روزنامه شهروند
1398/10/11
بدتر از آلودگی هوا
عباس عبدی روزنامهنگار چند روز پیش یادداشتی نوشتم با عنوان معلولیت سیاسی، بدین معنی که حس سیاسی و مدیریتی جامعه ایران دچار معلولیت شده است و نمیتواند واکنشی مناسب در برابر تغییرات محیطی از خود نشان دهد. این بیواکنشی یا ناشی از بیاحساسی است یا به دلیل کرختی و ناتوانی از انجام کاری موثر و البته هر دو هم میتواند درست باشد. یعنی از یکسو تغییرات را احساس نمیکند ولی اگر به هر دلیلی هم احساس کرد، توانایی انجام کار موثری را ندارد. یکی را میشناختم که به عللی هیچگاه دندانهایش درد نمیگرفت، زیرا دندانش به عللی عصب نداشت که درد را منتقل کند. لذا وقتی متوجه خرابی دندان میشد که یا دندان افتاده بود یا چارهای جز کشیدن آن نداشت و قابل درمان یا ترمیم نبود. حالا قضیه مواجهه مدیریت کشور با هوای تهران و سایر کلانشهرها نیز از همین نوع است.البته میتوان آلودگی هوا را به حساب وارونگی هوا گذاشت و اینکه اگر وارونگی رخ ندهد، طبعا هوا نیز آلوده نخواهد شد. بله، باید دعا کرد که هیچگاه وارونگی هوا رخ ندهد ولی چارهای نیست؛ چراکه این اتفاق رخ میدهد، همچنان که اگر زلزله هم رخ ندهد، هیچ خانهای خراب نمیشود و کسی به علت زلزله فوت نمیکند، ولی چاره چیست که ما روی خط زلزله قرار داریم و سالی چندبار درگیر زلزله هستیم.
اکنون پرسش اساسی این است که طی دوهفته گذشته که آلودگی هوا به اوج خود رسید و یکی از طولانیترین زمانهای تعطیلی مدارس و... را تجربه کردیم، کدام نهاد مرتبط و صاحب قدرت حاضر شد که گام پیش بگذارد و آستین بالا بزند و همه عناصر مرتبط با ماجرا را فرا بخواند و یک ایده روشن برای حل این معضل ارایه کند. آلودگی هوا حتی با گرسنگی و قحطی هم فرق میکند. آلودگی گریبان همه را میگیرد، ولی قحطی را ممکن است پولدارها دور بزنند، ولی آلودگی را نه. پس چرا هیچ اتفاقی رخ نمیدهد؟ یکبار شهر لندن دچار این مشکل شده است.
از 5 تا 9 دسامبر 1952 یعنی اواسط آذرماه سال 1331 چنان هوای این شهر آلوده شد که حدود 400نفر جان خود را از دست دادند و بیش از صدهزار نفر نیز بیمار شدند. تحقیقات بعدی نشان داد که آمار کشتهشدگان تا 12هزار تن هم رسیده بود.
پس از آن اتفاق وحشتناک، تغییرات جدی در ساختار و سیاستهای انرژی شهر لندن و بریتانیا تصویب شد و امروز، این شهر پاکیزه محسوب میشود. پرسش این است که آیا ما نیز باید آنقدر صبر کنیم که دچار چنین وضعی شویم و بعد از آن تغییر سیاست دهیم؟ یا آنکه میتوانیم از تجربه دیگران درس گرفته و از حالا آستین بالا بزنیم و راه خوب با پرداخت هزینههایش را انتخاب کنیم تا بلکه از 10سال بعد دچار این مشکل نشویم. فرض کنیم خداینکرده دچار این وضع شدیم، آیا در آن شرایط میتوانیم تغییر سیاست دهیم؟ یا باید تا آخرین نفس بر همین مسیر طی طریق کنیم؟
شاید بتوان گفت مشکل ناتوانی مدیریت جامعه ما در طرح دقیق و همهجانبه مسائل و اتخاذ تصمیم برای حل آنها به مراتب بدتر و خطرناکتر از اصل آلودگی هواست.