روزنامه آرمان ملی
1398/12/03
دموكراسی در ايران از مسير احزاب میگذرد
رفتارهاي ناهنجار و نامتعارف انتخاباتي که در انتخابات اخير توسط کانديداها و هواداران آنها بروز کرد ريشه در چه مسائلي دارد؟اغلب اين رفتارها در شهرهاي کوچک و روستاها رخ داد. در گذشته اهميت انتخابات در کلانشهرها بيشتر بود و در زمان برگزاري انتخابات کلانشهرها بيشتر اخبار انتخاباتي را به خود اختصاص ميدادند. در شرايط کنوني که انتخابات در کلانشهرها به دلايل مختلف اهميت گذشته را ندارد و مانند گذشته نسبت به آن اقبال نشان داده نميشود اتفاقات رخ داده در شهرهاي کوچک بازتاب بيشتري پيدا ميکند. نکته ديگر اينکه شبکههاي اجتماعي نيز به اين وضعيت کمک کردهاند و اين اتفاقات را به شگل گستردهاي بازنشر ميدهند. نکته ديگر اينکه اين رفتارهاي نامتعارف انتخاباتي در گذشته هم وجود داشته و شرايط به شکلي نيست که بهتازگي چنين اتفاقاتي رخ داده است. بسياري از اتفاقاتي که در انتخابات اخير رخ داد در گذشته به شکلهاي مختلف در نقاط مختلف کشور رخ داده است. با اين وجود در دوره اخير به دلايلي و از جمله وجود شبکههاي اجتماعي بروز و ظهور بيشتري پيدا کرد.
از منظر جامعهشناختي توزيع غذا در ستادهاي انتخاباتي به چه معناست؟ چطور ممکن است بخشي از افراد جامعه بهدليل غذا به يک کانديدا رأي بدهند؟
توزيع غذا در گذشته نيز در انتخابات وجود داشته است. با اين وجود توزيع غذا به معناي اينکه افراد براي دريافت غذا به يک کانديدا رأي بدهند شايد زياد واقعي نباشد. در آداب و رسوم ايرانيان وليمه دادن وجود دارد و کساني که به يک جشن و يا تجمع دعوت ميشوند انتظار دارند توسط صاحب مجلس به وليمه نيز دعوت شوند. اين اتفاق به خصوص در مناطق سنتيتر جامعه ايران نمود بيشتري دارد. اين وضعيت ممکن است در انتخابات نيز وجود داشته باشد و کسي که کانديداي مجلس شده احساس کند براي احترام به هواداران و يا باشکوهتر برگزار کردن ميتينگهاي انتخاباتي بهتر است بين مردم غذا توزيع کند. اين انتظار در بين هواداران يک کانديدا و کساني که براي پيروزي وي تلاش ميکنند نيز وجود دارد. در نتيجه نميتوان بهصورت مستقيم توزيع غذا در بين مردم را به رأي دادن مرتبط دانست. کسي که در موقعيت کانديداي مجلس قرار گرفته بايد منش مردمي داشته باشد و شرايط را براي فعاليتهاي انتخاباتي هوادارانش فراهم کند. اين احتمال وجود دارد که برخي در ستادهاي انتخاباتي غذا بخورند اما به کانديداي مربوطه رأي ندهند.
در انتخابات اخير برخي از هواداران کانديداها رفتارهاي نامتعارفي مانند حرکات موزون در مکانهاي عمومي از خود نشان ميدادند که در شرايط عادي هنجار محسوب نميشود و اي بسا برخوردهايي هم نسبت به آن صورت گيرد. چرا در انتخابات اخير اينگونه رفتار بروز و ظهور بيشتري پيدا کرده است؟
اين نقد گاهي وارد شده که چرا در مواجهه با رفتارهايي از اين دست برخوردها يکسان نيست. به هر حال نبايد دوگانگي در مواجههها به جامعه تزريق شود. به عبارت ديگر اگر جامعهاي در شرايط عادي برخي رفتارها را نميتواند انجام بدهد، در شرايط خاص هم نسبت به آن حساسيتي وجود خواهد داشت که از نگاه مردم دور نخواهد بود. مردم ميبينند در آن شرايط خاص نوعي مسامحه و آسانگيري وجود دارد که در زمانهاي ديگري تکرار نميشود. در نتيجه ميبينيم در برخي ستادهاي انتخاباتي و در بين هواداران کانديداي انتخاباتي رفتارهايي بروز ميکند که بيشتر در جشنها و مراسمهاي شادي انجام ميشود.
آيا اينگونه رفتار نشاندهنده فقدان الگوي فرهيختگي و کاهش قدرت دورانديشي نيست؟
اينگونه رفتار را نميتوان به همه جامعه سرايت داد و همچنين نميتوان آن را يک الگوي هميشگي در جامعه قلمداد کرد. برخي از اين رفتارها در مقاطع کوتاه مانند دوران انتخابات بروز پيدا ميکند و پس از پايان انتخابات نيز از بين ميرود و نميتوان بهعنوان يک الگو از آن نام برد و براساس آن ميزان فرهيختگي جامعه را تحليل کرد. واقعيت اين است که امکان کنشگري فعال و مدني در جامعه ما وجود ندارد و موانع متعددي در اين زمينه وجود دارد. هنگامي که فضا براي کنشگري اصولي و منطقي محدود شده و يا از بين رفته شاهد رفتارهايي هستيم که با ماهيت انتخابات تناسب ندارد. به همين دليل نميتوانيم رفتارهاي ناهنجار انتخاباتي را با تعميم به کل جامعه دليل کاهش تعقل و دورانديشي اجتماعي قلمداد کنيم. واقعيت اين است که اگر جامعه رفتارهاي عقلاني و کنشهاي مدني را برنتابد، رفتارهايي از اين دست بيشتر ميشود. به همين دليل در رقابتهاي انتخاباتي از يک سيستم حزبي و تشکيلاتي بهرهمند نيستيم. بهنظر ميرسد بهتر است براي حل مشکلات جامعه تشکلهاي مستقل، انجمنها و نهادهاي مدني با رويکرد عقلايي و دموکراتيک به وجود بيايد. ضمن اينکه حساسيتهايي وجود دارد مانند محيط زيست که اگر برخي قصد داشته باشند در اين حوزه کنشگري فعال داشته باشند و با رويکرد عقلايي به مسائل نگاه کنند بايد اقتضائات آن را در نظر بگيرند. به عبارت ديگر نبايد زمينه براي کنشگري عقلاني و منطقي از بين برود و مسئولان بايد از اين موضوع مهم صيانت کنند. در مجموع نميتوان تنها بهدليل برخي رفتارهاي انتخاباتي جامعه را فاقد دورانديشي قلمداد کرد. حتي اگر اين رفتارها امکان ظهور و بروز داشته باشند، رفتارهاي عقلاني و منطقي جامعه موضوع ديگري است.
اگر بخواهيد رفتار انتخاباتي در ايران را با کشورهاي توسعه يافته مقايسه ميکنيد به چه نکاتي اشاره ميکنيد؟
برخي رفتارهاي انتخاباتي با رفتارهاي انتخاباتي در کشورهاي توسعه يافته قابل مقايسه نيست. اتفاقي که در جامعه ايران رخ ميدهد تجربهاي جديد است و هنوز با ماهيت و واقعيت موضوع فاصله دارد. دموکراسي در جايي که آموزههاي مربوط به آن وجود دارد و احزاب ميتوانند فعال و تاثيرگذار نقشآفريني کنند، آسانتر به دست ميآيد. در آن فضا انجمنها و نهادهاي مدني امکان کنشگري دارند. در نتيجه حالتهاي ديگري که ديده ميشود بعضا در راستاي دموکراسي نيست و دليل آن نيز اين است که تحزب در کشور ما بسيار ضعيف است. البته اين نوع رفتار تنها مختص به جامعه ايران نيست و در اغلب کشورهاي منطقه خاورميانه وجود دارد. بهعنوان مثال در افغانستان انتخابات برگزار شده اما کانديداهاي انتخاباتي و هواداران آنها حاضر به پذيرش نتايج انتخابات نيستند و هر لحظه اين احتمال وجود دارد که در اين کشور جنگ داخلي رخ بدهد. در منطقه خاورميانه انتخابات و دموکراسي هنوز به واقعيت آن کمي فاصله دارد. به همين دليل انتخابات در اغلب کشورهاي خاورميانه معنا و مفهوم خود را از دست داده و نميتوان آن را با کشورهاي توسعه يافته مقايسه کرد. آن چيزي که در منطقه خاورميانه بهعنوان انتخابات و دموکراسي انجام ميشود معناي ديگري دارد، به همين دليل نيز عقلا و نخبگان اين کشورها گاه احساس خوبي از شعارهاي مبتني بر دموکراسي و انتخابات ندارند و ترجيح ميدهند در اين زمينه فعاليت نکنند. برخي عنوان ميکنند چنين تجربه انتخاباتي در هيچکجاي جهان وجود ندارد. بهنظر بنده هم اين سخن درست است و انتخاباتي که در اين منطقه برگزار ميشود در هيچکجاي جهان نيست. در آن کشورها انتخابات بدون اثرگذاري مستقيم احزاب و فعاليتهاي تشکيلاتي برگزار نميشود. آن چيزي که بهعنوان انتخابات در منطقه خاورميانه برگزار ميشود ماهيت و کارکرد ديگري دارد، به واسطه آنکه افرادي وارد مجلس ميشوند اما عملکرد خود را بر عهده نميگيرند. اين اتفاق در انتخابات رياست جمهوري نيز رخ داد و ما مشاهده کرديم که کانديداي انتخاباتي وعدههاي زيادي به مردم دادند اما پس از اينکه در انتخابات به پيروزي رسيدند اغلب آن وعدهها به نتيجه نرسيد.
چرا چنين اعتقادي داريد؟
خاورميانه از نظر جغرافياي سياسي منطقه خاصي است و اين جغرافياي سياسي هم ميتواند فرصت باشد و هم تهديد. اين منطقه از اين نظر فرصت است که يک گذرگاه استراتژيک به شمار ميرود و در طول تاريخ حائل شرق و غرب عالم بوده است. از سوي ديگر با وجود منابع عظيم نفت و گاز اهميت اين منطقه چندين برابر شده است. منطقه خاورميانه منطقه تزاحم قدرتهاست. برخي از اين قدرتها در منطقه حضور دارند و برخي بيرون از منطقه هستند اما بهدليل منافعي که دارند در خاورميانه حضور دارند. در نتيجه ما با منطقهاي مواجه هستيم که کانون تزاحم قدرتهاي منطقهاي و حتي جهاني است. ايران نيز در نقطه کانوني خاورميانه حضور دارد و همواره يکي از بازيگران تاثيرگذار خاورميانه به شمار ميرفته است. در نتيجه ايران در طول تاريخ خود همواره در کشاکش چالشهاي اين منطقه حضور داشته است. اين در حالي است که در داخل ايران نيز طوايف و اقوام مختلف همواره در جنگ قدرت بسر ميبردهاند. بسياري از جنگهايي که در اين منطقه صورت گرفته بهدليل طمع قدرتمندان و در عين حال جذب ثروت بوده است. در مقاطعي که منطقه خاورميانه داراي انسجام دروني بوده و وحدت در اين منطقه وجود داشته پتانسيل طبيعي و انساني و استراتژيک خاورميانه يک فرصت به شمار ميرفته است. بهعنوان مثال اين اتفاق در دوران امپراتوري هخامنشي رخ داده و شيوه حکمراني پادشاهان هخامنشي فرصتهاي زيادي را پيش روي اين منطقه قرار داد. با اين وجود اين اتفاق در يک مقطع خاص و محدود وجود داشته و هميشگي نبوده است. پس از اين دوران موقعيت جغرافيايي خاورميانه همواره براي ايران تهديد به شمار ميرفته که بيشتر از نوع تهديد سياسي بوده است.
با توجه به برگزاري انتخابات اخير چه چشماندازي پيش روي جامعه ايران ميبينيد؟
در شرايط کنوني جامعه ايران يک جامعه خسته و فرسوده شده است. جامعه ايران در صد سال گذشته همواره در يک حالت نزاع قرار داشته است. در برخي مقاطع اين نزاع داخلي و بر سر قدرت بوده که شامل کودتاها و انقلابها بوده و در برخي مقاطع شکل بيروني داشته که با کشورهاي منطقه و يا قدرتهاي بزرگ جهاني تنش و درگيري داشته است. جامعه ايران در صد سال گذشته همواره بر سر مفاهيم کليدي مانند آزادي، عدالت و دموکراسي در حالت تلاش قرار داشته و اين تلاش دشوار صد ساله، جامعه را دچار خستگي کرده است. اين خستگي و سرخوردگي امروز سراسر جامعه را در بر گرفته است. برخي از افراد جامعه امروز احساس ميکنند جدل آنها بر سر مفاهيمي مانند آزادي و دموکراسي به مقصود نرسيده است. جامعه ايران شايد در دهههاي اخير در برخي زمينههاي مادي موفق عمل کرده باشد اما در بسياري از ابعاد اخلاقي و توسعه يافتگي دستاوردهاي قابل توجهي به دست نياورده است. امروز مردم جامعه ايران وضعيت خود را با گذشته مقايسه ميکنند. در گذشته شايد منابع مادي مردم محدود بود اما ميزان اميد به زندگي و مشارکت اجتماعي آنها بالا بود. اين در حالي است که امروز برخي از اقشار جامعه ايران با چالش کاهش اميد به آينده مواجه شدهاند. امروز برخي از مردم احساس ميکنند به بسياري از خواستههاي خود در زندگي دست پيدا نکردهاند. نکته مهم در اين زمينه اين است که تنشهاي بينالمللي نيز روي مشکلات مردم بار شده و مشکلات مردم را افزايش داده است. به همين دليل نيز روز به روز با مردمي مأيوستر و نااميدتر مواجه ميشويم. در نتيجه تقاضا براي مهاجرت به خارج از کشور بيشتر شده و يا مردم و به خصوص جوانان براي فرار از مشکلات خود دچار نوعي لودگي در فضاي مجازي شدهاند. اين نوع رفتار در واکنش به نااميدي و مشکلات متعدد اجتماعي و اقتصادي به وجود آمده است. در کنار اين افراد برخي نيز درگير روزمرگي خود هستند و تلاش ميکنند خود را درگير مسائلي نکنند که براي آنها دغدغه ايجاد کند. در شرايط کنوني نيروهاي فکري که از قدرت تاثيرگذاري براي تغيير وضعيت موجود برخوردار هستند داراي انگيزه کافي براي ابراز وجود نيستند و در شرايط خوبي بسر نميبرند. به همين دليل نيز زمينههاي تغيير روزبه روز در حال کاهش پيدا کردن است. در چنين شرايطي آينده جامعه در حالتي مبهم و غيرقابل پيشبيني قرار ميگيرد و نسلهاي آينده با چالشهاي متعددي مواجه خواهند شد.
سایر اخبار این روزنامه
فرجام عدمتصمیم در «تشخیص مصلحت»!
راي براي «ايران»
انتخابات متضمن منافع ملی کشور است
آخرین وضعیت جسمی خسرو آواز ایران
كرونا؛ هوشياري همراه با آرامش
پیامدهای تصمیمات سیاسی در اقتصاد
در ستایش نسلی که میسوزد و میافروزد
تحريم ٥ عضو شوراي نگهبان در روز انتخابات
اولویتهای کشور بعد از انتخابات
واكنش شوراي شهر به انتخابات بهارستان
دموكراسی در ايران از مسير احزاب میگذرد
تشکیل پرونده برای ۳خبرنگار، ۲بخشدار
چرا واقعیت کرونا تبدیل به بحران شد؟