راهکارهای سنجش مفید بودن محتوای آموزشی برای دانش‌آموزان بررسی شد خداحافظ انتگرال!

گروه جامعه: «اما من هنوز نفهمیدم این انتگرال به درد کجای زندگی ما می‌خورد»؛ این جمله مشترک شوخی‌های پرتعدادی است که مدت‌ها در فضای مجازی مطرح شده است. هدف هم فقط انتگرال نیست؛ گاهی سخن از لگاریتم است و گاه مثلثات. حتی فقط بحث ریاضیات هم نیست. قوانین فیزیک و موازنه‌های شیمی مدرسه نیز در قالب این شوخی قرار گرفته‌اند. نگاه اصلی همه این شوخی‌ها به یک نکته است: محتوای آموزشی ارائه شده در مدارس ایران چقدر به کار دانش‌آموزان می‌آید؟
دانش‌آموزان بسیاری در طول دوران تحصیل خود با این سوال مواجه شده‌اند که آنچه می‌خوانند را قرار است در کجای زندگی خود استفاده کنند. با این حال پاسخگویی به این سوال چه از جنبه توجیه دانش‌آموزان و چه از جنبه تغییر همواره فراموش شده یا با تاخیر پاسخ داده شده است.
حجت‌الاسلام علی ذوعلم، رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی دیروز در نشستی خبری، درباره حذف مبحث انتگرال از کتب ریاضی دوره متوسطه گفته است: «بچه‌ها باید در دانشگاه انتگرال بخوانند نه در مدرسه؛ بعضا انتقادها به ما این است چرا دانش‌آموزان باید همه چیز را در مدرسه بخوانند؟ آن‌ها باید برای زندگی آماده شوند و بتوانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند». وی ادامه داد: «حذف برخی مباحث از کتاب ریاضی درست بوده و چه بسا نیاز به حذفیات بیشتری داشته باشیم. باید از دانش‌آموزان پرسید که آیا به همه آموزش‌ها نیاز دارند یا خیر؟»
در عین حال، انتگرال در حالی از برنامه آموزشی دانش‌آموزان دوره متوسطه حذف شده که علی‌رغم انتقادها از بی اثر بودن شیوه آموزش زبان‌های انگلیسی و عربی در مدارس، حالا سخن از پیشنهاد آموزش زبان‌هایی مثل چینی و روسی به دانش‌آموزان مطرح است.


ذوعلم دیروز درباره پیشنهاد آموزش زبان چینی در مدارس نیز گفت: «پیشنهاد ما بعد از مطالعات و درخواست‌های رسیده این بوده که سبد انتخاب دانش‌آموزان را در زبان‌های خارجی توسعه دهیم که بخش نیمه تجویزی است نه الزامی. اکنون شش زبان در این سبد هست که دو زبان بین‌المللی در آن موجود نبود و اکنون پیشنهاد ما به شورای عالی آموزش و پرورش اضافه شدن زبان عربی و چینی به این سبد است. باید راهکارها و ظرفیت‌های جدیدی برای آموزش زبان‌های خارجی باز کنیم».
هرچند رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی دیروز درباره تغییرات یا به تعبیر این مقام مسئول، اصلاحات کتاب‌های درسی و محتوای آموزشی هم صحبت کرد و از رویکردهایی مثل قرار دادن آموزش‌های غیرمستقیم در محتوای سایر دروس همچون ادبیات و نیز آموزش درست‌نویسی فارسی در تمامی دروس سخن گفت، اما جدی‌ترین سوالی که از محتوای نشست خبری وی بر می‌آید، نگاه حوزه آموزش و پرورش به دروس مورد نیاز دانش‌آموزان است.
شکی نیست که بخشی از این مسئله، به ناآگاهی دانش‌آموز از تاثیر آموخته‌ها بر انتخاب مسیرش و یا پاسخگویی به نیازهای زندگی‌اش در آینده مربوط می‌شود و درواقع شاید در زمان فراگیری دروس، هنوز درکی از نیازشان به آن نداشته باشند و بعدها تاثیر آن را متوجه شوند. بخشی از این مسئله هم به کیفیت آموخته‌ها برمی‌گردد؛ مثلا نوع تدریس هنر، ورزش، تاریخ و جغرافیا نشان از جدی نگرفتن آن‌ها در بسیاری از مدارس داشته است و در عین حال، محتوا و شیوه ارزیابی آن‌ها و تاثیرگذاری بعدیش (مثل تاثیر پایین بودن نمره در معدل و تاثیر معدل در انتخاب مدرسه بهتر) مورد انتقاد واقع می‌شود. اما مسئله این است که درمورد سایر دروس با چه متر و معیاری می‌توان این نیاز را سنجید و یا چنانکه رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی به سوال از دانش‌آموزان رجوع داده، به جواب آن‌ها اعتماد کرد.
نازلی ابراهیمی، کارشناس مدیریت آموزشی دراین باره به «ابتکار» می‌گوید: «از منظر آموزشی، هر آموزش از پاسخ به سه سوال اساسی تشکیل شده است: «چرا؟»، «چه؟» و «چگونه؟». هر یک از این سه بخش که بلنگد، می‌تواند کل آموزش را با مشکل مواجه کند». وی ادامه داد: «درمورد مسئله‌ای مثل حذف انتگرال از محتوای دروس متوسطه، اصلی‌ترین موضوع این است که «چرایی» این مبحث مورد توجه قرار نگرفته است. درواقع نه معلم می‌داند که چرا این درس را آموزش می‌دهد و نه دانش‌آموز می‌داند که چرا آن را می‌خواند. این موضوع منحصر به انتگرال هم نیست و مباحث دیگر ریاضیات مثلا هندسه و جبر و لگاریتم یا فیزیک، شیمی و حتی تاریخ، ادبیات و زبان را هم شامل می‌شود». ابراهیمی یادآور می‌شود: «اصلی‌ترین هدف مدرسه، معلم، والدین و دانش‌آموز در سیستم آموزشی ما گذر از «کنکور» بوده است. انتگرال و بسیاری مباحث دیگر تنها به عنوان بخشی از دروسی که در این مسیر باید گذرانده شود تا بتوان از کنکور گذشت و وارد دانشگاه شد شناخته می‌شود. درنتیجه نه معلم به توجیه دانش‌آموز می‌پردازد که چرا باید این درس را بیاموزد و نه دانش‌آموزان اغلب به دلیل ناآگاهی از این چرایی، آن را واقعا می‌آموزند. در این شرایط جای یادگیری را حفظ کردن می‌گیرد و طبیعتا هر آنچه دانش‌آموز یاد گرفته، اگر بر حسب اتفاق در دانشگاه یا کار مورد استفاده‌اش قرار نگیرد، خیلی زود فراموش می‌شود». این کارشناس مدیریت آموزشی تصریح می‌کند: «از عوامل موثر در فراموشی این چرایی، کمبود وقت، اهداف نادرست از آموزش مثل کنکور و نگاه اشتباه به محتوای درس و ارزیابی است که منجر می‌شود درس و امتحان سخت‌تر شود».
ابراهیمی دو عنصر دیگر یعنی «چه؟» و «چگونه؟» را هم در این مسیر بی تاثیر نمی‌داند. او می‌گوید: «حتی اگر محتوای آموزشی توجیه داشته باشد، اینکه در آن چه چیزی به دانش‌آموز یاد داده می‌شود و این کار به چه شیوه‌ای انجام می‌شود هم مهم است». این کارشناس مدیریت آموزشی اضافه می‌کند: «اگر محتوای آموزشی ضعیف، ناقص و غیرجذاب باشد و شیوه آموزش هم بر نمره‌گیری و یا قبولی در کنکور استوار شود، طبیعتا دانش‌آموز هم درس را تنها در این روند یاد می‌گیرد و به دنبال نمره گرفتن و قبولی بدون توجه به دلیل دروس و اینکه چه کاربردی دارند، آن را فقط حفظ می‌کند». ابراهیمی تاکید کرد: «علاوه بر اصلاح این سه حوزه، باید درباره ارزیابی آموخته‌های دانش‌آموزان نیز بازنگری شود. نگاه رقابت معلم با دانش‌آموز که بخواهد سوال و امتحان را سخت‌تر کند یا ارزیابی سلیقه‌ای و مبتنی بر فرد دروسی که ارزیابی آن‌ها کیفی است از نتایج نامطلوب شیوه یادگیری نتیجه‌گراست. یادگیری به جای نتیجه باید بر فرآیند تمرکز کند و به جای اینکه دانش‌آموزانی در سطوح، سرعت و توانمندی یادگیری گوناگون را مورد یک ارزیابی همگانی قرار دهد، در حالی که هیچ کس نباید در یادگیری رقیبی جز خودش داشته باشد، رقابت کاذب ایجاد کند و آن‌ها را برای عبور از شابلونی یکسان برای همه، دچار استحاله کند، به آن‌ها کمک کند که به بهترین شکل بیاموزند و بدانند از این آموخته‌ها کجا استفاده کنند». وی با تاکید بر اینکه معلمان و دانش‌آموزانی هستند که با تکیه بر علاقه خود در برخی دروس موفق عمل می‌کنند، افزود: «معلم‌ها باید به آخرین شیوه‌ها و متدهای آموزشی مسلح باشند و وظیفه مسلح کردن آن‌ها بیش از علاقه خودشان به سیستم آموزشی بازمی‌گردد. درواقع اگر قرار است به محتوای آموزش در هر سه عنصر چرا، چه و چگونه ایرادی وارد باشد، باید مسئله را از کلیت سیستم آموزشی با همه اجزایش درست کنیم و اصلاحات بخشی‌نگر و مقطعی چندان موثر نیست».
حال باید دید آموزش و پرورش که در سال‌های گذشته تاکید فراوانی از کنکورزدایی از دوره مدرسه داشته، چقدر می‌تواند در اصلاح پایه‌ای ساختار آموزشی خود موفق باشد و به جای مباحثی مثل اصلاح چهره روسیه در کتاب‌های تاریخ، حذف برخی از چهره‌ها و متن‌های ادبی از دروس ادبیات یا حذف انتگرال از ریاضیات، چه زمانی شاهد اصلاح اساسی نظام آموزشی نه فقط از نظر تغییرات شکلی که از نظر کیفیت محتوایی خواهیم بود.