اتحاد عليه جهل

جلسه شوراي امنيت در مورد برجام و قطعنامه 2231 اتفاقي است كه هر سال، دو بار رخ مي‌دهد و اعضاي شورا به همراه نماينده ايران به بيان مواضع خود درباره اين موضوع مي‌پردازند. اين بيان مواضع رسمي، البته اگرچه به نطق‌هايي خشك و تكراري مي‌ماند اما هم از پي رايزني‌ها و مذاكرات بسيار آمده و هم خود مقدمه مباحث و تماس‌هاي بعدي مي‌شوند.  نكته مميزه جلسه اخير اين سلسله‌نشست‌ها از نظر شكلي، برگزاري آن به‌طور اينترنتي بود و از نظر محتوايي، موضوع تلاش ايالات متحده براي تمدم تحريم‌هاي تسليحاتي ايران پس از اكتبر سال جاري. نكته اول باعث شد كه به‌رغم آنكه دولت امريكا اخيرا با بهانه‌جويي‌هاي كودكانه از حضور ظريف در سازمان ملل جلوگيري كرده بود، سخنراني او در جلسه اينك بدون نياز به رواديد ايالات متحده ممكن شود. ديگر كشوري كه به تناسب مختصه محتوايي جلسه در سطح وزير حضور داشت البته ايالات متحده امريكا بود. 
واقعيت آن است كه از زمان خروج ايالات متحده از برجام، وضع تحريم‌هاي يكجانبه و تهديد شركت‌هاي بين‌المللي، ايران چه از نظر همكاري‌هاي اقتصادي و صنعتي و چه از نظر فروش نفت با مضيقه جدي مواجه شد و تاثيرات آن در شاخص‌هاي گوناگون اقتصادي و اجتماعي قابل رصد كردن است. به هر حال آنچه پروژه و حتي كارويژه دولت‌ تدبير و اميد دانسته مي‌شد اگرچه با موفقيتي مثال‌زدني به پيش رفت و به انجام رسيد اما در ادامه به سبب دستي كه از غيب رسيد و حاكميت كاخ سفيد را به جنسي متفاوت از ده‌ها سال گذشته تغيير داد با مشكل جدي مواجه شد. بديهي‌ است به‌رغم موضع‌گيري‌هاي رسمي كشور در اين باب، به علت عدم توازن در توان اقتصادي و سياسي، دولت ايران كار دشواري را پيش رو داشت و  هيچ عقل سليمي هم نمي‌توانست انتظار داشته باشد در شرايطي كه قدرت برتر اقتصادي و سياسي جهان – كه حتي قادر است بزرگ‌ترين كشورها و شركت‌هاي جهان را با يك فرمان اجرايي تهديد و تنبيه كند- تمام همّ خود را براي وارد آوردن فشار حداكثري به ايران به كار بسته است، دولت ايران بتواند به آساني از اين موانع عبور كند. اما در اين بين دو نكته را نبايد فراموش كرد: يكي اينكه با تمام فشارهايي كه جامعه، مردم و دولت ايران تحمل مي‌كنند، تلاش ايالات متحده از وارد آوردن اين فشارها اساسا ناكام مانده و به هدف خود نزديك هم نشده است. چرا كه ابرقدرتي با ابعاد ايالات متحده از صرف تمام ظرفيت‌هاي خود انتظاري در اين حد نداشت. بلكه آنچه انتظار مي‌رفت رسيدن ايران به شرايط تامين نيازهاي اوليه تمام مردم و غير قابل تحمل شدن اوضاع به قسمي بود كه ايران خيلي زودتر از اين زمان‌ها فرو بپاشد، يا بر زانوان خود وارد اتاق مذاكره با ترامپ شود. اما فارغ از اينكه سياست عدم مذاكره چقدر صحيح و جامع بوده يا خير، بايد بر اين واقعيت صحّه گذاشت كه زندگي در ايران امروز ادامه داشته و ضمن تمام فشارها، فاصله معناداري هم با تصوير ايده‌آل ايالات متحده دارد. 
از سوي ديگر حالا كه نزديك شدن انتخابات امريكا و ناكامي دولت ترامپ در ابعاد مختلف – از جمله مديريت بيماري كوويد 19، بحران اقتصادي، صلح با كره شمالي، مديريت تنش اقتصادي با چين و اختلافات تعيين‌كننده سياسي و تجاري با اتحاديه اروپايي و از همه مهم‌تر تبليغات نزديكان ديروز او و برخي اعضاي حزب جمهوري‌خواه عليه او – رييس‌جمهور امريكا را بيش از هميشه مشتاق مذاكره با ايران و عرضه آن از روز نخست به عنوان دستاورد سياست خارجي خود كرده، بازي شكل ديگري به خود گرفته است و به جاي ايجاد انگيزه براي طرف ايراني، ترامپ و تيم وزارت خارجه‌اش را به صرافت اين انداخته كه با تهديد ايران در به خطر انداختن ماهيت سياسي برجام - و نه محتواي فني و اقتصادي آن - راه را كوتاه كرده و براي ايران انگيزه‌هايي ملموس در باب مذاكره ايجاد كند. 
در عين حال آنچه از سخنراني‌ نمايندگان شانزده كشور حاضر در جلسه اخير شوراي امنيت و نيز نماينده اتحاديه اروپايي شاهد بوديم آن بود كه جهان، هرچند هم كه تحت فشارهاي مختلف ايالات متحده قرار داشته باشد و چيدمان و انتخاب كشورهاي حاضر در جلسه لزوما تنوع واقعي مواضع كشورهاي عضو سازمان ملل متحد را نمايندگي نكند، باز هم دوران يكجانبه‌گرايي آنچنان سپري شده است كه به باور نگارنده حتي خود مايك پمپئو و همكارانش در وزارت خارجه امريكا هم با حيرت مواضع كشورهاي ديگر را شنيدند. مخاطب ايراني نيز – كه تجربه‌اي از اين جنس را زياد ندارد – با دنبال كردن تمام سخنراني‌ها شاهد بود كه چهارده كشور، از نيجر گرفته تا نزديك‌ترين كشور به امريكا – يعني بريتانيا - همه از موضع ايران در اجراي كامل برجام و پايبندي كامل تمام اعضا به آن حمايت كرده، اقدام امريكا در خروج يكجانبه از آن را محكوم كرده و خواستار بازگشت ايالات متحده به آن شدند و در ضمن همين مواضع با خواسته امروز امريكا يعني تمديد بدون زمان تحريم‌هاي تسليحاتي ايران مخالفت كردند. 


بايد دانست كه ايستادن در اين نقطه در سياست بين‌الملل آن هم با شرايط ايران ابدا كار ساده‌اي نيست. اولا ايران در مقايسه، ابزارهاي متنوعي براي فشار آوردن به موضع طرف مقابل ندارد. ثانيا اگر نباشد ديپلماسي فعال و شنيده شدن استدلال‌ ديپلمات‌هاي ايراني، نه تنها اتحاديه اروپايي و اعضاي غير دايم كه حتي خود چين و روسيه نيز به سادگي ايران را وجه‌المصالحه ديگر موضوعات خود با امريكا قرار خواهند داد: اتفاقي كه زمان وضع تحريم‌هاي شوراي امنيت طي قطعنامه‌هايي متواتر و از همه مهم‌تر قطعنامه 1929، به تلخي شاهد آن بوديم. 
بنابراين حتي نزديكي كشورهايي مانند روسيه و چين، دوري آنها از مواضع ايالات متحده و هيچ مولفه ديگري به تمامي ايران را در حاشيه امن سياسي قرار نمي‌دهد الا سياست خارجي حرفه‌اي كه ضمن حفظ مواضع خود آن چنان توان چانه‌زني داشته باشد كه بتواند با تمام مسائلي كه براي اقتصاد و تجارتش رخ داده موضع خويش را به پيش ببرد. آن هم نه در حد چند كشور بلكه تا سطحي كه بزرگ‌ترين قدرت مادي جهان را در خانه خود به حد كمال به انزواي سياسي بكشاند. 
با سابقه‌اي كه در اوج‌ها و حضيض‌هاي مختلف، ديپلماسي و مذاكره ايران و جهان لااقل در موضوع هسته‌اي داشته و مردم نيز از نزديك شاهد آن بوده‌اند، امروز شايسته است كه بر اين نتيجه تاكيد شود كه فارغ از موقعيتي كه توازن قوا و موضع كشورهاي مختلف ايجاد كرده‌اند (از رسيدن به توافق در زمان اوباما تا اوج تنش در زمان ترامپ) با تخصص‌گرايي، متانت سياسي و عمل منطبق بر محاسبه مي‌توان در چارچوب همان موقعيت دست بالا را پيدا كرد. عكس اين معنا اتفاقا در سياست‌ورزي امروز دولت ترامپ در صحنه بين‌المللي نمايان است كه با داشتن تمام اهرم‌هاي لازم، به واسطه بهره نبردن از توان كارشناسي واقعي در سياست خارجه، جلسات مختلفي را به صحنه شكست براي خود تبديل مي‌كند: از جلسه شوراي امنيت به رياست شخص ترامپ با عنوان ايران كه به ناگهان موضوع آن تغيير كرد گرفته تا نشست‌هاي ناكامي عليه ايران در ورشو و منامه، كنفرانس‌هاي مطبوعاتي پر سر و صدا عليه ايران در مسائل موشكي و منطقه‌اي و اين آخري جلسه شوراي امنيت كه كار را به جايي كشاند كه شايد كار قطعنامه پيشنهادي دولت امريكا اساسا به راي‌گيري هم نرسد.