روزنامه آرمان ملی
1398/11/23
تعلیق اصلاحطلبی با مشارکت اصلاحطلبان؟
اصلاحطلبی به وقت اکنون بیش از هر زمان دیگر در شرایط فقدان تدبیر و تصمیم قرار گرفته/داده شده است. بحث درباره چرایی و چگونگی موانع درونی و برونیای که این اوضاع را رقم زده است، از طرفی تکرار مکررات و از سویی غیرقابلاجتناب است. چهره ژانوسی سیاست، هر تحلیلگری را بر آن میدارد تا با نگاهی به گذشته، بر سناریوهای احتمالی اکنون و آینده، پرتوافکنی کند و راهکار ارائه دهد. در فقدان سیاست و احزاب حرفهای، در بنبستهای برسازنده وضعیت فقدان تدبیر و تصمیم، در اوضاع غلبه «ناسیاست» بر سیاست، در اتمسفر انسداد و ناممکنی، در فصل سرد سیاست عادیسازی و در غلبه «سیاست یاس» بر «سیاست امید»، راهبرد صواب از ناصواب شناخته نمیشود و چهبسا صدا و صلای طراحان و منادیان سیاست امید و عادیسازی، حتی توسط اصلاحجویان ناشنیده و نادیده گرفته شود و فراتر از آن، با شماتت مواجه شود. این نوشته، معطوف به نقد دکتر محمدمهدی مجاهدی بر رویکرد احتمالی عدممشارکت توسط اصلاحطلبان، کنش منفعلانه بیالتفات به اوضاع زمینه و زمانه، غلبه خواسته اندکسالاران بر اردوگاه اصلاحطلبان و نادیدن مخاطرات کنارهگیری از سیاست حضور، مورد واکاوی قرار گرفته و اصلاحطلبان را به پیافکنی سیاستی زمینه و زمانهپرورده، واقعگرایانه و برهمزننده سیاست استثناطلبانه دعوت میکند. 1-اگر بپذیریم گفتمان اصلاحطلبی در کنار گفتمان اصولگرایی، یکی از دو گفتمان برجسته در ذیل پارادایم اسلام سیاسی متبلور در جمهوری اسلامی در ایران پس از انقلاب۵۷ بوده و مبتنی بر دال مرکزی حقوق ملت، گفتمان متولی حق حاکمیت ملی، منافع و مصالح ملت و کشور ایران، حاکمیت قانون و دیگر اصول برسازنده این گفتمان(اصول دوازده گانهای که در دومخرداد۷۶ بهعنوان «اصول اصلاحات»از آنها رونمایی شد) است؛ در برهههای مختلف، متاثر از سد آهنین مخالفان اصلاحات با ناکامیهایی مواجه شده است. این ناکامیها در برخی اوقات ناشی از بلندپروازیهای فراتر از اصلاحطلبی بوده و از چشمههای خیال و خلأاندیشی مشروب میشده و التفاتی به مناسبات ساختار حقوقی، قدرت و... نداشته است، آنگاه عقلانیت، مسئولیتشناسی، واقعبینی و آنچه فردای ملک و ملت را آبستن فقدان اصلاحطلبی (و نه اصلاحطلبان) میکند؛ ملتزمان به ایران و منافعش را بر آن میدارد که از شیشه اصلاحطلبی در برابر بیمبالاتیها و سنگپرانیهای دوست، رقیب و دشمن محافظت کنند. اینجاست که اصلاحطلبی بر اصلاحطلبان اولویت پیدا میکند و محافظت، زنده نگهداشتن و پیشبرد آن، اولویتی حیاتی مییابد. در این رویکرد، یعنی رویکردی که اصلاحطلبی بر اصلاحطلبان ارجح شمرده میشود، اصل بازی اصلاحطلبانه موقعیت و شرایطی جدید فراهم میآورد. این مساله اما هرگز بهمعنای چشمپوشی بر فضائل و ظرفیتهای اصلاحگرایان نیست؛ بلکه بهمعنای ایجاد زمینه و ظرفیتی جدید برای پیشبرد اصلاحطلبی، معطوف به الزامات زمینه و زمانه جدید است. به عبارتی، در ساختار و سامانی که نبض سیاست عبور کرده به «ناسیاست»، اصلاحطلبی را مساوی اصلاحطلبان دانسته، آن را برنمیتابد و عبور از اصلاحطلبی توسط اصلاحطلبان، موقعیت را برای استثناطلبان آسانتر میکند؛ پرسیدنی است که «تعلیق اصلاحطلبی توسط اصلاحطلبان» چه نسبتی با اصول اصلاحات میتواند داشته باشد؟ 2-اگر برای استثناطلبان به تعلیق درآوردن اصلاحطلبی، میتواند استراتژی تقویت باشد؛ گام نهادن اصلاحطلبان در پروژه تعلیق، حتما استراتژی خودتضعیفی است. میتوان صراحتا پرسید، گام نهادن اصلاحطلبان در پروژه حذف اصلاحات، که امروز بیش از هر زمان دیگر تئوریزه و کانالیزه میشود؛ بر چه منطق و بنیانی استوار است؟ اینکه اصلاحطلبان خود به بخشی از پازل حذف اصلاحطلبی تبدیل شوند، برآمده از کدام حکمت و مصلحت اصلاحطلبانه است؟ تقلیل اصلاحطلبی به اصلاحطلبان و بازی در الگوی اسطوره چارچوب، مخاطرهای عظیم برای جریانی است که آب و باد و مه و خورشید و فلک، برای محو آن به ائتلاف رسیدهاند. اصلاحطلبان قبل از انتخاب رویکرد خودتعلیقی مددرسان به دگرتعلیقی رقیب، باید به این مهم واقف شوند که واگذاری تام و تمام بازی سیاست به متولیان ناسیاست، چه پیامدهای مخاطرهآمیزی در پی دارد؟ادامه در صفحه11
سایر اخبار این روزنامه
ترمز بازار خودرو کشیده میشود
مردم با آرمان های انقلاب بازهم بيعت كردند
ویژهنامه صنعت فضایی
حاج منصور ارضی هم مدعی لیست شد!
حاصل افراط ظهور فردی مثل احمدی نژاد خواهد بود
«خــورشیــد» مجید مجیدی درخشید
رفراندوم عامل اعتماد و پايه نظام است
۵ شایعه استعفای رئیسجمهور
گیلان وخلخال زیر برف رفتند
مردمسالاری بدون حاکمیت قانون ممکن نیست
مستقل؛ اصولگرایی که نمیخواهد هویتش فاش شود
حال همدیگر را بدتر نکنیم!
تعلیق اصلاحطلبی با مشارکت اصلاحطلبان؟
مثل هاشمی لیست انتخاباتی بدهید