همه علیه فساد؛ همه علیه شفاف سازی!

کی برای اولین بار گفت: «سنگ بزرگ نشانه‌ی نزدن است» را نمی‌دانم اما «چاره»ای اندیشیده‌ایم که اگر سنگ بزرگی که «نشانه ی نزدن» است را زدند چه باید گفت و چگونه باید واکنش نشان داد؟! یعنی صرفاً در سایه ی یک «ضرب المثل» خوابیدن، درست است؟ مثلا وقتی می‌گویند: «مُشت، نشانه ی خروار است» یعنی؛ تمام؟! یعنی دیگر لازم نیست «مداقه» کنیم؟!
چند روزی است؛ بی‌ربط و باربط، بی‌دلیل و با دلیل، مستند یا حتی غیر مستند! گوشه‌ای از حرف‌های «پرویزفتاح» را آویزان می‌کنند در «ایوانِ رسانه» و آن چنان بدان می‌تازند که گویی، رئیس بنیاد مستضعفان؛ چون ممکن است یکی از نامزدهای احتمالی ریاست جمهوری 1400 باشد، حق اظهار نظر در هیچ زمینه‌ای حتی در حوزه ی کاری خودش ندارد! تازه، بای بسم اللهِ نقدها و تاختن‌ها و نواختن‌ها؛ ریاست جمهوری 1400 است؛ حتی خودِ ما نیز در «آفتاب یزد» وقتی می‌خواستیم به موضوع«پرویزفتاح» بپردازیم از پنجره ی پاستور به موضوع نگریستیم و نه از دریچه ی نگاهِ رئیس بنیاد مستضعفان!
اصلا می‌پذیریم که «بریده، بریده» حرف زدن و «فهرستی هدفمند» را در «تلویزیون» در یک «برنامه زنده» قرائت کردن کار درستی نیست اما 72 ساعت بعدِ غائله؛ خوب که به موضوع می‌نگریم می‌بینیم اگرچه همه خواهان «مبارزه با فساد» هستیم اما هیچکدام مان تاب و تحملِ «شفاف سازی» نداریم یعنی یادمان نداده‌اند یا یاد نگرفته‌ایم که مقدمه ی «مبارزه با فساد»، «شفاف سازی» است یعنی «میدانِ نقش جهان اصفهان» هم اگر خواسته باشیم بنا کنیم، حتما از یک جایی باید شروع کرد.
موضوع «پرویزفتاح» از آن جهت مهم و تاثیرگذار بود که جامعه، مصداق بارز«مارگزیده» بود و ترسیدن از«ریسمانِ سیاه و سپید» یعنی چون «احمدی‌نژاد» نامی، سال‌ها قبل با شعارها و «بگم بگم»‌ها آمد و بنیان «مدیریت و نظم و اندیشه» را در این سرزمین دستخوشِ ویرانی کرد؛ حالا تا یکی «عَلَمِ» «عدالتخواهی» و «دفاع از بیت المال» روی شانه می‌گذارد، ترس همه را فرا می‌گیرد که بازهم یک «شبه احمدی‌نژاد» دیگر؟ و این یعنی جامعه دیگر تاب و توانی برای بردوش نهادن یک «شعارزده‌ی پوپولیست» که روی شانه ی مردم بنشیند و هی شعار بدهد و هی افشا کند اما در عمل نه تنها«خیر» نرساند که«شرمطلق»باشد؛ ندارند واگرنه، کیست که از مبارزه با «ویژه خواری» و «مبارزه با فساد» و «شفاف‌سازی واقعی» رویگردان باشد؟!


آن چه نگاه‌ها را به خود جلب کرد، محتوای کلام نبود، به قول یکی از کارشناسان، «مردم» از حرف «پرویزفتاح» جا نخوردند، از لحن و طرز بیان او ترسیدند که باز «موسم انتخابات» شد و یک «احمدی‌نژادی» تام و تمام وارد گود شد!
موضوع مهمی که لا به لای متن و حاشیه ی گفتگوی«پرویزفتاح» با تلویزیون گم شد، تلاش برای دیده شدن نبود یا پرخاش به این و آن که مهم شفافیتِ برخی ماجراها بود که انگار، نصفه و نیمه نیز نمی‌خواهیم بپذیریم.
عین این موضوع را بعدِ آمدن آقای «رئیسی» نیز شاهد بودیم یعنی همین که دست گذاشته شد روی پرونده‌های درشت، همه دادشان درآمد که چرا از کوچه ی فلان؟ بروید از سر میدان آغاز کنید گویی مبارزه با فساد، این و آن جایش مهم‌تر از اصل موضوعش است بعد هم وقتی دیدند بار 100 کیلویی اول را «قوه ی قضائیه» صحیح و سالم به مقصد رسانید داد و هوار به راه انداختند که چرا بار 100 کیلویی؟! مگر قوه ی قضائیه، ـ زبانم لال ـ ناتوان است، از بار 1000تنی آغاز کند و اما گنجایش جامعه و درک اجتماعیِ موضوعی مهم به نام «مبارزه با فساد» را کسی در نظر نگرفت.
این جا است که احساس می‌شود همه با یک مسئله موافق هستند و آن«مبارزه با فساد» است اما هیچ کس نمی‌خواهد بپذیرد «مبارزه با فساد»، «شفاف سازی» می‌خواهد، طرز و طور دارد، ظرافت دارد و هزار باید و نباید دیگر؛ اصلاً وقتی مجال نمی‌دهیم امثال«پرویزفتاح»، ـ حالا که زبان باز کرده‌اند ـ، حرف شان را بزنند یعنی نمی‌خواهیم راهی که در ذهن به تصویر کشیده‌ایم نیز صورت واقعی به خود بگیرد فقط کناری نشسته‌ایم و «وِردِ زبان» مان شده:«مبارزه با فساد»، «مبارزه با فساد»، «مبارزه با فساد» نکته ی آخر، خوب که در حرف‌های «پرویزفتاح» دقت کردم دیدم، جوابیه‌ها تقریباً حرف‌های او را کم و بیش تایید کرد منتها برخی توقع داشتند موضوع بقیه فاش گفته شود، موضوع آن‌ها یواشکی! و این یعنی همه با مسئله‌ای به نام مبارزه با فساد موافق هستند اما اختلاف در «شفاف‌سازی است» ـ پله ی نخست مبارزه با فساد ـ اختلاف در این است که برخی«شفاف بازی» بیشتر به
مذاق شان خوش می‌آید! اختلاف در این بود که اول از من شروع شود یا رقیب سیاسی من؛ وگرنه کدام مقام و ارگان و شخصیت ـ منهای آنانی که همچنان سکوت اختیار کرده‌اند ـ توانست مستدل حرف‌های «پرویزفتاح» را به طور کامل رد کند؟من سراغ ندارم شما اگر سراغ دارید اعلام کنید با تیتر درشت آن را منتشر کنیم!