روزنامه خراسان
1399/05/08
نه به ستایش ۴ و درس «هندرسون» به «آزمون» !
این داستان ادامه ندارد
چرا قصه «ستایش» نمیتواند در فصل چهارم ادامه پیدا کند و ساخت فصل جدید، اتفاق خوبی نیست؟
مائده کاشیان - دیروز خبری مبنی بر علاقه صداوسیما به تولید ادامه سریال «ستایش» منتشر شد. سعید مطلبی نویسنده این سریال در گفتوگو با فارس، ضمن اشاره به درخواست تلویزیون برای ساخت ادامه این مجموعه گفته بود که تصمیم داشته سریال «ستایش» تقریبا 100 قسمت باشد ولی شخصا مخالف این تصمیم است. بنابراین میتوان گفت اگر صداوسیما برای تولید ادامه این مجموعه پربیننده مصر باشد، ممکن است بتواند برای ساخت فصل چهارم با مطلبی به توافق برسد یا اصلا برای ادامه سریال با نویسنده دیگری همکاری کند. پس ساخت ادامه سریال غیرممکن نیست اما موضوع این است که با توجه به آن چه در 3 فصل گذشته و به ویژه در فصل 3 دیدهایم، ساخت فصل چهارم نمیتواند به نفع «ستایش» باشد و بعید است که بتواند مانند فصلهای قبلی نظر مخاطبان را جلب کند.
مرور کامل زندگی شخصیتها
کاراکتر «ستایش» و «حشمت فردوس» شخصیتهای اصلی سریال «ستایش» هستند. در فصل اول شاهد جوانی «ستایش» و در فصل دوم و سوم دوره میان سالی زندگی او را دیده بودیم. در 3 فصل سریال، دوران میان سالی و پیری کاراکتر «حشمت فردوس» را نیز دیدهایم، بنابراین اگر قرار باشد ادامه سریال ساخته شود، باید به دوران پیری «ستایش» و «حشمت» بپردازد که شاید چندان جذاب نباشد. علاوه بر این، در فصل اول و دوم سریال به هر دو شخصیت اصلی و کاراکترهای مکمل پرداخته شد، تمرکز فصل دوم بیشتر روی شخصیت «ستایش» بود و در فصل سوم نیز کاراکتر «حشمت» شخصیت محوری داستان شده بود، بنابراین در هر 3 فصل سریال به اندازه کافی به این دو شخصیت اصلی قصه پرداخته شده است.
به سرانجام رسیدن کاراکترها
در فصل سوم «ستایش» که سال گذشته پخش شد، همه شخصیتهای اصلی و فرعی قصه به سرانجام رسیدند و داستان هرکدام از آنها به نقطه مشخصی رسید. کینه و اختلاف «حشمت» و «ستایش» پایان یافت، «محمد» و «نازگل» ارتباط خوبی با پدربزرگشان برقرار کردند، «حشمت» و «ستایش» دوباره ازدواج کردند و زندگی جدیدی تشکیل دادند، شخصیتهای منفی به عاقبت کارهایشان گرفتار شدند، شخصیتهای مثبت نتیجه خوبیهای خود را دیدند و بعضی کاراکترها هم متنبه شدند. به همین دلیل به نظر میرسد داستان ظرفیت خوبی برای ادامه ماجرای شخصیتها در فصل چهارم ندارد.
پایان داستان در «ستایش 3»
گاهی فیلم یا سریالها در نقطهای به پایان میرسند که پایان داستان کاملا بسته نمیشود یا خرده داستانها به نقطهای میرسند که نویسنده میتواند به آنها شاخ و برگ بدهد پس قسمت دوم یک فیلم ساخته میشود یا سریال تا فصلهای دوم، سوم یا چهارم ادامه مییابد. داستان فصل سوم «ستایش» طوری طراحی شده بود که در پایان فصل 3 هیچ اتفاقی نامعلوم نبود و هیچ شخصیتی بلاتکلیف نماند. هر اتفاقی که از فصل اول دیده بودیم به پایان رسید و تکلیف همه شخصیتهایی که در فصل اول، دوم و سوم پایشان به قصه باز شده بود، روشن شد.
غیبت شخصیتهای منفی
در مجموعه «ستایش»، شخصیتهایی مانند «صابر»، «انیس»، «غلامی»، «پریسیما» و «حمید» آدمبدهای قصه بودند که با دسیسههای خود مشکلاتی را برای شخصیتهای مثبت و خوب داستان ایجاد میکردند. در فصلهای گذشته دیدیم که دشمنی این کاراکترها با «حشمت» و «ستایش» و حتی با یکدیگر، ماجراهای تازهای به وجود آورد و به این ترتیب سریال در فصل دوم و سوم ادامه یافت. در فصل سوم، سرنوشت شخصیتهای منفی با دستگیر شدن، مرگ یا پشیمانی به پایان رسید و پرونده آنها هم بسته شد، بنابراین غیبت شخصیتهای منفی هم دلیل مهمی است که «ستایش» نتواند در فصل چهارم ادامه پیدا کند.
قصه نه چندان جذاب جوانها
البته که «ستایش» میتواند با شخصیتهای جوان داستان و فرزندان شخصیتهای اصلی در فصل چهارم ادامه یابد. به عنوان مثال شخصیتهایی مانند «محمد» و «نازگل» یا دختران «صابر» یعنی «لیلا» و «رعنا»، هر کدام میتوانند سرآغاز رخ دادن اتفاقات و ماجراهای جدید باشند تا سریال فصل چهارمی هم داشته باشد، اما روشن است که این شخصیتها به اندازه کاراکترهای مهمتر یعنی «حشمت»، «ستایش»، «انیس» و «پریسیما» برای مخاطب جذاب نیستند و سرنوشت آنها بیش از آن چه در فصل سوم سریال دیدیم، اهمیت ندارد به همین دلیل اگر قرار باشد فصل چهارم به آینده آنها بپردازد، بعید است که به اندازه سه فصل قبل مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد.
چهره ها «آزمون» از «هندرسون» یاد بگیر! آقای گل لیگ روسیه کسب این عنوان را نتیجه زحمات خودش اما بهترین بازیکن سال انگلیس موفقیتش را مدیون هم تیمیهایش میداند دکتر ساحل گرامی | روانشناس مهاجم تیمملی کشورمان به همراه تیم زنیت، قهرمان لیگبرتر روسیه شد و به عنوان آقای گلی این رقابتها دست یافت. «سردار آزمون» بعد از کسب این عنوان گفته: «آقای گل شدن حس خیلی خوبی دارد و تمام گلهایی که به ثمر رساندم، حاصل زحمات و سختیهایی بوده که کشیدم. هرگلی که زدم از نظرم با ارزش بوده چون هر گلی که میزنم، مزد زحمات خودم است»(منبع خبر: طرفداری). در همین بین، جردن هندرسون به عنوان کاپیتان لیورپول این تیم را بعد از 30سال برای اولین بار به قهرمانی در لیگبرتر رسانده و به عنوان بهترین فوتبالیست سال این کشور انتخاب شده است. او در این باره گفته: «همتیمیهایم هم به اندازه من شایسته آن هستند. خوشحالم که برنده این جایزه شدم اما این احساس را ندارم که بخواهم آن را تنها از طرف خودم قبول کنم. احساس نمیکنم که در بردن چیزی، من تنها بودهام. به آدمهای زیادی مدیون هستم، بیشتر از همه همتیمیهایم که فوق العاده بودهاند و لایق همهچیز هستند. موفق شدیم چون هر عضو ترکیب ما عالی بود. هیچ بازیکنی را نمیتوان جدا کرد»(منبع خبر: ورزش 3). در ادامه و از منظر روانشناسی، نگاهی به این دو دیدگاه کاملا متفاوت خواهیم داشت و اینکه، کدام یک درستتر است؟ مزایای داشتن روحیه تیمی یکی از مهمترین مسائلی که در نظام آموزشی کشورهای پیشرفته بر آن تاکید میشود، روحیه تیمی و کار گروهی است به طوری که افراد در کنار یکدیگر به یک هدف مشخص برسند و روحیه برتریجویی و استحقاق بر آنها حاکم نشود. با شکلگیری چنین روحیهای، هیچ فردی دستاورد نهایی را تنها حاصل دسترنج خود نمیداند بلکه تمام اعضای گروه و تیم را موثر می داند و به این مهم دست یافته که در صورت قصور و کم کاری یکی از اعضا، کار دیگر اعضا تحت تاثیر قرار میگیرد. بنابراین تمام اعضا سعی بر این دارند که همدیگر را بالا بکشند و با دادن روحیه، بازدهی کار را افزایش دهند. موفقیت در کار گروهی، ثمره تلاش یک فرد نیست اما در مواردی که شخص از روحیه تیمی برخوردار نیست و تنها خود را در مرکز کارها میبیند، به دیگر هم تیمیها بیتوجه بوده و خود را مسئول تمام و کمال دستاوردها و موفقیتها میداند. متاسفانه در چنین دیدگاهی افرادی که در پشت صحنه هستند ولی حضور موثری دارند، احساس نادیده گرفته شدن میکنند و انگیزه خود را برای انجام موثر کارها از دست میدهند. برای مثال در یک تیم فوتبال بیشترین شانس گلزنی برای مهاجم است ولی مادامی که خط میانی کار خود را به درستی انجام ندهند و موقعیتهایی را برای مهاجم فراهم نکنند، امکان گل زدن برای بازیکن مهاجم وجود ندارد. پس میبینیم که نقش بازیکنان میانی هم به همان نسبت مهم است، اما هنگامی که بازیکن مهاجم به مقام آقای گلی میرسد و تلاش دیگر بازیکنان را در نظر نمیگیرد، باعث دلسردی و بعضا خشم آنها می شود و آنها را برای ادامه راه دلسرد میکند.درضمن یکی از مزایای کار تیمی دلداری به یکدیگر در مواقع شکست است، به طوری که احساس شکست بین تمام افراد گروه تقسیم می شود و میتوانند راحتتر با احساس منفی خود کنار بیایند. در حالی که افراد تک رو و بدون روحیه تیمی، مجبورند تمامی مسئولیت شکست را به تنهایی به دوش بکشند و خود با پیامدهای این احساس منفی کنار بیایند. حالا مشخص شد چرا سردار تحمل انتقاد ندارد افراد با روحیه کار تیمی از انعطاف پذیری بیشتری برای شنیدن پیشنهادها و نظرات مخالف بهرهمند میشوند و برای منافع جمعی بیشتر از منافع فردی اولویت قائل میشوند. حالا شاید متوجه شوید که چرا سردار، معمولا تحمل انتقاد ندارد. حرف آخر هم اینکه متاسفانه در دنیای امروز، روحیه کار جمعی در بچهها کمتر دیده میشود و همین میتواند در آینده برای خود فرد و جامعه دردسرساز شود. به همین دلیل در مهدهای کودک و مدارس، باید به این موضوع توجه ویژهای شود تا افراد این مهارت مهم را به دست آورند.
سایر اخبار این روزنامه
انتقادهای رهبر انقلاب از تعابیر مبالغه آمیز درباره ایشان
پیشروی ترکیه برای مصادره خوشنویسی ایرانی
آبروریزی دختر ۱۹ ساله اسرائیلی!
کوراسائو، بلیز، سیشل و نائورو!
شل کن سفت کن تلخ کنکور!
تمرین انهدام ناو هواپیمابر تحت رصد ماهواره نور
معمای ارزهای بازنگشته
نه به ستایش ۴ و درس «هندرسون» به «آزمون» !
سند دماوند متعلق به دولت بوده و قابل وقف نیست
وام اجاره نیامده به فروش رفت!
تست های بی اعتبار کرونا در منازل
پای بساط چند فالگیر!
نکتههایی خواندنی از محسن چاوشی که امروز 41 ساله میشود