فقدان گفت‌وگو و نقش درون گروهی نخبگان فکری

گفته می‌شود که یکی از آفت‌های اهل علم، غرور آنها است و جالب این جاست که این غرورشان در محیط‌ها و جمع‌های علمی و نسبت به یکدیگر است. این غرور، نسبت به گروه‌های دیگر مثل گروه‌های ثروت، مکنت، قدرت و غیره نیست یا اگر هم هست، کمتر است. غرور به معنی «خود بزرگ بینی مفرط» مورد نظر است و الا «اعتماد به نفس» و «احساس عزت»، بد نیست که خوب هم هست. ریشه غرور آن هم در بین همکاران و هم‌سنخان خود در چیست؟ به نظر این موضوع، «مسئله‌ای فرهنگی» باشد. ریشه آن هم به نبود فضای مناسب تعامل برمی‌گردد. در حال حاضر، فرهنگی وجود دارد که هر گونه مواجهه و برخوردی را به دیده تخریب نگاه می‌کند. شاید هم در عالم واقع و خصوصا در حوزه‌هایی چون فعالیت سیاسی این نوع از نگاه، نمود بیشتری داشته باشد. در حوزه سیاست مشاهده می‌شود، قاعده رفتاری مبتنی بر رویکرد «برد و باخت» است. این موضوع «یا بردن»، «یا باختن» در فضای سیاسی که وجود دارد به حوزه علم و اهل علم هم سرایت کرده است و باعث شده از ترس باختن، تن به نقد هم ندهند و هر گونه نقدی را تخریب و حذف خود تلقی کنند. این در حالی است که اگر روش تعامل، عوض شود و قاعده به نحو «برد- برد» مطرح باشد نوع نگاه هم عوض می‌شود و طبیعتا اهل علم به نقد و گفت‌وگو تن می‌دهند و همه اطراف موضوع (طرفین دعوا) به نوعی برنده خواهند بود. به عبارت دیگر برای رسیدن به نتایج بهتر و بیشتر باید قواعد تعامل را عوض کرد.
نقش افراد توانمند علمی در پیشبرد فرهنگ تعامل و گفت‌وگو گرایانه خیلی مهم است. نخبه فکری که از قابلیت بیشتری برخوردار است باید جهت دهی کند و تلاش نماید رویکردش به گونه‌ای باشد که همه افراد و نظرات را گردآوری و در تجمیع و تعمیق نظرات اقدام نماید و این رسالتی در راستای فعالیت جمعی و مشارکتی است و تولید علم امروزه در قالب جمع است؛ و افراد صرفا تک چراغ‌هایی هستند که در صورت توانمندی محدوده کوچکی را روشن می‌کنند.
البته باید گفت که تفاوت و اختلاف گفتمان‌ها مشکل جدی در عدم توفیق در روش گفت‌وگو و تجمیع نظرات است. این مشکل، جدی است و حتی اهل علم در دامن زدن به آن ید طولایی دارند و ابعاد آسیب شناسی و بررسی آن، مباحث مفصل تری را طلب می‌کند.