روزنامه وطن امروز
1399/03/07
آمریکای خوار جهان
ثمانه اکوان: با آغاز شیوع ویروس کرونا در جهان، انتظار میرفت دولت آمریکا که تاکنون خود را در بسیاری از بحرانهای جهانی به عنوان رهبر جهان معرفی کرده است دست به تحرک وسیعی برای به دست گرفتن دوباره رهبری جهانی بزند اما رویه انزواگرایانه دولت دونالد ترامپ که از چند سال پیش آغاز شده بود، این بار در بحران کرونا به اوج خود رسید. این انزواگرایی و توجه بیش از حد به شعار «اول آمریکا»، ایالاتمتحده را از یک ابرقدرت و رهبر جهانی به یکی از بازیگران ضعیف سیستم سیاسی دنیا تبدیل کرده است؛ بازیگری که نهتنها نمیتواند بحران جهانی را کنترل کند، بلکه در کنترل بحران داخلی نیز ناکام و شکستخورده باقی میماند. درباره به سایه رفتن آمریکا در دوران شیوع کرونا مطالب زیادی نوشته شده است. از همان ابتدای مطرح شدن پاندمی یا جهانی شدن ویروس کرونا، دولت ایالاتمتحده به جای به دست گرفتن رهبری جهانی و تلاش برای بسیج کردن تمام کشورها از جمله متحدانش در اروپا و دیگر نقاط دنیا برای مبارزه با این بیماری، صلاح دید تنها به خودش فکر کند. البته در این راه شاهد اقدامات عجیب و غریب و دور از ذهن آمریکا در دزدی دریایی و هوایی از دیگر کشورهای دنیا نیز بودیم اما آنچه برای سالها همچنان در یادها مانده و ایالاتمتحده را برای گفتمانسازی درباره دیگر مسائل و بحرانهای بینالمللی با مشکل روبهرو میسازد، تلاش آن برای دور ماندن از صحنه اتفاقات جهانی و مخالفت با هر گونه چندجانبهگرایی در صحنه سیاست جهانی بود. * چندجانبهگرایی قربانی شعار «اول آمریکا» تا قبل از روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا، مهمترین مسأله در سیاست خارجی آن کشور، رسیدن به مفهوم چندجانبهگرایی یا همان بسیج کشورهای مشترکالمنافع و متحد در مقابل اتفاقات جهانی بود. با این حال دولت ترامپ ترجیح داد اقدامات مشترک و دستهجمعی را به اقدامات یکسویه و یکجانبه برای «حفظ آمریکا» تبدیل کند. مقایسه رفتار ترامپ با رؤسای جمهوری قبل از او در برخورد با بحرانهای جهانی، نشان میدهد مبارزه با شکلگیری همکاریهای بینالمللی در جریان ویروس کرونا دقیقا خلاف رفتار اوباما و حتی جرج بوش در بحرانهای اقتصادی سالهای 2008 و 2009 آمریکا بوده است. جرج بوش برای به راه انداختن جنگ در افغانستان و عراق یکتنه وارد ماجرا نشد و سعی کرد با ایجاد همکاری و هماهنگی بینالمللی، ائتلافی برای این اقدامات تشکیل دهد و با تقویت چندجانبهگرایی، مشکل امنیت آمریکا در درون مرزهایش را به مشکلی جهانی تبدیل کند. در شرایطی که بوش توانسته بود تهدید علیه آمریکا و منافعش را با گفتمان چندجانبهگرای خود به مشکل و تهدیدی جهانی تبدیل کند، دونالد ترامپ با پیش کشیدن مباحث مرتبط با ملیگرایی و شعار «اول آمریکا»، بحران جهانیای را که میتوانست با همکاریهای جهانی زودتر حل و فصل شود، به بحرانی صرفا آمریکایی تبدیل کرد. همچنین در شرایطی که دولت آمریکا میتوانست با برگزاری جلسات شورای امنیت، سران گروه G20 یا درخواست برای برپایی جلسات اینترنتی با سران کشورهای مختلفی که درگیر کرونا بودند، نقش مهمی در راهبردهای جهانی مبارزه با کرونا داشته باشد، ترجیح داد نگاه به درون داشته و همانطور که استفان والت، نظریهپرداز روابط بینالملل بیان کرده است، به نظرات رئالیستی بودن فضای بینالملل مهر تایید بزند. * ترامپ رئالیست و افول آمریکا در جهان والت در همان روزهای ابتدایی شیوع کرونا در آمریکا بیان کرد1 این بحران، چهره فضای بینالمللی را بار دیگر به سمت نظرات رئالیستی پیش میبرد. بار دیگر دولتها به عنوان بازیگران اصلی سیاست جهانی شناخته شده و در شرایط اضطراری، نگاهها همه به سمت ارکان دولت در تمام کشورها دوخته میشود. اگر هر چند سال یکبار نظریهپردازانی پیدا میشوند که بیان میکنند دولت دیگر در فضای بینالمللی بازیگر مهمی نیست و شرکتهای چندملیتی، سازمانهای بینالمللی، بازارهای جهانی یا حتی گروههای تروریستی بینالمللی به بازیگر اصلی در این عرصه تبدیل شدهاند اما در بحران کرونا بخوبی این مسأله نشان داده شد که دولت با تمام توانش و یا تمام تلاشش برای محوریت داشتن در اقدامات ملی و فراملی، هنوز هم بازیگری در فضای بینالمللی است. فضای بینالمللی نیز همانطور که واقعگرایان عقیده دارند، همچنان در شرایط آنارشی بوده و خودیاری به محور اصلی دولتها در روابطشان با دیگر کشورها تبدیل میشود. بعد از این، این رقابتهای بین دولتهاست که فضای بینالملل را در چنبره خود میگیرد و دیگر نمیتوان به سادگی درباره مفاهیمی چون چندجانبهگرایی، سیاست جهانی یا همکاریهای بینالمللی صحبتی به میان آورد. اما آیا دیدگاه رئالیستی ترامپ به فضای جهانی، میتواند برای همیشه رقابتهای بینالمللی را جایگزین همکاریهای بینالمللی کرده یا رهبری آمریکا در جهان را به سمت ریاست آمریکا بر جهان تغییر دهد؟ زمانی که صحبت از رهبری آمریکا در جهان میشود، 2 نوع متفاوت از دیدگاه نسبت به رهبری به وجود میآید. اولین دیدگاه ریاست ایالاتمتحده بر جهان است که تا حد زیادی توسط عملیاتهای نظامی ناموفق و شکستخورده آمریکا در جهان به کلی زیر سوال رفته است اما دیدگاه دوم رهبری جهان توسط آمریکاست که آن هم این روزها با انزواگرایی ترامپ بشدت زیر سوال رفته است. ترامپ نمیتواند با نظامیگری به خواستههای خود برسد. جنگهای افغانستان و عراق، حل نشدن مسأله فلسطین با زور یا حتی مخالفتها و مقابلههای ایران با قلدرمآبی آمریکایی، نشان داده است ترامپ نمیتواند با رد رهبری جهانی آمریکا به دنبال ریاست آمریکا بر جهان باشد. زمانی که منافع مشترکی وجود نداشته باشد، کشورها دیگر به رهبری آمریکا اعتمادی ندارند. شریک شدن در سود ابرقدرت بودن آمریکا شاید برخی کشورهای اروپایی و اعراب منطقه غرب آسیا را با دولتهای ایالاتمتحده همراه میکرد و به ریاست و رهبری آمریکا در جهان مشروعیت میبخشید اما این روزها این کشورها در زیان دوستی با آمریکا شریک شدهاند و در شرایطی که خودیاری یا همان شعار «اول آمریکا» باعث به راه افتادن جنگ تجاری بین این کشورها و ایالاتمتحده شده، دیگر دلیلی برای سر سپردن به رهبری آمریکا نیز وجود ندارد. بر همین اساس است که جوزپ بورل، مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی بیان کرده است دوران رهبری آمریکا در جهان پایان یافته است2. او این مسأله را روندی میداند که از مدتها پیش در جریان بوده است اما مسأله کرونا به آن شدت بیشتری بخشیده است. این روند به قدری سریع اتفاق افتاده است که بورل درباره پایان دوران رهبری آمریکا و ورود به عصر آسیایی هشدار داده و بیان میکند: مدتهاست تحلیلگران درباره پایان سیستم تحت رهبری آمریکا و ورود به عصر آسیا صحبت میکنند و این مسأله اکنون در مقابل چشمان ما در حال روی دادن است. این مسأله البته مدتهای زیادی است که در مقابل چشم جهان در حال اتفاق افتادن است. زمانی که ترامپ سازمانهای بینالمللی را نادیده گرفته و به صورت یکجانبه سیاست خارجی آمریکا را پیش میبرد، زمانی که پیمان ناتو را بیارزش تلقی میکرد، زمانی که دولت او از قراردادهای بزرگ بینالمللی مانند توافق آب و هوایی پاریس یا برجام به دلایل واهی بیرون میآمد، زمانی که توافقهای چندجانبه نظامی مانند پیمان منع موشکهای هستهای میانبرد را که باعث به وجود آمدن آرامش نسبی در فضای سیاستهای نظامی ابرقدرتها میشد بیاهمیت تلقی میکرد، و یا زمانی که با کشورهای اروپایی، کانادا، مکزیک و چین جنگ تجاری به راه انداخته بود، در همه این موارد در حال از بین بردن نظم فعلی جهانی بود و نمیدانست این کار در نهایت رهبری جهانی آمریکا را زیر سوال برده و این کشور را از منظر سیاست خارجی وارد دوره افول خود میکند. * بیارزش شدن ارزشهای آمریکایی مسأله دیگر در این میان اما ارزشهای آمریکایی است. یان برمر، استاد روابط بینالملل آمریکایی بیان کرده است: «اگر آمریکا در جنگ سرد بر کمونیسم پیروز شد به این دلیل بود که ایدهها و ارزشهای آمریکایی آن زمان بر کمونیسم ارجحیت و برتری داشت. رویای آمریکایی، آزادی، آزادی بیان، حکومت قانون و حکمفرمایی اقتصادی بازار آزاد در دهه 80 میلادی، ایدههایی برتر نسبت به کمونیسم به نظر میرسیدند و به همین دلیل مردم در بلوک شرق اروپا که تنها میتوانستند درباره این آزادیها رویاپردازی کنند، از آنها حمایت کردند3». در طول چند سال گذشته دنیا به بیارزش بودن به ظاهر ارزشهای آمریکایی پی برده است. دولتهای مختلف در ایالاتمتحده جلوی آزادیهای مدنی را گرفتهاند، اقلیتهای قومی ـ نژادی در بدترین وضعیت خود طی چند سال اخیر قرار دارند و آزادی بیان در مطبوعات با درگیریهای لفظی ترامپ با خبرنگاران و فشار به رسانهها به اوج خود رسیده است. سیستم سرمایهداری دیگر ایدهای برای روزهای بحرانی ندارد و ناکارآمدی خود را در نقاط عطف تاریخی به نمایش گذاشته است و در نهایت رویای آمریکایی هر روز بیشتر از روز قبل به کابوس آمریکایی تبدیل شده است. بیمعنی شدن ارزشهای آمریکایی، بویژه ناکارآمدی نظریه استثناگرایی آمریکایی که آمریکاییها و آمریکا را سرزمین و مردمی برگزیده میدانست که با تمام جهان تفاوت دارند و قادر به حل مشکلات و بحرانها هستند، این روزها بیشتر از هر زمان دیگری مفهوم رهبری آمریکا در جهان را با سوال مواجه کرده است. مهمترین سوال اما این است: «به ظاهر ابرقدرتی که توان رویارویی با یک بیماری را نداشته و مردمش به رکورد جهانی قربانیان کرونا انگشتنما میشوند، چگونه میتواند برای رهبری دنیا ایده داشته و آنها را اجرایی سازد؟» همانطور که استفان والت بیان کرده است: شاید آمریکا تا 80 ـ 70 سال پیش در ایجاد هماهنگی بینالمللی جهت تحقق اهداف جهانیاش خوب عمل میکرد اما نگاهی به تکرویها و یکجانبهگرایی آمریکا در طول بحران کرونا نشان داد دیگر نمیتواند رهبر خوبی برای دنیا باشد. ............................................................................... پینوشت 1- https://www.belfercenter.org/publication/realists-guide-coronavirus-outbreak 2- https://americanpriority.com/news/eu-end-of-u-s-leadership-rise-of-china-happening-before-our-eyes-2/ 3- https://www.npr.org/2020/04/30/848179346/pandemic-fuels-debate-trumps-america-first-or-u-s-global-leadership ****** سارا هوشمندی: طی ۳-۲ ماه اخیر، زنجیرهای از تحولات مهم و به هم پیوسته تاریخی، این حقیقت را پیش چشم ما عریان کرد که آمریکای «جهانخوار» که چند صباحی خود را تنها ابرقدرت دنیا میخواند، حالا در جهانی چندقطبیشده به چنان افت هژمونیکی گرفتار آمده که به آمریکای «خوارِ جهان» تنزل مرتبه داده است. آمریکای رو به ضعف، با رئیسجمهوری درشتگو و هتاک که توسط هیأت حاکمه خودشان جاسوس دشمن [روسیه] خوانده میشود؛ لمپنی کاسبمسلک که در پی حق واسطگی برای بزرگترین شرکای بزرگترین اقتصاد جهان قلدری میکند و جنگ تجاری جهانی راه میاندازد اما همزمان از عهده مدیریت مطلوب کشتار یک ویروس در کشورش برنمیآید تا آمار یکصد هزار کشته - آمار غیررسمی خیلی بالاتر را مدعی است- روی دست یانکیها بماند. «دونالد ترامپ» که با لافزنیهای توئیتری و ارسال 4 ناو جنگی به اقیانوس اطلس، ادعا میکرد نمیگذارد 5 نفتکش جمهوری اسلامی به ونزوئلا برسند، دست آخر مجبور شد در برابر ایران دست به یک عقبنشینی بزرگ زده و ماجرای پهپاد ساقطشدهاش در 11 ماه قبل و هدف قرار دادن بزرگترین پایگاهش در غرب آسیا [عینالاسد] توسط ایرانیان را به خاطر آورد و با سکوت خفتبار، رسیدن پی در پی نفتکشهای دشمنش به سواحل دشمن همسایهاش را نظاره کند. یک) شاید بتوان گفت ترامپ بلوف هدف قرار دادن یا حداقل توقیف نفتکشهای جمهوری اسلامی را درست زمانی کلید زد که انتقادات از آمار تلفات و بیماران کرونازده آمریکایی به اوج رسید. وی هرگز جرأت و جسارت تعرض به کشتیهای با پرچم برافراشته جمهوری اسلامی ایران را ندارد اما برای بازی با افکار عمومی دنیا، مانور قدرت و دورکردن فضای داخلی آمریکا از انتقادات پیرامونش- ولو برای چند روز- درشتگویی کرد. و البته مقامات سیاسی و نظامی کشورمان هم با اقتدار تمام رجزخوانیهایش را پاسخ دادند تا این فرد دیوانه را سر عقل بیاورند تا دست از پا خطا نکند و زدن یا توقیف کشتیهای ایرانی را از مخیلهاش بیرون کند. دو) توئیتهای پی در پی ترامپ در واکنش به نزدیک شدن نفتکشهای ما به «الپالیتو» چنان ذلیلانه بود که بلافاصله موجی رسانهای در ایالات متحده برای سرزنش پاسخ ضعیف و غیرقاطع ترامپ در مقابل قدرت آشکار ایران به راه افتاد. ناگفته نماند دیگر رهبران غربی و رسانههای بینالمللی هم پس از پاسخ شجاعانه جمهوری اسلامی به تهدیدهای عصبی ترامپ، چند روز است در شوکند و زودتر از ترامپ از شوک در نمیآیند. با این حال دوباره این ظن بالا گرفت که ترامپ چه اسرار مگویی دارد که دیگر بار در مقابل ایرانیان کوتاه آمده است؟ آن هم در چنین مقطع حساسی؛ در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و کاهش روزافزون آرای وی در نظرسنجیها. سه) اگر عناوین مهم رسانههای جهان در روزهای اخیر را مرور کنید با این حال و هوا مواجه میشوید که سپاه پاسداران با ساقط کردن پهپاد، توقیف نفتکش دزدان دریایی ملکه و سیلی مختصر «عینالاسد» در پی ترور سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی و تکیه بر گسترش قدرت موشکی، هژمونی جهانی آمریکا را به چالش کشیده و کاخ سفید و پنتاگون را در چندراهی تصمیمگیری، مستاصل کرده است. حال شما اگر جای ترامپ یا حتی دولت سایه واشنگتن بودید، چه میکردید؟ باید ببینیم ترامپ برای کمرنگ کردن اقدام جسورانه ایران و شوک رسانهای حاصل از قدرتنمایی تهران چه میکند. با برداشته شدن قدم چهارم از سوی ایران برای تحقیر ترامپ با رسیدن نفتکشهای طلایی، تمام سناریوهای ترامپ بینتیجه مانده و کافی است وی غلطی درباره باقی نفتکشهای در راه کند تا کشتیای آمریکایی در اطراف تنگه هرمز دیده شود و با پاسخ کوبنده ایران، دزدان دریایی سگ زرد هم پشیمان شوند. نتیجه آنکه امروز حرف اول و آخر را اقتدار میزند؛ نه وادادگی. رو قوی شو اگر راحت جهان طلبی که در نظام طبیعت ضعیف پامال است ****** با پهلوگرفتن نفتکش فارست، دومین محموله بنزین ایران نیز به ونزوئلا رسید گروه سیاسی: با پهلو گرفتن دومین نفتکش ایرانی در بندر پانتا کاردین ونزوئلا، روزشمار ورود 3 نفتکش ایرانی دیگر فعال شد. به گزارش «وطن امروز»، پس از آنکه روز دوشنبه نفتکش ایرانی «فورچون» در بندر الپالیتو پهلوگیری کرد و نفتکش «فارست» نیز وارد محدوده اسکورت نیرویهای نظامی ارتش ونزوئلا در آبهای این کشور شد، عمده توجهات به سمت سرنوشت 3 نفتکش ایرانی دیگر معطوف شد. در این میان برآوردها حکایت از آن دارد که سومین نفتکش ایرانی با نام «فاکسون» نیز حدود ساعت 22 امشب وارد محدوده آبی ونزوئلا میشود. 2 نفتکش دیگر به نامهای «پتونیا» و «کلاول» نیز که با پرچم ایران ضمن عبور از اقیانوس اطلس به سمت دریای کارائیب در حال حرکت هستند، بر اساس برنامه تعیین شده به سمت بنادر ونزوئلا در حال ادامه مسیر هستند. روز گذشته پس از ورود دومین نفتکش ایرانی به آبهای ونزوئلا، نیکولاس مادورو رئیسجمهور این کشور با انتشار توئیتی نفتکش فورچون را «نماد آزادی و شجاعت 2 ملت ونزوئلا و ایران» توصیف کرد. همچنین طارق الایسامی معاون رئیسجمهور و وزیر نفت، سرلشکر پادرینو لوپز وزیر دفاع، آدمیرال رمخیو سبایوس فرماندهی عملیات استراتژیک، اسد روبال چاوز رئیس شرکت نفت و حجتالله سلطانی سفیر ایران نیز با حضور در کنار نفتکش فورچون که در حال تخلیه بار خود بود، با تیم حاضر در این نفتکش دیدار کردند. همچنین حجتالله سلطانی، سفیر ایران در کاراکاس در صفحه توئیتر خود با اشاره به عدم تعرض آمریکا به نفتکشهای ایرانی نوشت: «اقدام آمریکا در عدم تعرض به نفتکشهای ایران نشان داد هنوز در لایههایی از حاکمیت این کشور عقل، دوراندیشی و تدبیر زنده است. اینها باید به جنگطلبان بفهمانند رعایت مقررات و معاهدات بینالمللی توسط دولتها از جمله آمریکا، جهانی امنتر را برای همه کشورها و آمریکا ایجاد خواهدکرد». * 14 هزار کیلومتر با پرچم افراشته کاپیتان نفتکش فورچون که اولین شناور از ناوگان ۵ فروندی وارد شده به بندر الپالیتو است، در گفتوگویی با سایت خبری نورنیوز با اشاره به اینکه «به رغم حضور برخی شناورهای نظامی در محدوده حرکتی ما، میشود گفت با مزاحمت خاصی روبهرو نبودیم»، گفت: با ورود ما به آبهای انحصاری اقتصادی ونزوئلا شناورهای نظامی این کشور و بالگردهای هوا- دریای ارتش ونزوئلا به صورت کاملا حرفهای ما را تا بندر الپالیتو اسکورت کردند. وی همچنین با اشاره به اینکه تمام فرآیند طی شده از سوی جمهوری اسلامی ایران برای ارسال این محموله به ونزوئلا، کاملا مطابق قوانین بینالمللی تجارت آزاد و حقوق دریانوردی و آزادی کشتیرانی بوده و بدون هیچ گونه تخطی از پروتکلها انجام شده است، گفت: در طول مسیر ۱۴ هزار کیلومتری طی شده، تمام سیستمهای ارسال سیگنال ردیابی مانند همیشه روشن بود و عملیات دریانوردی در شرایط کاملا طبیعی انجام شد. * آزمایشی برای ترامپ واکنشهای رسانهای به انتقال این محموله سوختی به ونزوئلا نیز کماکان دارد. نیویورک تایمز در گزارشی با اشاره به اینکه این اقدام نشاندهنده تعمیق روابط اقتصادی بین ایران و ونزوئلاست، نوشت: نمایندگان هر دو ملت این اتفاق را به عنوان نشانه قدرت توصیف کردند. در ادامه این گزارش «ریسا گاریس تارگو» تحلیلگر ونزوئلایی در شرکت مشاورهای گروه اورسیا به نیویورک تایمز گفته است انتقال نفت اهداف فزاینده سیاسی و اقتصادی بین 2 ملت را برجسته میکند و همچنین محدودیت فزاینده گزینههای آمریکا برای اخلال در روابط آنها را نشان میدهد. تارگو در ادامه تأکید کرده است: این قابل توجه است که ایرانیان به اندازه کافی اطمینان دارند دولت ترامپ نمیتواند مانعی بر سر راه آنها شود و علاقهمندند خطر کنند و وارد منطقهای شوند که به صورت سنتی منطقه نفوذ آمریکا تصور میشود. واشنگتنپست نیز در گزارشی با اشاره به اینکه ایران و ونزوئلا در حال ایجاد مشارکت و همکاری استراتژیک هستند، نوشت: این انتقال، آزمایشی است که نشان میدهد دولت ترامپ چقدر نزدیک شدن روابط 2 کشوری را که دشمن خود میداند، تحمل میکند. هر گونه تلاش برای مخالفت با این انتقال توسط آمریکا، با برخورد ایران و ونزوئلا مواجه خواهد شد. این رسانه پیش از این هم خبر از ارزش 700 میلیون دلاری محموله ارسالی ایران داده بود. خبرگزاری روسی اسپوتنیک هم در گزارشی به ورود نفتکشهای ایرانی به ونزوئلا اشاره کرد و نوشت ایران بیخ گوش آمریکا، بر تحریمهای نفتی غلبه کرد. در ادامه این گزارش به نقل از محمدصادق جوکار، قائم مقام پژوهشکده اقتصاد انرژی موسسه مطالعات بینالمللی انرژی آمده است ورود نفتکشهای ایران به ونزوئلا، اولین ضربه ائتلاف جدید ایران و ونزوئلا به ایالات متحده بود. *** برخی افراد وابسته به دولت در فضای مجازی در تلاش هستند ماجرای صادرات بنزین به ونزوئلا را به توافق هسته ای ربط دهند آبی برای برجام گرم نمی شود گروه سیاسی: نفتکشهای ایرانی یکی پس از دیگری به ونزوئلا میرسند. اقدام متهورانه ایران در صادرات بنزین به ونزوئلا تحلیلهای بسیاری را به دنبال داشته است. محور این تحلیلها اما تصویر جدیدی از ایران در حمایت و همراهی با کشورهای همسوی خود از یکسو و از سوی دیگر فصل جدیدی از مبادلات اقتصادی ایران با کشورها در نتیجه ابتکار تهران بوده است. میتوان گفت تقریبا همه کارشناسان و رسانههای خبری داخلی و خارجی این اقدام را پیروزی راهبردی تهران عنوان کردند. در چنین شرایطی برخی افراد وابسته به دولت در فضای مجازی و رسانهها در اظهارنظری عجیب مدعی شدهاند صادرات موفقیتآمیز نفت ایران به ونزوئلا در نتیجه برجام بوده است(!) ادعایی که تعجب کارشناسان و تحلیلگران را به دنبال داشته است، البته این اظهارات از حامیان رئیس دولتی که از برجام مرده دستاورد میتراشیده است، نباید تعجب چندانی را برانگیزد. با این حال در رد این اظهارنظر به چند نکته بسنده میشود. الف- حامیان رئیس دولت معتقدند اینکه نفتکش ایرانی توانسته بدون وقفه و بدون مزاحمت کشوری به مقصد برسد در نتیجه لغو تحریمهای کشتیرانی و... است که در برجام آمده است. اما باید دید آیا واقعا در برجام تحریمهای کشتیرانی حذف شده است؟ کشتیرانی و حملونقل ایران سال 2010 میلادی (پس از فتنه سال 88) در تحریم شماره 412 اتحادیه اروپایی (مواد 15 و 18) مورد تحریم قرار گرفت. در نتیجه مذاکرات هستهای ایران و کشورهای ۱+۵ توافق شد تحریمهای مربوط به خدمات حملونقل در «روز انتقال» تعلیق شود. تعلیق تحریمهای خدمات حملونقل در بند 20 پیوست 5 برجام یعنی جایی که به صورت کلی به تحریمهای اتحادیه اروپایی در «روز انتقال» اشاره شده، آمده است. اما روز انتقال چه زمانی است؟ روز انتقال بر اساس توافق صورت گرفته 8 سال پس از روز اجراست. به بیان دیگر تحریمهای مربوط به خدمات حملونقل از 27/7/1402 برداشته میشود. در بند 20 پیوست 5 برجام آمده است: 1/20- اقدام به لغو مفاد آییننامه اجرایی شماره 2012/267 شورای اتحادیه اروپایی و تعلیق مفاد متناظر در تصمیم شماره 413/2010 شورای اتحادیه اروپایی خواهد نمود، به شرح مصرح در بخشهای 4، 1، 1، 2، 3، 1 (تا جایی که به مواد 15و 18 تصمیم شورا و مواد 36 و 37 آییننامه اجرایی شورا مربوط میشود)، و بخشهای 1، 5، 1و 2، 5، 1 (تا جایی که به محدودیتهای ناظر بر موشکهای بالستیک مربوط میشود) و بخشهای 1، 6، 1 تا 1، 9، 1 پیوست شماره 2. در واقع تعلیق تحریم خدمات و سوخترسانی به کشتیها و بازرسی محموله کشتیها و هواپیماهای باری در موارد دلخواه به 8 سال بعد موکول شده است. ب- افراد رسانهای وابسته به دولت که ادعا میکنند صادرات نفت ایران در نتیجه امنیت حاصل شده برای کشتیهای ایرانی در پی امضای برجام است، باید به این سوال پاسخ دهند که سال گذشته چرا نفتکش ایرانی توسط نیروی دریایی انگلیس در نزدیکیهای جبلالطارق توقیف شد؟ اگر همانگونه که این افراد ادعا میکردند که برجام سبب تامین امنیت آبراهها برای عبور و مرور کشتیهای ایرانی شده است، چرا برجام نتوانست سال گذشته امنیت لازم را برای نفتکش ایرانی به وجود بیاورد و نفتکش ایرانی توسط نیروی دریایی انگلیس توقیف شد؟ پ- نکته بعدی آنکه آمریکا با اعزام چند ناو نظامی درصدد بود در مسیر نفتکشهای ایرانی عازم ونزوئلا اخلال ایجاد کند اما در نهایت موفق به این کار نشد. آیا آمریکا به علت مفاد برجام و برداشته شدن تحریمهای مربوط به حملونقل (بر فرض برداشته شدن تحریمهای مربوط به این حوزه از روز امضای توافق) از ایجاد مزاحمت یا توقیف نفتکشهای ایرانی چشمپوشی کرده است؟ آمریکا در حال حاضر در برجام حضور ندارد که بخواهد به مفاد آن پایبند بماند. آن زمان که آمریکا خود را یکی از اعضای برجام میدانست نیز خود را ملزم به رعایت مفاد آن نمیدانست، حال که از برجام خارج شده است طبیعتا خود را ملزم به اجرای تعهدات آن نمیداند. ت- مسأله بعدی آنکه کشورهای 1+5 تاکنون کدام یک از تعهدات خود مرتبط با برجام را انجام دادهاند تا بخواهند تعهدی را که 3 سال دیگر برای آنان به وجود میآید در حال حاضر عملیاتی کنند؟ کشورهای غربی از انجام کوچکترین تعهد خود در برجام سر باز زدند به گونهای که حسن روحانی و محمدجواد ظریف که سردمداران رابطه با آمریکا و اروپا بودند نیز از انجام نشدن تعهدات کشورهای اروپایی و آمریکا بارها گلایه کردند. حال این تصور درستی است که گمان کنیم در چارچوب تعهداتی که اروپاییها 3 سال دیگر ملزم به رعایت آن میشوند، 3 سال زودتر دست به کار شده و خود را ملزم به رعایت این تعهد کردند، بنابراین از ایجاد مزاحمت برای کشتیهای ایرانی صرفنظر کردند. ث- نکته آخر که به نوعی آن را میتوان قویترین استدلال در رد اظهارات حامیان دولت در ربط برجام به صادرات بنزین به ونزوئلا برشمرد این گزاره است که حسن روحانی و وزیر خارجه وی که هر اتفاق بیربطی را نیز در راستای بزک کردن برجام به این توافق مرتبط میکردند، از پیوند زدن ماجرای صادرات بنزین و برجام خودداری کردند، چون آنها میدانستند این مسأله چنان وصله ناجوری است که با هیچ توجیه و تبلیغی نیز به هم پیوند نمیخورد. سکوت مقامات دولتی و ربط ندادن این ماجرا به برجام خود قویترین استدلال در رد ادعای افرادی است که صادرات بنزین به ونزوئلا و عدم مزاحمت آمریکا یا کشورهای دیگر را در نتیجه برجام عنوان کردند. ****** دوران رهبری آمریکا در جهان پایان یافته است تصمیم بحثبرانگیز دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا برای گذراندن تعطیلات آخر هفته (یکشنبه گذشته) در باشگاه گلف شخصیاش سبب شد بار دیگر رفتارهای غیرمسؤولانه او مورد توجه رسانهها قرار گیرد. در همین حال، مقامات سیاسی و شخصیتهای برجسته علمی ایالات متحده نظیر نوآم چامسکی با انتقاد از رویکرد ترامپ در مقابله با بحرانها، رئیسجمهور آمریکا را عامل فنای انسان توصیف کردند. به نظر میرسد با توجه به افزایش شمار مبتلایان و تعداد فوتیها به یکصد هزار نفر در آمریکا، ترامپ با اتخاذ استراتژی فرار به جلو و فرافکنی به دنبال این است با عادی جلوه دادن اوضاع، خود را مسلط بر شرایط و دولتش را کنترلکننده کرونا معرفی کند. به عبارت دیگر، ترامپ در فرصت باقیمانده تا انتخابات ریاستجمهوری به دنبال این است که بدون توجه به واقعیت موجود، صرفا به مانورهای تبلیغاتی آن هم بر پایه شخصیت خود بپردازد؛ موضوعی که دکتر فواد ایزدی، استاد دانشگاه تهران نیز در گفتوگو با «وطن امروز» بر آن تاکید داشت. * * * * پایگاه هیل در تحلیلی با اشاره به رفتار چند هفته اخیر ترامپ در قبال تحولات آمریکا، از بروز اختلاف جدی بین کاخ سفید و پنتاگون خبر داده است. نظر شما در این باره چیست؟ اساسا باید در نظر داشت ترامپ در ماههای باقیمانده تا انتخابات ریاستجمهوری هر اقدامی را که انجام میدهد در چارچوب اهداف انتخاباتی و بر پایه رفتارهای تبلیغاتی منحصر به فرد خودش است. او به دنبال این است که خود را به عنوان یک رئیسجمهور مطلع، پیگیر و متفاوت نشان دهد که قدرت کنترل بحران را دارد اما واقعیت امر این است که دوران ریاستجمهوری ترامپ را باید دوران تنش بین کاخ سفید و مقامات نظامی و بهداشتی دانست. از گافهای عمده او در رابطه با بحران کرونا و تجویزهای درمانی بر خلاف نظر مقامات بهداشتی آمریکا گرفته تا دخالت در امور امنیتی و نظامی بدون هماهنگی با مقامات وزارت دفاع همگی نشانههایی است که ثابت میکند ترامپ تنها و تنها یک هدف را دنبال میکند و آن برنده شدن در انتخابات است. * مشاور اقتصادی ترامپ از تداوم نرخ دو رقمی بیکاری تا نوامبر 2020 خبر داده است. این یعنی تولید همچنان با کاهش مواجه خواهد بود. با توجه به تاثیر منفی کرونا بر اقتصاد آمریکا و اینکه دولت نیز در زمینه تامین خدمات رفاه اجتماعی و اقلام بهداشتی با ضعف جدی مواجه است، آیا میتوان انتظار داشت ترامپ در انتخابات آینده، مجددا به ریاستجمهوری برسد؟ همانطور که عنوان کردید موضوع اقتصاد و بیکاری تاثیر زیادی بر انتخاب رئیسجمهور در آمریکا خواهد گذاشت. اما اگر بخواهیم دقیقتر به موضوع کرونا و تاثیر آن بر انتخابات بپردازیم، باید گفت که اولا کرونا هم به نفع ترامپ و هم به ضرر او است. اگر بحران کرونا به شکل فعلی تا نوامبر 2020 (آبان امسال) ادامه پیدا کند وضعیت مطلوب جمهوریخواهان خواهد بود، چراکه برگزاری انتخابات با مشارکت پایین به نفع جمهوریخواهان است به طوری که سالمندان آمریکا که بیشترین آمار مشارکت در انتخابات را دارند از ترس کرونا کمتر در مراکز رایدهی حضور خواهند داشت. همچنین مسأله اقتصاد و ضعف دولت هم سبب شده نارضایتی از دولت فدرال افزایش پیدا کند و دموکراتها نیز سعی دارند با برجسته کردن رفتارهای غلط ترامپ، از این وضعیت حداکثر استفاده را ببرند. در حال حاضر بحثهایی در رابطه با برگزاری الکترونیکی انتخابات از سوی دموکراتها مطرح شده تا آنها بتوانند ضعف مربوط به کاهش مشارکت را نیز جبران کنند. به هر حال در شرایط فعلی نمیتوان نظر قطعی پیرامون برنده انتخابات داد. * به نظر میرسد رفتار ترامپ در رابطه با کرونا علاوه بر اینکه وجهه دولت فدرال را تضعیف کرده، در صحنه بینالملل نیز سبب شده آمریکا ضعیفترین آمریکای چند قرن گذشته باشد. جوزپ بورل، مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی نیز از پایان دوران رهبری جهان تحت هدایت آمریکا خبر داده است. این نکته بسیار مهمی است. وقتی مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی در یک جلسه سطح بالا و کارشناسی از پایان رهبری آمریکا در جهان صحبت میکند و قرن 21 را قرن رهبری آسیا میداند، یعنی ایالات متحده امروز بشدت ضعیف است. شاهد عینی این ضعف نیز فرار آمریکا از عراق و افغانستان است. معتقدم این تحلیل از جانب یک دیپلمات غربی بیشتر از همه باید از سوی تحلیلگران و کارشناسان غربگرای داخلی مورد توجه قرار گیرد تا آنها نیز به لزوم تغییر نگاه و چرخش به سوی شرق آگاه شوند.
سایر اخبار این روزنامه