حوزه در دانشگاه‌ها!

دکتر حسن دادخواه‪-‬ در آذرماه سال کنونی نگارنده این یادداشت، سه یادداشت در توصیف و تشریح و تبیین وحدت حوزه و دانشگاه و کارکردهای تازه این وحدت نوشت و منتشر کرد تا نسل جوان دانشگاهی با پیشینه و اهداف و آسیب‌های کنونی این وحدت بیشتر آشنا شوند. چندی از دوستان و همکارانی که در دلسوزی و فرهیختگی ایشان شک ندارم، پیام فرستادند که دوران و عمر این وحدت و حواشی آن سپری شده و از این‌رو، این یادداشت‌ها خواننده ندارد و دستاوردهای این وحدت، عملا به زیان دانشگاه تمام شده است. پاسخ اینجانب به سفارش و نقد دوستان و همکاران گرامی این بود که نسل ما به گذشته خویش تعلق خاطر دارند و نمی‌توانند از آن فاصله بگیرند، ضمن آنکه به رغم همه کاستی‌ها و عیوب این وحدت، همچنان حوزه و دانشگاه تنها مرجع جامعه ایران هستند و بی‌گمان در بزنگاه‌ها به فریاد ملت خواهند رسید و لذا این ثروت را باید پاسداشت. اخیرا جناب وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری در بازدید از نمایشگاه آثار علمی حوزویان اظهار داشتند که قرار است در چند دانشگاه کشور، حوزه علمیه دایر شود تا دانشجویان بتوانند با علوم حوزوی و معرفت‌های دینی بیشتر آشنا شوند و دانشگاهیان و حوزویان بتوانند حول محور علوم انسانی به داد و ستد علمی بپردازند. یعنی آن علومی که امروزه در دانشگاه‌ها در قالب چندین رشته دانشگاهی ترویج و تدریس می‌شود. پیشینه سه دهه و اندی از وحدت حوزه و دانشگاه، شاهد تاسیس و راه‌اندازی دفتر همکاری‌های علمی حوزه و دانشگاه در قم و انتشار جزواتی پیرامون علوم انسانی اسلامی و بی‌نتیجه ماندن آن کوشش‌ها بوده است و تاکیدات پی‌درپی اسلامی کردن علوم انسانی و غربی دانستن ماهیت آن، سال‌هاست که به گوش می‌رسد و اخیرا طرح بازنگری در مواد درسی این رشته‌ها هم به سامان نرسید و بلکه به آشفتگی این دروس و رشته‌ها منجر شد. جای بسی تاسف است که وزیر محترم علوم و تحقیقات و فناوری و سکاندار آموزش عالی کشور بی‌خبر از پیشینه این طرح‌های شکست خورده، به جای فراخوان دانشگاهیان و روحانیان معزز حاضر در دانشگاه‌ها به آسیب‌شناسی این وحدت و تبیین کارکردهای تازه برای آن، همان طرح‌های گذشته را دوباره تکرار می‌کنند!! واقعیت این است که دانشگاه‌ها همچنان به غلط در نگاه دسته‌های زیادی از روحانیان، عامل و بستر رشد غرب‌گرایی و وابستگی فکری به اغیار و موجب سستی روحیه دینداری در نسل جوان و دانش‌آموختگان حیران دانشگاهی است و لذا با آوردن حوزه و آمدن روحانیان به محیط‌های دانشگاهی می‌توان جلوی انحطاط این مرکز علمی را گرفت و روح دینداری و مردم‌گرایی را در آن زنده نگه داشت و رشد معنویت در آن، در کنار رشد علمی می‌تواند از دانش‌آموختگان گم‌گشته این مرکز، انسان‌های والا و سربه راه بسازد و نزدیک شدن حوزه به دانشگاه و استقرار حوزه در دانشگاه می‌تواند به تولید علوم انسانی اسلامی منجر شود. متاسفانه در کنار این فرضیه و برداشت‌های نادرست از دانشگاه‌ها، خالی‌الذهن بودن و بی‌اطلاعی برخی متولیان آموزش عالی و سطحی‌نگری آنان به مقوله وحدت حوزه و دانشگاه بیش از بدبینی دسته‌ای از روحانیان به دانشگاه، موجب بی‌اعتبار شدن نقش و مرجعیت دانشگاه‌ها در جامعه شده است. به هر حال، به باور نگارنده این سطور، حوزه و دانشگاه به عنوان دو نهاد علمی و مرکز تجمع فرهیختگان مردم و ملت می‌توانند با شناخت نقش تاریخی خود در تاریخ معاصر ایران به عنوان دو مامن و پناهگاه اجتماعی و مرجعیت علمی همچنان برای جامعه ایران فایده‌رسان باشند و از رشد خشونت و بی‌فرهنگی و گسستگی جلوگیری کنند.