فرانسه نماینده جبهه غرب برای مدیریت آینده لبنان

 
 
لبنان امروز در غم و اندوه به سر می‌برد و این غم و اندوه ناشی از یک فاجعه مرگبار و فراموش‌نشدنی در تاریخ لبنان است. در زمانه‌ای که قرار بود دیوان لاهه رای خود را در ارتباط با ترور رفیق حریری بیان کند و زمینه‌های فشارهای بین‌المللی بیشتر در این ارتباط حاصل شود به ناگهان در بیروت واقعه‌ای بسیار شگرف روی می‌دهد که گمانه‌ها و حدس‌های متفاوتی را برمی‌سازد. اما در نهایت باید گفت که بیروت به‌عنوان یکی از نقاط اندوه‌بار و موردتوجه افکار عمومی جهان خود را مشخص کرده است. دوم آنکه بیروت و لبنان همواره یک کشور دارای ویژگی‌های خاص در کناره مدیترانه و در یکی از مهم‌ترین نقاط استراتژیک جهان محسوب می‌شده که مدنظر بسیاری از قدرت‌های بین‌المللی در طول تاریخ بوده و اکنون که نام لبنان را به خود گرفته مجموعه‌ای از شهروندانی را دربرمی‌گیرد که با تنوع و تکثر قومی و فرقه‌ای در آن به‌سر می‌برند. جالب آن است که هر قوم و فرقه‌ای در درون این کشور با یک قوم یا فرقه در برون این کشور ارتباط تنگاتنگ، آشکار و افتخارآمیز دارد. فرانسه در لبنان نسبت به بسیاری از کشورهای غربی یک جایگاه تعریف‌شده و دارای نفوذ سنتی‌تر نسبت به دیگر اعضای کشورهای غربی محسوب می‌شود. از این رو است که گفته می‌شود آمدن مکرون به لبنان نه فقط آمدن فرانسه به لبنان که نماینده جبهه غرب در منطقه برای مدیریت آینده لبنان در راستای منافع و اهداف مشترک آنها با مرکزیت پذیرش سنتی نفوذ فرانسه در این منطقه محسوب می‌شود. مزید بر این؛ صحبت‌های تلفنی مکرون در لبنان با ترامپ را باید موردتوجه قرار داد که در کنار مکرون در جمعیت مردم خواهان مداخله فرانسه در جهت ایجاد ثبات سیاسی در لبنان است. اگر این خبرها و عناوین را در کنار هم قرار دهیم مساله چندان پنهانی وجود ندارد. لبنان صحنه آشکار تزاحم‌های مذهبی و فرقه‌ای با پشتیبانی‌های بیرون از مرزهای لبنان و آشکار در این مسیر تلقی می‌شود و این رقابت شدید و اصطکاک میان قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را از صحنه‌هایی مانند سوریه و یمن به سوی لبنان نیز گسیل می‌دارد. سال‌ها پیش درباب آنچه در سوریه بیان شد این نکته را مطرح کردم که بهمن سوریه از یک‌سو به سمت لبنان سرازیر و از سوی دیگر دامنه‌های عراق را در بر خواهد گرفت و اکنون نشانگان بسیار قدرتمندی در ارتباط با فروریزش این بهمن و گسترش آن به دامنه‌های لبنان و عراق را می‌توان مشاهده کرد. فلذا آنچه در لبنان می‌گذرد امر پنهانی در خود ندارند. آنچه پنهان مفروض می‌شود تلاش‌های آشکار قدرت‌های بزرگ برای بسط، ژرفابخشی و برقراری نفوذ بیشتر در این کشور و در منطقه برای رسیدن به اهداف و منافع ملی این کشورها است. این امر پذیرفته‌شده‌ای است که رهبران کشورهای گوناگون به دنبال منافع خود و اهداف تعریف شده خویش در مناطق جغرافیایی دیگر باشند. فرانسه نیز از این امر مستثنا نیست و هیچ کشور دیگری هزینه‌های برون‌مرزی خود را در جهت ایجاد فضای مثبت بدون در نظر داشتن منافع  و اهداف ملی تعریف‌شده کشور خود به کار نمی‌گیرد و هرگونه توجیه و تفسیری در مسیر هزینه‌کردهای متفاوت در این زمینه دارد که در نهایت ارجاع به منافع ملی و اهداف ملی این کشور می‌دهد. رهبران کشورهای مختلف در جهت توجیه افکار عمومی بی‌تردید این معنا را پی می‌گیرند و فرانسه نیز از این معنا خارج نیست.