تختی؛ پهلوان مردمی

نگاه

وحید جعفری



خبر تأسفبار بود: «نام تختی از خیابان محل زندگی‌اش حذف و تغییر می‌کند.»؛ خبری که با اعتراض بسیاری از جمله خانواده کشتی مواجه شد تا روز گذشته اعلام شود: «در پی اعتراض جامعه کشتی و با ارسال نامه‌ای به شورای شهر تهران، در نهایت فرمانداری تهران با ارسال نامه‌ای به رئیس شورای شهر با تغییر نام خیابان جهان پهلوان تختی مخالفت کرد.»
روزگار غریبی است، رفقا؛ روزگاری که امکان تختی داشتن را هم از ما گرفته‌اند؛ روزگار عجیبی که داش‌آکل‌‌ها را بسته و کاکا‌رستم‌ها را رها کرده‌اند. تا قبل از جهان پهلوان فامیلی «تختی» اسمی عام در جامعه ایرانی بود، یعنی یک فامیلی معمولی، بین تمام نام‌های دیگر اما بعد از او، این شهرت دیگر یک اسم معمولی نبود و تبدیل به یک نام خاص شد، چرا که او پهلوانی را معنای دوباره کرد، از همین روست که نام تختی نه از خیابان‌ها و مکان‌های خاص، بلکه از قلوب ایرانیان و فرهنگ ایرانی حذف شدنی نیست. تا وقتی تختی بود، ستون یک کشور بود و پشت و پناه مردم‌اش و بعد از مرگ‌اش، یاد و نام‌اش آرام‌بخش مردمی که راه او را پسندیده و دنبال کرده و می‌کنند. وقتی تختی رفت، شهروندان دیگر آن حس امنیت را نداشتند؛ حس امنیتی که مهم‌تر از خود امنیت است، همین که این روزها و درست با تلاشی که برای حذف نام او از خیابان محل زندگی‌اش شد مصادف شده، تجربه کرده و می‌کنیم. بحثم نه بر سر اینکه تختی چه زمان، کجا و به چه دلیل از دنیا رفت، بلکه بر سر فقدان حضور او در جامعه‌ -که به وجود او نیاز داشت- است. او که با وجود خود به شهر وزن داده بود، با رفتن‌اش شهر وزن کم کرد، تهی شد از مرد و این وزن به اشعار شعرا رفته و شعر شد در رثای او «از این پس بی تو ایرانشهر/ درفش افتخارش را/ به بازوی کدامین یل برافرازد؟ ...» تختی دیگر نبود اما همه جا از او حرف می‌زنند «هرگز وجود غایب حاضر شنیده‌ای/ او در میان جمع و خودش جای دیگر است» آری، منش تختی و نام او از فرهنگ و جامعه ایرانی حذف شدنی نیست، چرا که او به خمیر‌مایه‌ای می‌ماند که در دل تاریخ همواره به شکل اعتراض مردمان سرزمین‌اش درآمده و در کنار آنها قرار می‌گیرد، از همین روست که کهنه نمی‌شود و حتی نوچه‌های کاکا‌رستم هم دلشان با اوست. نه، تختی حذف شدنی نیست، چرا که مردی و مردانگی حذف شدنی نیست، نه یک خیابان و چند خیابان، یا چند ورزشگاه و محله، بلکه تمام ایران را هم به نام او کنیم باز کم است، پس تلاش بیهوده برای تغییر نام خیابانی که در شمال تهران به نام او بود، از ابتدا هم بیهوده بود چرا که او، رستم دیگری است برای ایرانشهر ما، برای همین هر کس برای حذف تختی تلاش کند، برای حذف خود تلاش کرده، چرا که مرگ رازآلود او این قابلیت را دارد که با تغییر سیاست در هر دوره از مرگ به خودکشی و از خودکشی به مرگ تغییر کرده و خون‌اش دامن آنانی را که علیه مردم‌اند، بگیرد.