تجربه زمين‌لرزه 19 /2

 عملكرد مديريت بحران طي ساعت‌ها و روز‌هاي بعد از وقوع زمين‌لرزه 19 ارديبهشت 1399 دماوند با بزرگاي 4.9 قابل پي‌جويي و ارزيابي است. نوع اظهارات به‌طور معمول شامل عنوان كردن اندازه لرزه اصلي بر اساس گزارش موسسه ژئوفيزيك و همچنين تعداد پس‌لرزه‌ها تا بعضي خبرها مبني بر اعزام تيم‌هاي ارزيابي و اورژانس و امداد و نجات هلال‌احمر است. 
يك مدير بحران در سطح استان ضمن اعلام تعداد پس‌لرزه‌ها گفت كه «اين پس لرزه‌ها طبيعي است و همچنان دستگاه‌هاي امدادي و خدماتي در خصوص زلزله در تهران در آماده‌باش قرار دارند و با توجه به اينكه زلزله را‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نمي‌توان پيش‌بيني كرد و علم بشر آنقدر پيشرفت نكرده است كه بتواند ميزان قدرت زلزله را‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ از قبل پيش‌بيني و اعلام كند، بنابراين آماده‌باش‌ها همچنان ادامه دارد و مردم هم بايد آموزش‌هاي لازم را‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ در اين خصوص ببينند» اين نوع اظهارات اگر مضر نباشد، كمكي هم به مردمي كه از رخداد زمين‌لرزه مضطرب شده‌اند نمي‌كند. وي همچنين در پاسخ اين سوال كه آيا آمادگي لازم براي وقوع يك زلزله 6 تا 7 ريشتري را‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ داريم، گفت: «قطعا ما براي تهران بزرگ با چنين جمعيت و بافتي آمادگي لازم را‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نداريم ولي در حد امكانات و نيروهاي موجود اين آمادگي را‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ براي مقابله با بحران‌هاي بعد از زلزله خواهيم داشت». سوال آن است كه چنين ارزيابي از چه مطالعه‌اي برمي‌آيد؟ و آيا اطلاع درستي از آنچه واقعا به عنوان امكانات فني و زير‌ساختي در دسترس كشور است وجود دارد؟ وقتي اعلام مي‌شود به ويژه هنگامي كه عنوان شود «زلزله از قبل قابل پيش‌بيني نيست ولي در صورت وقوع پيش لرزه امكانات لازم از طريق مخابرات براي اعلام هشدار سريع وجود دارد.»
يك مسوول ارشد مديريت بحران هم روز چهارشنبه و در روز ششم بعد از رخداد زمين‌لرزه دماوند ابراز داشت كه: «هرگونه فعاليت و رفتار قله آتش‌فشان دماوند به شكل پيوسته از سوي كارشناسان و سازمان‌هاي مربوط بررسي شده و گزارش آن به شكل منظم به سازمان مديريت بحران كشور ارايه مي‌شود. درپي زلزله ۵.۱ ريشتري بامداد جمعه ۱۹ ارديبهشت در دماوند هيچ تغيير در رفتار آتشفشان دماوند ايجاد نشده است و هرآنچه كه تحت عنوان فعال شدن آتشفشان دماوند و نظاير آن در فضاي مجازي منتشر شده، كذب است.» آيا اين نوع مواجهه با مساله مشكلي از شناخت رفتار گسل‌ها و آتشفشان حل مي‌كند و آيا مي‌توان سوالات افكار عمومي را پاسخ دهد؟ 
زلزله‌هاي كوچكي كه در اطراف دماوند و به دليل آتشفشاني بودن اين مخروط رخ مي‌دهد مورد توجه محققان قرار مي‌گيرد. آتش‌فشان دماوند مي‌تواند موجب ايجاد زلزله‌اي بزرگ در گسل‌هاي اطراف خود شود و براثر آن گسل شمال تهران، مشا، لار، ‌بلده، لاسم، كندوان، ايوانكي و... فعال شوند كه تحريك شدن اين گسل‌ها با تغييرات در سامانه آتش‌فشاني دماوند و سپس فعاليت آنها و وقوع زمين‌لرزه شوند. اثر‌هاي آتشفشان دماوند بر گسل‌هاي مركز و جنوب البرز با تحليل تغييرات در داده‌هاي ژئوفيزيكي در پژوهش‌هاي 15 ساله اخير در ايران نشان داده شده است. به نظر مي‌رسد همان‌گونه كه فعاليت دماوند در تحريك وقوع زلزله‌هاي بزرگ موثر است، با وقوع زلزله‌هايي با بازه زماني كوتاه هم مرتبط است. با توجه به اينكه دماوند از لحاظ زمين‌شناسي فعال است درباره اينكه آيا هم‌اكنون شواهدي مبني برفعاليت قريب‌الوقوع اين قله وجود دارد يا نه؟ بايد اعلام كرد كه بر اساس تحقيقاتي كه انجام شده شواهدي حاكي از اينكه اين قله به زودي فعال مي‌شود و همچنين از انفجار قريب‌الوقوع قله و فوران گدازه از ديدگاه زلزله شناختي و ژئوفيزيكي وجود ندارد.
شهر تهران به‌دليل شرايط تكتونيكي، زمين‌شناسي و جغرافيايي خاص خود، به‌طور بالقوه در معرض تهديد مخاطرات طبيعي متعددي قرار دارد. از طرفي، تراكم روزافزون جمعيت و وجود بافت فرسوده و ناپايدار در اين شهر، ميزان ريسك سوانح طبيعي را به‌شدت افزايش داده است. براي هنگام و پس از يك زمين‌لرزه شديد پديده‌هاي گوناگوني از ايجاد هراس و نگراني، تا ويراني كامل زيرساخت‌هاي شهر قابل انتظار است. چنين وضعي البته نشان مي‌دهد كه مديريتي بسامان براي كاهش ريسك زلزله و سوانح طبيعي براي تهران لازم است. در تهران حدود 1000 ساختمان بلندمرتبه – بلند‌تر از 10 طبقه - وجود دارد كه حدود 480 ساختمان بلند‌مرتبه در دهه اخير احداث شده است. بر اساس اعلام وزارت راه و شهرسازي 25 درصد از 979 ساختمان بلندمرتبه در مناطق با بافت عمدتا فرسوده مانند منطقه 12 هستند يعني همان منطقه‌اي كه ساختمان پلاسكو در آن وجود داشت (كه در آتش‌سوزي 30/10/95 فروريخت) و ممكن است از نظر دسترسي راه نيز مشكلي نداشته باشد. در عين حال ممكن است اين حادثه در الهيه اتفاق بيفتد كه يكي از مسائل اصلي در اين منطقه دسترسي است، حدود يك سوم از ساختمان‌هاي بلندمرتبه در نزديكي يا روي پهنه‌هاي گسل شمال تهران واقع شده‌اند، در مطالعه‌اي كه در سال 95 انجام شده مشخص شد در منطقه مركزي به ويژه در جنوب غرب و جنوب شرق تهران بالاترين ريسك را شاهد هستيم. بايد توجه كنيم كه زلزله تهران شبيه هيچ‌كدام از زلزله‌هاي طبس 1357، منجيل 1369، بم1382 و ورزقان 1391 نخواهد بود. احتمالا تجربه منحصربه‌فردي خواهد بود كه آن را تاكنون در ايران نداشته‌ايم.
در اظهارات مديران كنوني بحران كه مسووليت‌هاي دولتي اصلي را دارند و طبيعتا دانسته‌هاي مربوط به زمين‌لرزه‌ها و شرايط بحران و امكانات تصميم‌گيري و تصميم‌سازي را آنها به مديران ارشد كشور منتقل مي‌كنند، علاوه بر نوعي ابراز تسلط بر امور، نوعي تمايل به ناديده گرفتن وجود دارد. نگارنده دليل دقيق ابراز تسلط بر مسائل مرتبط با زمين‌لرزه تهران را نزد اين مديران نمي‌داند ولي به نظر مي‌رسد كه دليل تمايل به ناديده گرفتن اصل موضوع و نصيحت به مردم مبني بر اينكه «مساله‌اي نيست، و فعلا خبري نيست» هم مهيب بودن اصل موضوع است كه حداقل بخشي از اين مديران ابعاد آن را فراتر از توان خود مي‌بينند تا زمين‌لرزه‌اي شديد را در شهري مانند تهران مديريت كنند و از سوي ديگر ماهيت تصادفي رخداد است كه به آنها كمك مي‌كند تا به مردم توصيه كنند كه اصل موضوع را چندان جدي نگيرند، چرا كه چنين مشخصه‌اي فعلا امكان پيش‌بيني زماني دقيق زلزله را از بشر گرفته، و ضمن اينكه «حالا تا كي زلزله بيايد؟ كي زنده و كي مرده؟» و از سوي ديگر نمي‌دانند كه واقعا چگونه بايد شهر‌هاي بزرگي مانند تهران را در برابر مخاطرات طبيعي براي كاهش ريسك مديريت كنند. راه‌حل البته ساده است: از مديراني كمك بخواهند كه بتوانند واقع‌بينانه با چنين شرايطي كار كنند، بر اعصاب خود مسلط باشند، و به مردم نيز توصيه‌هاي اشتباه نكنند.