و تا چند سالی به مدد استاد حسین دهلوی (که همین چند ماه قبل متاسفانه فوت کردند) اجرا و اداره شد. صبا از شروع برنامه‌های پنجگانه موسیقیایی «گلها» که مبتکر ارجمند و موسیقی شناس دانشمند جناب «داوود پیرنیا» با آن انقلابی در موسیقی و ادبیات ایران پدید آورده بود از سال 1332 در آن برنامه‌ها
شرکت فعال و پر رنگ داشت و طبق ماینفستی که «پیرنیا» برای این برنامه‌ها تعیین نموده بود، اشعار و آثاری که در خطر فراموشی و یا نابودی بود را گردآوری و با بکارگیری دراین برنامه‌ها، به بقاشان کمک نمود. در سال 1320 با تشکیل ارکستر نوین، توسط بزرگمرد موسیقی، استاد «علینقی وزیری» در رادیو، صبا بعنوان سولیست (تکنواز) ویولن اول ارکستر معرفی و مشغول فعالیت شد ضمنا بعنوان استاد ویولن در کلاسهای شبانه هنرستان عالی موسیقی از همین سال اشتغال یافت.
> صبا بعنوان استاد موسیقی
صبا از 1320 به توصیه استادش، «وزیری» بعنوان استاد وارد وزارت فرهنگ شد. از 1328 هم استاد هنرستان ملی شد و در تمام این دو جا شاگردان خوبی پرورش داد. کلا صبا آدمی‌بود که بیشتر عمرش استاد بوده تا شاگرد.
> روش آموزش و آثار صبا، آقای ART
یک خصیصه مهم استاد صبا که متاسفانه در اکثر هنرمندان نیست، نداشتن بخل در آموزش بود. او با تواضع، روی گشاده و لبخند بر لب که سه برند اصلی و معروفش بود، با صبر و حوصله ای مثال زدنی به تعلیم شاگردانش که گاها بعلت غم نان تعدادشان در یک برهه زمانی بسیار زیاد و رسیدگی و تعلیم همه آنها در کنار تمام فعالیتهای متنوع و زیاد"صبا"در موسیقی کاری صعب و طاقت فرسا بود ولی باز با گشاده دستی هر آنچه که بلد بود را یاد می‌داد و در نهایت خستگی، همیشه آماده و منتظر کشف چیزهای جدید در موسیقی بود. صبا آموزه‌های خود را بجای انتقال سینه به سینه که مرسوم آن زمان بود، به نت و درس مبدل کرد تا هم ماندگار شود و هم علمی‌تر باشد. او کتابهای زیادی راجع به علم موسیقی، سازها و آهنگها و ترانه‌های نوشت که در زمان حیات و بعد مرگش منتشر شد که همگی از کتب مرجع موسیقی هستند. سه کتاب در ویولن نوشت که در آنها بیشتر به چهارمضرابها پرداخت که «زنگ شتر» از آن نمونه است. دوتای دیگرش ردیف آوازی که خیلی از آوازهای محلی ایران را در آنجا داد و دیگری هم نت. کتابی هم در سلو، چهار مضراب و بیات ترک و.... نوشت. صبا به حبیب سماعی پیشنهاد کرد که کلاس سنتور دایر کند و خود او و سماعی موجب شدند سنتور نابود نشود. صبا خود چهار کتاب هم در سنتور نوشت بعد مرگ سماعی در 1325 که بیشتر به آثار سماعی در آنها پرداخت. ضمنا او بعنوان نخستین فرد، آهنگهای سنتور و ضرب را به نت تبدیل کرد و برای ملودی این دو ساز، خط نت نوشت. همچنین یک کتاب هم راجع به سه تار از او باقیست. کتابی هم در باب ضرب نوشت که البته بعلت مرگش نیمه تمام ماند. خیلی از آثار صبا بعد از مرگش توسط خانواده و یا دوستان نزدیکش
جمع آوری و چاپ شده است. (حالا بگذریم از اینکه چند اثر و نوشتار هم متعلق به او بود و توسط افراد دیگر به نام خودشان چاپ شد.)
صبا به همراه حبیب سماعی(استاد سنتور) و حسین تهرانی(نابغه ضرب) یک گروه تشکیل داد که خواننده اش
قمرالملوک وزیری بود و کارهای بسیار درخشانی ارائه شد. صبا در تنبک، تار، سه تار، پیانو، سنتور، نی، فلوت، کمانچه، ویولن و دف استاد تام بوده، هم در نواختن و هم ساختن‌شان. ولی تخصص اصلی‌اش در ویولن بود و ساز محبوبش تار و سه تار و در آنها نیز صاحب سبک. در مورد نحوه نواختن اکثر سازها، دستورات علمی‌و عالی نوشته است. صبا طبق میراث اجدادی‌اش، در شعر هم دستی داشته و برای اکثر آهنگهای خود، ابتدا شعر فکاهی یا طنز می‌سرود و بعد به شاعری می‌داد تا شعر یا تصنیفی در خور برایش بسازد. ضمنا او به جمع آوری آثار استاد «دوامی» پرداخت و با تبدیل آنها به نت، از خطر نابودیشان نجات داد. او ضمن تبحر در موسیقی در
خیلی از مشاغل نظیر نجاری، سوهان کاری، زرگری، نقاشی، فنون ظریفه، کفاشی، شعبده بازی! و.... نیز استاد بود و آنها را در کار موسیقی به کار می‌بست. مثلا تبحرش در نجاری کمکش کرد که سازنده ای استاد در ساخت سازها نیز باشد. او تار، سه تار، سنتور، تنبک، نی و..... می‌ساخت و حتی شاگردانی در این رشته هم داشت. مثل «حسین ملک» در سنتور (اصلا ملک با تشویق زیاد او نوازنده سنتور شد) و حسین تهرانی در ضرب و قنبری در ویولن و..... که هرکدام از نوابغ بودند. او در نقاشی شاگرد کمال الملک بود و تابلوهای زیاد از طبیعت کشید که متاسفانه الان تنها دوتای آنها باقیست. یکی از ویولن‌های او توسط استاد حسین بهزاد نقاش معروف به مینیاتور آراسته شد. بعلت کثرت هنرهای صبا، استاد وزیری به او لقب «آقای ART» (هنر، صنعت) داده بود. او علاوه بر اینها در دانستن زبانهای خارجی هم مهارت داشت. مثلا زبان انگلیسی، فرانسه، عربی، ترکی و اگر عمرش قد می‌داد روسی را خوب یاد گرفته و می‌دانست. بعد از مرگ او همسرش به همراه دوست
صمیمی‌صبا آقای «ساعت ساز» نقش مهمی‌در
جمع آوری آثار مکتوب و یا موسیقیایی استاد داشت و با تجمیع آثار نگارشی و کمک به چاپ و جمع آوری
اجراهای موسیقیایی و آثار صوتی او و ضبط خیلی از آثارش خدمتی شایان به جامعه موسیقی کرد هرچند بعضی آثار هرگز جمع آوری نشد. اکثر نوازندگی‌ها و آهنگسازی‌های او بر پایه چهارمضراب بود. متاسفانه هیچ اثر صوتی از سخن گفتن یا تدریس صبا وجود ندارد و هیچ اثر تصویری از او یا نواختنش موجود نیست. تنها یک فیلم صامت یکی دو دقیقه ای موجود است که در آن صبا نحوه گرفتن ساز ویولن را بصورت عملی نشان می‌دهد.
> نحوه خلق برخی از آثار معروف صبا
صبا نابغه همه فن حریف موسیقی، برای خلق خیلی از آثارش از منابع جالبی الهام گرفته که دانستنش خالی از لطف نیست. مثلا «زرد ملیجه» را با الهام از آواز خواندن یک قناری ساخت. قطعه «سامانی» را از صدای باز و بسته شدن درب منزل و یا آهنگی را از صدای قورباغه‌ها ساخت و یا دنبال درویشی که بعضی شبها از نزدیک خانه شان می‌گذشت راه افتاد و خواندن او را به نت تبدیل کرد.
> بیلان کاری صبا در موسیقی
صبا بزرگ آموزگار موسیقی ایرانی طی عمر کوتاهش منشاء خدماتی وافر برای جامعه موسیقی بود و کارهای زیادی کرد که اگر بخواهیم تیتروار به آن بپردازیم به یک بیلان وزین و بسیط خواهیم رسید.
یک: تحصیل، یادگیری، مهارت و تکمیل دانسته‌های خود در رشته‌های مختلف موسیقی ایران و تسلط استادگونه به اکثر سازها.
دوم: ایجاد سبکی تازه و روشی اصولی، علمی‌و صحیح در نواختن سازها.
سوم: زنده کردن اکثر سازهای ملی و سعی در پیدا کردن اصولی علمی‌و مِتُدی درست در نواختن.
چهارم: تحصیل تئوری و کمپوزیسیون و شناخت موسیقی غیر ایرانی در سطوح جهانی.
پنجم: نوشتن ردیفهای موسیقی ایرانی و تبدیل آهنگها و ترانه‌های زیادی به نت و جلوگیری از نابودی اثر و همچنین کمک جا انداختن نت و از روی نت کار کردن همراه با اساتیدی نظیر «وزیری» در جامعه موسیقیایی آن زمان.
ششم: شیوه تعلیم صحیح (نداشتن بخل در تعلیم و تواضع در آموزش و تحقیق در کار) و تربیت شاگردانی که اکثرا از نوابغ موسیقی شدند.
هفتم: ارائه آثار نوشتاری و کتب مهم موسیقی
هشتم: جمع آوری بعضی آثار فولکلور موسیقی ایرانی.
> اساتید استاد صبا
استاد اول صبا، «ربابه خانم» بوده در ضرب که بعد ضرب را نزد «حاجی خان ضربی» تکمیل کرد. سپس پدر خودش در سه تار استادش بود و اساتید بعدی تار و سه تار او «میرزا عبداله» و «درویش خان»
(ضمنا آشنایی و یادگیری نت را از درویش خان)، استاد او در سنتور؛ «علی اکبر شاهی» بود.
در10 الی 12 سالگی نزد «حسین خان اسماعیل زاده»
کمانچه را آموخت و برای ویولن نزد «هنگ آفرین» از نخستین اساتید ویولن رفت و باز کار با نت را نزد «هنگ آفرین» ادامه داد و بعد برای ویولن نزد یک استاد اروپایی و یک استاد روسی در تهران و سرآخر نزد استاد «وزیری» رفت. در واقع صبا کمانچه و یولن را در برهه ای همزمان آموخت در کالج آمریکایی‌ها. با آموختن زبان انگلیسی، از خانم دکتر «جردن»، باز نت خوانی و پیانو و کُر را آموخت. خاطره اولین دیدار معروفی و صبا با آن تشبیه معروف معروفی بسیار نمکین و شنیدنی است. مرحوم «موسی خان معروفی» پدر «جوادخان معروفی» (موسیقیدان، تنظیم کننده و پیانیست برجسته) می‌گوید وقتی نخستین بار برای تعلیم موسیقی نزد «درویش خان» رفتم در خانه او کودکی 14- 13 ساله دیدم که دو زانو نشسته و در حال تعلیم است. او بسیار شسته رُفته بود و مثل موش روی قالب صابون!(عین تشبیه معروفی از صبا در کودکی) به «درویش» نگاه به دقت می‌کرد. اسمش «ابوالحسن» پسر «کمال السلطنه» بود.
> شاگردان صبا
استاد صبا را می‌توان بهترین آموزگار تاریخ موسیقی چند سده اخیر ایران دانست هم به واسطه کارهای خود و هم تربیت شاگردانی که اکثرا از بزرگترین مشاهیر موسیقی و به عبارتی جریان سازترین و تاریخ ساز ترین اساتید موسیقی ایرانند. از معروفترین شاگردانش:
در آواز: استادبنان، قمر الملوک، ایرج، همایونپور، حسین تهرانی، احمد ابراهیمی‌و.....
در ویولن: حسین و پرویز یاحقی، مهدی خالدی، علی تجویدی، اسداله ملک، محمود ذوالفنون، رحمت اله و حبیب اله بدیعی، عباس شاپوری، میرنقیبی، تاجبخش، همایون خرم و ابراهیم قنبری (هم ساختن و هم نواختن)، جواد لشگری، اسماعیل چشم آذر، حسن دهلوی و...
در تار: داریوش صفوت، فرهنگ شریف، حسن کسایی و.....
در کمانچه: محمد طغیانیان و...
در سنتور: فرامرز پایور، حسین ملک (هم نواختن و هم ساختن)، داریوش صفوت، منصور سارمی، جهان بگلو، میثاقیان و....
در ضرب: حسین تهرانی (هم نواختن و هم ساختن) و.....
نی و قره نی: حسن کسایی، مهدی مفتاح و.......
از دیگر شاگردان شهیر ایشان می‌توان به استاد فرهاد فخرالدینی اشاره کرد.
اگرچه صبا را شاگرد از معروف و غیرمعروف فراوان بود و اکثرا سبک او را کار می‌کردند اما در میان آنها هیچکدام به اندازه استاد علی تجویدی و رحمت اله بدیعی، سبک صبا را دنبال نکردند.
> خانواده و زندگی شخصی استاد صبا
خانم «منتخب اسفندیاری» از یوش مازندران شاگرد صبا در رشته تار بود که بعد از مدتی این شاگردی جای خود را به همسری استاد داد و استاد و شاگرد با هم در سال 1311 ازدواج کردند. پدر «منتخب» از خوانین مازندران و اهل موسیقی بود. «منتخب» بعدها از خیاطهای معروف تهران شد و حتی کتابهایی در باب خیاطی،ظریف دوزی و گلدوزی نوشت.جالب آنکه او دختر عموی علی اسفندیاری یا همان «نیما یوشیج»، پدر شعر نو ایران بود. حاصل این زندگی مشترک، سه دختر بنام غزاله (از خیاطها و طراحان مطرح لباس جهان)، ژاله و رکسانا باقیست که همگی اهل موسیقی و مسلط به ساز(به ویژه پیانو) و از شاگردان پدر نابغه خویش بودند. برخی از فرزندان دختران صبا هم اهل موسیقی هستند. آنها به همراه مادرشان، پ
س از مرگ استاد صبا کمک شایانی به چاپ و نشر و گردآوری آثارش نمودند. برادر صبا، به نام ابوالحسین هم استاد تار و عود و از کارمندان وزارت خارجه بود. او کارمند سفارت ایران در عراق بود و آنقدر در تار استاد بود که اعراب عراق به او لقب «ابوتار» (پدر تار) داده بودند. پسران او نیز همگی اهل موسیقی و نوازنده به ویژه «علی» که شاگرد عموی خود یعنی استاد صبا بود. استاد صبا از لحاظ ظاهر هم انسانی بسیار خوش پوش، مرتب و همیشه لبخند بر لب بود و بسیار متواضع و سر تدریس هم بسیار پرحوصله. اگرچه
به خاطر مسائل مادی مجبور به تحمل هر نوع شاگردی با هر میزان استعدادی بود و این گاهی موجب تمام شدن طاقتش می‌شد ولی باز بجای تلخی، خوش خلقی را پیشه می‌کرد. یکی از اشعاری که همیشه ورد زبانش بود این قطعه از نیما بود:
به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خویش را
او در موسیقی و ویولن به «بتهوون» (موسیقیدان برجسته اتریشی)، «اویتسراخ» (ویولنیست مطرح روسی) و«کرایسلر» (ویولنیست آمریکایی متولد اتریش)، «بارتک»، «زلتان کدای» و «پروکوفی یف» (هر سه مجارستانی)....... علاقمند بود ولی بیش از همه به «بتهوون» دلباخته شده و همیشه مجسمه ای
از او در اتاق کارش بود و می‌گفت: این مرد تمام آلامش را در موسیقی و آهنگهایش بیان کرده است.
ضمنا به اشعار نیما، شهریار و نقاشی‌های پیکاسو و کتابهای صادق هدایت علاقه بسیار داشت.
> مرگ نابغه بی تکرار موسیقی در میانه راه
استاد صبا در ساعت 5 صبح روز جمعه 29 آذر 1336 بر اثر پاره شدن یکی از شریانهای مسدود شده قلبش، سکته کرد و در 55 سالگی درگذشت. دقیقا در روزی که شبش، شب یلدا بود. جالب آنکه خود همیشه این شعر را می‌خواند:
شیشه مِی در شب یلدا شکست
از غم هجرت دل شیدا شکست
آری. شیشه عمر آموزگار بزرگ موسیقی ایران در آستانه شب یلدا شکست. جریان مرگ صبا و روزشمار روزهای آخر حیاتش از زبان نزدیکانش بدین شرح است: دوشنبه 25 آذر 1336 استاد صبا خانه یکی از دوستانش برای شام مهمان بود. در آن شب سرما خورد و نیمه شب که به منزل آمد با حالی مریض به بستر رفت. صبح با درد قفسه سینه بیدار شد. همسرش برایش چهارتخم دم کرد و برای ناهار به توصیه خود استاد آش شلغم پخت. تمام آن روز را صبا در بستر ماند. چهارشنبه 27 آذر باز با درد شدید سینه از بستر برخاست. سینه و پشتش را به هوای سرماخوردگی بادکش کردند ولی خوب نشد و اصرار اهل منزل برای رفتن به نزد دکتر هم مفید واقع نگشت. همان روز صبح با خانم آذر و استاد پایور در منزل دیدار کرد راجع به آخرین هماهنگی و ضبط برنامه روز پنجشنبه رادیو و برنامه ای از مجموعه برنامه‌های «یک شاخه گل» که در واقع این آخرین کار او شد. صبح پنجشنبه با ناراحتی قلبی بیدار شد و بالاخره اصرار خانم و دخترش جواب داد و با غزاله، دخترش به نزد دکتر فرین رفت و دکتر
بعد از معاینات و شماتت بخاطر عدم پیگیری معالجاتی که او برای قلب بیمار صبا قبلا تجویز کرده بود به دخترش می‌گوید: حال صبا اصلا خوب نیست. چرا معالجاتش را ادامه نداده؟
بعد از ظهر باز حالش بدتر شد و دکتر شیخ و دکتر پزشکان آمدند به منزل ولی هیچکدام نتوانستند رگ او را برای تزریق آمپول پیدا کنند. در نهایت یک تکنیسین آنژکسیون از آزمایشگاه بعد از دو ساعت موفق به تزریق آمپول شد. حالش کمی‌بهتر شد ولی وضعیتش بعد از ساعتی دوباره برگشت. صبا با ناامیدی دخترش غزاله را مخاطب قرار می‌دهد که بیا پدرت را ببوس که دارد می‌میرد.
ازآن پس دیگر در حال نیمه بیهوشی قرار گرفت و حتی نتوانست قطره و شربتی که دکتر تجویز نموده بود را قورت دهد. ساعت 2 شب حسین تهرانی، (نابغه ضرب ایران) به بالین استادش آمد و تنها کسی بود از هنرمندان که نزد او تا لحظه مرگ ماند.
(بنا به روایتی، شهریار هم در لحظه مرگ نزد صبا حضور داشته) ساعت 4 صبح روز جمعه
29 آذر استاد ابوالحسن خان صبا، بزرگترین آموزگار موسیقی، آهنگساز، موسیقی دان، پژوهشگر، نوازنده، نگارنده کتب موسیقی و ستاره پُر فروغ و بی‌تکرار آسمان ملودی به زمین سیاه و سرد نیستی و مرگ هبوط کرد در حالیکه قطره‌ای اشک لحظه مرگ، گوشه چشمان بی فروغش هویدا بود. او را غسل و در مسجد قائم به امانت گذاردند و شنبه صبح طی یک تشییع جنازه با شکوه پیکر استاد را به گورستان تاریخی «ظهیرالدوله» برده به خاکش سپردند. بازتاب مرگ استاد صبا بسیار گسترده و برای جامعه هنری یک نوع شوک تمام عیار بود. خبر درگذشت استاد در رادیو و در برنامه گلها اعلام شد کمی‌بعد برنامه 174 گلهای رنگارنگ در دستگاه «سه گاه» در رثای صبا اجرا شد که مهدی خالدی آن را ساخت و ارکستر به رهبری روح اله خالقی و همکاری جمعی از نوابغ و شاگردان صبا اجرا شد. صبا معتقد بود اگر سه، چهار سال دیگر خوب بتواند فعالیت کند و زنده بماند می‌تواند موسیقی را به یک جایی برساند که دیگر
بعد از رفتن نگرانش نباشد.آخرین یادداشت او
«هنر یا زندگی» نام داشت و 8 روز قبل از مرگش در مجله اطلاعات هفتگی چاپ شد. خانه استاد صبا که عمری محل تدریس، تحصیل، تشریف و حضور موزیسینها، هنرمندان، بزرگان، علاقمندان به موسیقی و شاگردان او بود، طبق وصیتش در 29 آبان
سال 53 با موافقت همسر و فرزندانش تبدیل به موزه شد و اشیاء و لوازم شخصی استاد از سوی خانواده به همراه سازها و آثار موسیقیایی و آثار تالیفی او تقدیم موزه شد. البته این موزه بعدها متاسفانه تا مدت زیادی متروکه و درش بسته بود تا اینکه در سال 1383 به همت نوه استاد مرمت و بازگشایی شد. لازم به ذکرست استاد صبا نخستین موسیقی دان و نوازنده ایرانیست که خانه اش، تبدیل به موزه شده است.
> استاد صبا، مردی به وسعت یک ارکستر
صبا را باید «دانشگاهی بزرگ در موسیقی» دانست یا لااقل او را «دانشنامه جامع علمی‌و عملی در موسیقی» نام برد. راجع به او و هنر بی نظیر و نبوغ
بی‌حدش، تشبیهات و توصیفات زیادی از بزرگان به جا مانده مثل "آقای آرت" از استادش، «علینقی وزیری»
بزرگ و خیلی چیزهای دیگر که همگی ترجمان نبوغ بی نظیر ذاتی و شخصیت بزرگ هنری اوست.
اما بهترین توصیف راجع به او از یک موزیسین ایتالیائی است که وقتی به دیدن صبا آمد و صبا دست به ساز شد و تمام سازهای موجود را با استادی تمام نواخت، آن موسیقی دان ایتالیایی با شگفتی گفت: این مرد به تنهایی یک ارکستر کامل است!
در نهایت چه از حیث آثار موسیقیایی به جا مانده از صبا، چه از نظر کتب تالیفی و تحقیقات گسترده اش
در زمینه موسیقی، چه از لحاظ کمیت و کیفیت شاگردان بی شمارش که اکثرشان نه تنها از اساتید بنام بلکه از ستونهای اصلی موسیقی ملی هستند، چه از نظر اخلاق هنری و شخصیت والای انسانی و چه از باب آنهمه دغدغه ای که این مرد بزرگ و خلاق از کودکی تا مرگ راجع به خلق،حفظ و اشاعه موسیقی داشته بنگریم، در تمام طول تاریخ موسیقی ایرانی از گذشته تا حال کسی مثل او نبوده و بعید است چون او دیگر بیاید. او هنرمندی با نبوغ ذاتی و هنری وسیع بود که هنوز هم با وجود شش دهه از رفتنش تاثیرات مستقیم و غیر مستقیمش در موسیقی سنتی باقیست. هنوز هم روشهای او در نواختن، تدریس و نت نویسی مورد توجه اساتید فن و موزیسین‌های بزرگ موسیقی سنتی و اصیل ما است. او از بزرگترین نوابغ موسیقی ایران است که
بی شک مستعد الگو بودن و اسطوره شدن است.
حسن ختام این مقاله را نیز با یکی از غزلهای سوزناک «شهریار» ملک سخن در رثای صبا به پایان می‌رسانیم.(دوستی شهریار و صبا تا بدان پایه بود که هر بار شهریار راهی تبریز می‌شد، با گریه وداع می‌کردند.)
عمر دنیا به ‌سرآمد، که «صبا» می‌میرد
ورنه آتشکده عشق کجا می‌میرد؟
صبر کردم به همه داغ عزیزان یارب
این صبوری نتوانم که«صبا»می‌میرد
به غم انگیزترین نوحه بنالی ای دل
که دل انگیزترین نغمه سرا می‌میرد
از گریبان غم و ماتم سنتور «حبیب »
سر نیاورده برون، ساز «صبا» می‌میرد
عمر «شهنازی» و استاد «عبادی» باقی
قُمریان زنده اگر بلبل ما می‌میرد
ضرب «تهرانی» و آواز «بنان» را پرسید
گو کجایید که استادِ شما می‌میرد؟
آخرین شور و نوا بدرقه راه صبا
که هنر می‌رود و شور و نوا می‌میرد
«شهریارا» نه «صبا» مرده خدا را بس کن
آن که شد زنده ی جاوید کجا می‌میرد؟