تهديدسازي دروغين

ادعاي وزير خارجه و ديگر مسوولان امريكا در مورد نگراني از انقضاي تحريم تسليحاتي عليه ايران در وهله اول اصلا يك تهديد نيست. ادعاي اينكه ايران يك تهديد براي امنيت جهاني است، تبليغ ايران‌هراسي است كه امريكايي‌ها با بزرگنمايي ادعاي واهي خطر ايران، تلاش مي‌كنند سياست‌ خارجي خود را در منطقه و جهان پيش ببرند. در واقع امريكايي‌ها با استفاده از تبليغات عليه ايران و  ادعاي اينكه ايران تهديد براي كشورهاي منطقه و جهان محسوب مي‌شود، توانسته‌اند از لحاظ اقتصادي، سياسي و نظامي امتيازات بزرگي را از برخي كشورهاي منطقه و فراتر از آن براي خود جمع كنند. مساله اينجاست كه اصولا خريدهاي تسليحات و كل هزينه نظامي جمهوري اسلامي ايران بسيار كمتر از كشورهاي پيرامونش در منطقه محسوب مي‌شود. فقط كافي است رقم خريدهاي تسليحاتي عربستان سعودي و امارات متحده عربي سال به سال در دو دهه اخير كنار هم قرار بدهيم، كل هزينه نظامي ايران در مقابل واردات سلاح‌هاي اين دو كشور عربي با جمعيت بسيار كمتر از ايران، بسيار ناچيز به نظر مي‌رسد. در نتيجه اصولا تبليغ در مورد اينكه مساله هزينه‌ها و واردات تسليحاتي ايران ممكن است يك موضوع فوري و بزرگ در منطقه باشد، مبنايي ندارد. به هر حال با توجه به همين واقعيت‌ها بود كه 6 قدرت جهاني طرف برجام سال 2015 توافق كردند كه ادعاي خطر امنيتي ايران درست نيست و اين تحريم‌هاي شوراي امنيت بايد لغو شود كه اولين تاريخ انقضاي آن به زودي فرا مي‌رسد.
مساله خريدهاي تسليحاتي ايران از كشورهايي مانند روسيه و چين اگر چه پيش‌بيني مي‌شود كه در آينده اتفاق خواهد افتاد، نمي‌توان تصور كرد كه ميزان زيادي باشد. بايد توجه داشت كه دو سال بعد از خروج امريكا از برجام و اجراي «كارزار فشار حداكثري» ايران تحت فشار اقتصادي زيادي قرار گرفته است و چندان منابعي براي انجام خريدها تسليحاتي بزرگ و ريخت و پاش‌هاي غيرضروري نظامي ندارد. ضمن اينكه اساسا الگوي مصرف تجهيزات نظامي در ايران تا حد زيادي بر اثر تحريم‌هاي مستمر امريكا و متحدانش به سمت توليد داخل سوق پيدا كرده است. ايران امروز در بسياري از حوزه‌هاي صنايع نظامي به يك توليدكننده بدل شده و خودكفا شده است.
تصور من اين است كه وقتي وزير خارجه امريكا، در مورد احتمال خريد جنگنده‌هاي مدرن روسي و چيني توسط ايران توييت مي‌كند، چندان نگران خريد مستقيم و واردات تجهيزات نظامي اين‌چنيني از سوي ايران نيست، بلكه در واقع نگران اين است كه ايران بتواند در آينده به فناوري‌ها و دانش فني روز دست پيدا كند. ايران در سال‌هاي گذشته نشان داده است كه از توانايي بالايي در مهندسي معكوس تجهيزات نظامي برخوردار است. حتي در گذشته شاهد بوديم كه مهندسان ايراني، پهپادي را كه از امريكا به غرامت گرفته ‌بودند، كپي‌برداري و بازسازي كردند. در نتيجه تصور مي‌شود كه نگراني امريكا عموما در مورد پيشرفت دانش و فناوري در ايران باشد، نه صرف خريد چند فروند جنگنده يا تجهيزات متعارف ديگر نظامي.
روسيه و چين در سال‌هاي اخير در موارد مختلف به ويژه در زمينه برجام و چه در زمينه تلاش امريكا براي تمديد تحريم‌هاي شوراي امنيت عليه ايران، نشان داده‌اند كه اين دو قدرت جهاني نه تمايلي به از بين رفتن برجام دارند و نه تمايلي به بازگرداندن تحريم‌هاي بين‌المللي عليه ايران. به اعتقاد من در مورد روسيه دست كم 4 دليل براي مخالفت با اقدامات امريكا عليه ايران دارند كه در برخي از آنها چين هم با آنها همراه است. نخست اينكه تعامل تسليحاتي و تجارت تجهيزات نظامي با تهران كه يك تجارت سودمند براي روسيه است، از زمان اجراي تحريم‌هاي شوراي امنيت عليه ايران، متوقف يا خيلي ناچيز شده است. روس‌ها كه از سال 2014 خودشان با تحريم‌هاي امريكا دست و پنجه نرم مي‌كنند و در ماه‌هاي اخير با نوسان‌ها و سقوط قيمت نفت خام در بازارهاي جهاني مواجه شده‌اند، اميدوارند بعد از به پايان رسيدن مدت زمان اجراي تحريم‌هاي ايران، بار ديگر اين تجارت پرمنفعت را با ايران از سر بگيرند. نفس تجارت تسليحات - فارغ از اينكه رقم آن چه اندازه كوچك يا بزرگ باشد - فرصتي تجاري و مادي است كه قاعدتا روس‌ها بد‌شان نمي‌آيد از آن بهره‌مند باشند.


دليل دوم رويكرد يكجانبه‌گرايانه و زياده‌خواهي‌هاي امريكا در عرصه بين‌المللي است. تلقي و برداشت مسكو اين است كه امريكا با خروج از برجام يك معاهده بين‌المللي را نقض كرده است، در حالي كه ايران اين معاهده را رعايت كرده است. در نتيجه مسكو اگر بخواهد با امريكا همكاري كند، در واقع با يكجانبه‌گرايي و زورگويي امريكا همراهي كرده است كه با اصول حاكم بر سياست خارجي روسيه همخواني ندارد. به ويژه اينكه يكجانبه‌گرايي امريكا و نقض تعهدات بين‌المللي مي‌تواند باعث شود كه در حوزه‌هاي ديگر به روسيه نيز آسيب وارد شود.
دليل سوم اين است كه شرايط روسيه نسبت به گذشته تغيير كرده است. سه دهه بعد از فروپاشي شوروي، بار ديگر با افزايش رقابت‌هاي ژئوپولتيك ميان مسكو و واشنگتن، دو كشور عملا بار ديگر در نقاط مختلف جهان در ابعاد كوچك‌تر در مقابل يكديگر قرار گرفته‌اند. در سه بحران اوكراين، ونزوئلا و سوريه، روس‌ها بازيگر فعالي بوده‌اند و تا حدي توانسته‌اند امريكايي‌ها را هم در اين پرونده عقب برانند. همين رقابت باعث مي‌شود كه روس‌ها ترجيح بدهند در پرونده‌هاي مهم به جاي حرف‌شنوي از امريكا، مستقيما با امريكا رو در رو شوند.
چهارم هم تغيير روابط ميان ايران و روسيه است. در دوراني كه روس‌ها به قطعنامه‌هاي تحريم عليه ايران در شوراي امنيت راي مي‌دادند، ميزان همكاري‌ها ميان ايران و روسيه چندان گسترده نبود. اما در سال‌هاي اخير با همكاري‌هايي كه در سوريه رخ داد و تغييراتي كه در سطح روابط تهران و مسكو ايجاد شده موجب شده است تا حساب و كتاب مسكو و تهران به عنوان دو شريك با يكديگر تغيير پيدا كند.
به اين چهار دليل من تصور مي‌كنم كه روس‌ها و همچنين چيني‌ها علاقه‌مند باشند كه به دفاع و حمايت از ايران در پرونده‌هاي عمده بين‌المللي مانند برجام، پرونده هسته‌اي در آژانس و طرح مساله تحريم‌هاي تسليحاتي در شوراي امنيت ادامه بدهند و حتي در صورت رسيدن اين پرونده‌ها به راي در شوراي امنيت، حاضر به استفاده از حق وتوي خود باشند.