روزنامه وطن امروز
1399/02/08
چرایی زمینگیر شدن آمریکا در کرونا
رضا عدالتی*: ایالات متحده همچنان با اختلاف چشمگیر نسبت به سایر کشورها بیشترین آمار مبتلایان به کرونا را به خود اختصاص داده است. این حجم از ابتلا در کنار مشکلاتی که برای جامعه آمریکا در بخشهای مختلف به وجود آمد، روی دیگری از ساختار سیاست و حکومت در آمریکا به عنوان مهد لیبرال- دموکراسی و سرمایهداری را نشان داد. کشوری که بزرگترین اقتصاد دنیا را در اختیار دارد، در رابطه با تامین تجهیزات ابتدایی کادر درمان و مسائل بیمه با مشکلات جدی مواجه شده است. در کنار این مسأله، ضعف ساختار سیاست و حکومت در این کشور در موضوع تامین اجتماعی و بیمه بیکاری سبب شد این مسأله به سوال اصلی افکار عمومی و رسانهها تبدیل شود. در این میان درگیری بین فرمانداران ایالتها درباره قرنطینه با دولت فدرال به بالاترین حد خود در تاریخ این کشور رسیده و مشکلات مربوط به قانون اساسی را نیز در پی داشته است. از این رو است که بحثهای جدی در محافل آکادمیک و رسانهای پیرامون زیر سوال رفتن ارزشهای لیبرال- دموکراسی و کارکرد آن در نظام بینالملل مطرح شده است. عملکرد بحثبرانگیز دونالد ترامپ هم در قبال این بحران از روزهای ابتدایی تاکنون موجی از انتقادات را علیه دولت و ارزشهای لیبرال- دموکراسی به وجود آورده است. این در حالی است که کمتر از 7 ماه به انتخابات ریاستجمهوری 2020 باقی مانده و به نظر میرسد کرونا نقش قابل توجهی در انتخابات آتی ایفا خواهد کرد. در همین ارتباط با دکتر فواد ایزدی، استاد دانشگاه تهران و کارشناس مسائل آمریکا به گفتوگو نشستیم. *** * سازمان جهانی بهداشت مسأله کرونا را به عنوان یک بیماری فراگیر جهانی معرفی کرده است. وقوع این بحران سبب شد نوع جدیدی از رفتار کشورها را در قالب ساختار سیاسی مربوط به خودشان شاهد باشیم. در بین همه کشورهای دنیا، ایالات متحده آمریکا از جمله کشورهایی است که شیوع کرونا در آن شواهد جدیدی از ضعف در مدیریت بحران و عملکرد ساختار سیاسی را نشان داد. در این چارچوب اولین و مهمترین سؤالی که به ذهن مخاطب میرسد این است: چرا کشوری در حد و اندازه ایالات متحده که داعیه مدیریت جهان را دارد نتوانسته در برابر این بحران نمره قبولی کسب کند؟ به عنوان نکته اول باید گفت که ایالات متحده به رغم ثروت فراوانی که دارد کشور بدهکاری هم هست. واقعیت درباره ثروت ایالات متحده این است که این کشور بالغ بر 25 تریلیون دلار بدهی خارجی دارد و سالانه حدود یک تریلیون دلار هم صرف مخارج نظامی میکند اما ساختار سیاسی آن نتوانسته اعتبار قابل قبولی برای بخش درمان قائل شود. دولت آمریکا قطعا در برابر این دست بحرانها مشکل دارد و این مشکلات تماماً مربوط به ترامپ نیست. این مشکلات سالهاست وجود دارد و انباشته شده است. پس هم مشکل مالی هست و هم مشکل تخصیص اعتبارات وجود دارد. آمریکا مشکل کسری بودجه جدی دارد و این موضوع هر سال در گزارش بودجه خود را بروز میدهد. نکته بعدی معطوف به مواجهه ساختار سیاسی با مسائلی از این دست است که در کرونا به شکل ناگواری خود را نشان داد. فقدان زیرساختهای بهداشتی، نبود بیمه همگانی و نداشتن قانون مرخصی استعلاجی در این کشور که منجر به مزمن شدن بیماری میشود از مشکلات ساختاری در آمریکاست که تحت آموزههای داروینیسم اجتماعی بروز پیدا کرده است. این آموزه که از نظرات داروین نشأتگرفته بر «تنازع بقای قدرتمندتر» تاکید دارد. یعنی در شرایطی که بحران بهوجود بیاید جوامع یا افرادی که نمیتوانند در برابر مشکلات ایستادگی کنند محکوم به فنا هستند. به عبارت دیگر، دغدغهای برای نجات انسانها در این نگرش وجود ندارد. دولت در این سازوکار خیلی روی مسائل خدمات اجتماعی تمرکز ندارد. از این رو است که میبینیم قشر زیادی از مردم آمریکا با مشکل بیمه مواجهند. همین امر هم سبب شده نهادهای اقتصادی و بنگاهها در این کشور به شکل بیرحمانهای با کارکنانشان رفتار کنند. نمونهای از این رفتارها که اخیرا رسانهای شد نحوه مواجهه مکدونالد با کارکنان و مدیرانش بود که با مرخصی استعلاجی آنها مخالفت کرد. * همانطور که مستحضرید موضوع اقتصاد در آمریکا به عنوان اولویت اول همواره مطرح بوده است. کرونا چه تأثیری بر اقتصاد آمریکا گذاشته و اقتصاد این کشور در دوره پساکرونا در چه وضعیتی خواهد بود؟ بعضی گزارشها از بروز بحران اقتصادی چشمگیر در این کشور پس از کرونا خبر میدهد. خب! این خیلی هم دور از واقعیت نیست، چرا که تاکنون مطابق آمارها کرونا احتمال بیکاری 30 درصدی را در بین شهروندان آمریکایی رقم زده است. مسائلی مثل بسیج عمومی برای حمایت از هموطنان هم آنطور که در کشور ما رقم میخورد در جامعه آمریکا رخ نمیدهد و این یعنی علاوه بر مسأله بیکاری، معضلات مربوط به مشکلات تغذیه، مسائل بهداشتی و تامین مسکن در آمریکا نمود بیشتری خواهد یافت. اما درباره اقتصاد پساکرونا در آمریکا باید به این مسأله دقت کرد که تاکنون روند تولید محصول در کمپانیهای آمریکایی بر اساس «سوپلای چین» طرحریزی میشد. این سیستم به دنبال استفاده از کارگر ارزان و محصول اولیه ارزان بود، از این رو هر کدام از قطعات را در یکی از نقاط جهان که هزینه پایینتری برای شرکت داشت تولید میکردند. این گسستگی و گستردگی تا شرق آسیا نیز کشیده شده و کارخانههایی از بنگلادش تا چین و هنگکنگ و فیلیپین در این سیستم فعالیت میکردند. مسأله این نیست که ایالات متحده فناوری ندارد، بلکه موضوع زنجیره تولید ارزان و زنجیره عرضهای است که ساختهاند و اگرچه در شرایط عادی سود میدهد اما در شرایط بحرانی پاسخگو نیست. * درست است که مشکلات آمریکا ساختاری است و صرفاً مربوط به دوره ترامپ نیست اما به هر حال این بحران بر انتخابات نوامبر 2020 اثرگذار خواهد بود. عملکرد ترامپ در بحران کرونا را چطور ارزیابی میکنید و تاثیر آن بر روندهای آتی سیاست در آمریکا بویژه انتخابات چیست؟ ترامپ از آغاز بحران کرونا ضد و نقیض عمل کرده است. ابتدا آن را جدی نگرفت و بعدا با حضور در کنفرانسهای متعدد خبری سعی کرد نشان دهد دولت به دنبال حل مشکلات است. خب! در این زمینه کمک 1200 دلاری هم داشت که چندان موثر نیست. هر چند دولت اقداماتی از این دست را در دستور کار قرار داده است اما برآیند افکار عمومی درباره عملکرد کلی دولت مثبت ارزیابی نمیشود. به هر حال کرونا نشان داد ترامپ همچنان از استراتژی فرافکنی برای سرپوش گذاشتن بر ناکامیهایش در سیاست استفاده میکند. دعوای آمریکا با چین بر سر منشأ کرونا یا مسأله قطع کمک آمریکا به سازمان جهانی بهداشت همگی نشاندهنده در پیش گرفتن این روش از سوی ترامپ است. در رابطه با تاثیر کرونا بر انتخابات هم باید گفت که طبیعتا موثر خواهد بود. اینکه کرونا تا چه حد میتواند بر سرنوشت ترامپ و به خطر افتادن ادامه ریاستجمهوری او اثر بگذارد موضوعی قابل تامل و چند بعدی است. باید این مورد را مدنظر قرار داد که بحرانها در آمریکا همیشه دستمایه رقابتها شده است اما اینکه آیا ترامپ میتواند از آن جان سالم به در ببرد بستگی به پارامترهای متعددی دارد. در حال حاضر ترامپ سعی دارد با اخلال در کار فرمانداران دموکرات بعضی ایالتها توپ سوءمدیریت و مشکلات اقتصادی را در زمین حزب رقیب و رسانههای آنها بیندازد. نکته مهم این است که نباید اشتباهی که 3 سال پیش همه دچار شدند و براساس نظرسنجیهای افکار عمومی برنده انتخابات را از پیش خانم کلینتون میدانستند، تکرار شود. پس اینکه در نظرسنجیها بعضا آمار ترامپ از رقبا کمتر یا بیشتر است، نمیتواند نتیجه نهایی تحلیلها باشد. خانم کلینتون در انتخابات گذشته 3 میلیون رای بیشتر از ترامپ داشت اما آرای الکترال، ترامپ را رئیسجمهور کرد. همین الان هم ترامپ در ایالتهای خاکستری اوضاع بهتری دارد و عقبافتادگی 8 درصدی او نسبت به جو بایدن در نظرسنجیهای عمومی نمیتواند معیار شکست یا پیروزی هر یک از طرفین باشد. آنچه در واقعیت رخ داده این است که بحران کرونا تا حدی هم به نفع ترامپ است، چون نگاهها به دولت فدرال دوخته شده و هم به ضرر او است، چرا که مشکلات اقتصادی و مسأله ضعف مدیریت دولت را تشدید کرده است. در طرف مقابل یعنی در جبهه دموکرات هم همینطور است. تداوم کرونا اگرچه امکان تشدید نارضایتی نسبت به دولت فدرال را افزایش میدهد اما چنانچه کرونا تا نوامبر 2020 کنترل نشود و شرایط به حالت با ثبات نرسد، سبد رای دموکراتها کاهش پیدا خواهد کرد. از آنجا که در آمریکا سالمندان مشارکت بیشتری در انتخابات دارند و آسیبپذیری بیشتر از کرونا نیز دارند، احتمال مشارکت پای صندوقها پایین میآید. بحثهای فعلی هم که پیرامون موضوع برگزاری انتخابات به شکل الکترونیکی مطرح میشود در همین راستاست. دموکراتها به دنبال برگزاری الکترونیکی انتخابات هستند و دولت چندان تمایلی به اجرای آن ندارد. * یکی از موضوعاتی که در این مدت در اندیشکدهها و محافل دانشگاهی مطرح شده است مسأله بحران لیبرال- دموکراسی است. کشورهای دارای نظام لیبرال- دموکراسی در این بحران ضعیفتر از حد انتظار و تبلیغاتی که در رابطه با این نظام سیاسی مطرح میشد عمل کردند. نظر شما در اینباره چیست؟ به نظر من نباید نگاه مطلقا سیاه یا سفید به عملکرد لیبرال- دموکراسی در مواجهه با بحران داشت. موضوع اصلی در مواجهه با بحرانها حکمرانی خوب و بد است. بعضی از کشورها که خوب عمل کردند دارای نظام لیبرال- دموکراسی بودند، بعضی هم نبودند. اما کرونا نشان داد این فرضیه که توسعه کشورها براساس آموزههای لیبرال- دموکراسی باید اول در حیطه توسعه سیاسی رقم بخورد تا کشور به توسعه اقتصادی برسد، باطل است؛ موضوعی که در دهههای 70 و 80 در کشور ما نیز از سوی برخی مسؤولان مطرح میشد. الان ما شاهد این هستیم در کشوری مثل سنگاپور که نظام سیاسی لیبرال- دموکراسی ندارد یا خود چین مقابله با کرونا بهتر و عملکرد دولت قابل قبول بوده است. در کرهجنوبی هم که در ادبیات روابط بینالملل سیستم غربی دارد و البته در مدیریت کرونا خوب عمل کرده، نظام لیبرال- دموکراسی به شکل و معنای غربی آن حاکم نیست. از این رو نمیتوان گفت همه کشورهایی که نظام لیبرال- دموکراسی داشتند شکست خوردند اما از آنجا که ایالات متحده آمریکا خود را مهد لیبرال- دموکراسی مطرح میکند و عملکرد کلی دولت در این سالها زیر سوال رفته، میتوان گفت آموزهها و آرمانهای لیبرال- دموکراسی با خدشه جدی مواجه شده است. در همین ایالات متحده ما شاهد دعوا بین ایالتها بر سر دزدی ماسک هستیم. این یعنی نظام سیاسی آنها در مدیریت بحران ارزشهای اولیه خود را زیر پا گذاشته است. هفته قبل بود که اندیشکده شورای آتلانتیک که یک اندیشکده وابسته به دموکراتهاست گزارشی از جهان 2025 ارائه کرد که در آن به وضعیت نظام بینالملل در 3 سال آینده اشاره داشت. در بخشی از این گزارش به موضوع ارتقای جایگاه معنویت در نظامهای سیاسی اشاره شده است. این یعنی نهادهای سکولار هم در اندیشه و عملکرد آتی خود دچار تغییر نگرش و بازبینی در ارزشها و روشها خواهند شد. *** محورهای مهم گفتوگو - دولت آمریکا قطعا در برابر این دست بحرانها مشکل دارد و این مشکلات تماماً مربوط به ترامپ نیست و مربوط به ساختار حاکمیت در آمریکاست که طی سالهای متمادی انباشته شده است. - فقدان زیرساختهای بهداشتی، نبود بیمه همگانی و نداشتن قانون مرخصی استعلاجی در این کشور که منجر به مزمن شدن بیماری میشود از مشکلات ساختاری در آمریکاست که تحت آموزههای داروینیسم اجتماعی بروز پیدا کرده است. - این آموزه که از نظرات داروین نشأت گرفته بر «تنازع بقای قدرتمندتر» تاکید دارد. یعنی در شرایطی که بحران به وجود بیاید جوامع یا افرادی که نمیتوانند در برابر مشکلات ایستادگی کنند محکوم به فنا هستند. به عبارت دیگر دغدغهای برای نجات انسانها در این نگرش وجود ندارد. - تاکنون مطابق آمارها کرونا احتمال بیکاری 30 درصدی را در بین شهروندان آمریکایی رقم زده است. - مسأله این نیست که ایالات متحده فناوری ندارد، بلکه موضوع زنجیره تولید ارزان و زنجیره عرضهای است که ساختهاند و اگرچه در شرایط عادی سود میدهد اما در شرایط بحرانی جوابگو نیست. - ترامپ سعی دارد با ایجاد اخلال در کار فرمانداران دموکرات بعضی ایالتها توپ سوءمدیریت و مشکلات اقتصادی را در زمین حزب رقیب و رسانههای آنها بیندازد. - بحران کرونا هم تا حدی به نفع ترامپ است چون نگاهها به دولت فدرال دوخته شده و هم به ضرر او است، چرا که مشکلات اقتصادی و مسأله ضعف مدیریت دولت را تشدید کرده است. - تداوم بحران کرونا اگرچه امکان تشدید نارضایتی نسبت به دولت فدرال را افزایش میدهد اما چنانچه کرونا تا نوامبر 2020 کنترل نشود و شرایط به حالت ثبات نرسد، سبد رای دموکراتها کاهش پیدا خواهد کرد. - کرونا نشان داد این فرضیه که توسعه کشورها براساس آموزههای لیبرال- دموکراسی باید اول در حیطه توسعه سیاسی رقم بخورد تا کشور به توسعه اقتصادی برسد، باطل است. - از آنجا که ایالات متحده آمریکا خود را مهد لیبرال- دموکراسی مطرح میکند و عملکرد کلی دولت در این سالها زیر سوال رفته، میتوان گفت آموزهها و آرمانهای لیبرال- دموکراسی با خدشه جدی مواجه شده است. روزنامهنگار*