محمدرضا ستاری رویای ناتمام صلح در افغانستان

در روزهایی که تحولات خاورمیانه با شتاب بسیاری در حال رقم خوردن است و عمده این تحولات پیرامون مسائل ایران، انفجار بیروت و نیز توافقنامه میان امارات و اسرائیل مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد، وقایع مهم و اثر گذار افغانستان در حاشیه این موضوعات کمتر مورد توجه واقع شده است.
در حالی که پس از توافق صلح میان آمریکا و گروه طالبان که پس از چندین دور مذاکره در قطر رقم خورد، اوضاع میدانی و امنیتی افغانستان به صورت پیچیده‌تری بروز و ظهور یافته، چند روز قبل اشرف غنی رئیس جمهوری افغانستان که خود با انسدادی سیاسی در کابل دست و پنجه نرم می‌کند، طی نمایشی به منظور انحراف افکار عمومی به ناتوانی سیاسی دولتش با تصویب لویی جرگه، فرمان آزادی 400 زندانی خطرناک طالبان را صادر کرد.
هرچند طبق توافقات صورت گرفته برای آغاز مذاکرات بین الافغانی میان دولت کابل و طالبان، قرار بود که 6 هزار زندانی طالبان آزاد شوند و در این میان 400 زندانی خطرناک مستثنی شده بودند، طالبان در حرکتی قابل پیش‌بینی شروع مذاکرات را منوط به آزادی این دسته از زندانیان کرد. نکته جالب اینجاست که در اوج انتقادات به بی عملی دولت اشرف غنی در پذیرش درخواست نامتعارف طالبان، او در ژستی اعلام کرد که این فرمان را به خاطر مردم افغانستان و صلح صادر کرده است!
در همین حین بود که بلافاصله پس از آزادی این زندانیان، بار دیگر طالبان با اعلام اینکه دولت کابل را به واسطه دست نشانده بودنش به رسمیت نمی‌شناسد، کلیت مذاکرات بین الافغانی را مجدد زیر سوال برد. پس از آن همچنان معضل امنیتی در شهرهای افغانستان ادامه یافته و تنها در چند نمونه طی روزهای اخیر، حملات تروریستی و راکتی تداوم یافته است. نمونه واضح این مسئله پس از حکم به آزادی زندانیان خطرناک طالبان، اصابت سیزده راکت به ارگ ریاست جمهوری در جریان مراسم روز ملی استقلال افغانستان بود.


در این راستا، آمریکا و دولت ورشکسته کابل در حالی مشروعیت گروه طالبان را مورد تایید قرار داده‌اند که از همان آغاز مذاکرات صلح در دوحه، بسیاری از کارشناسان در ماهیت تغییر رفتار طالبان شک داشتند. نمونه تازه در خوشبیانه بودن ظهور جدید طالبان به عنوان یک نیروی سیاسی، در حالی نمود یافت که گروه طالبان از حضور دختران در برخی نقاط تحت نفوذشان برای شرکت در کنکور ممانعت کرد. آنها همچنین در کمال تعجب و بهت ناظران، در متن توافقنامه لفظ امارت اسلامی افغانستان را گنجانده‌ و با توجه به افزایش نفوذشان در مناطق مختلف افغانستان که گفته می‌شود در حدود هفتاد درصد خاک این کشور را در بر می‌گیرد، سرمست از موفقیت اخیرشان به واسطه سیاست‌های آمریکا، شعار بازگشت به گذشته طلایی در دهه 1370 را سر می‌دهند.
اهمیت این ماجرا از آنجا ناشی می‌شود که بر فرض شکل‫گیری گفت‫وگوهای بین‌الافغانی، گروه طالبان به واسطه بخش بخش بودنش توان تضمین وعده‌های صلح را ندارد. از سوی دیگر با وجود سرخورده شدن بخشی‌هایی از اعضای این گروه، زمینه برای جذب آنها به داعش در افغانستان بسیار هموارتر از گذشته است. همچنین حکم به آزادی چهارصد زندانی خطرناک طالبان که در قتل، آدم ربایی و جنایت آشکارا دست داشته‌اند، در خوشبینانه ترین حالت آن به معنای انجام چهارصد عملیات تروریستی و ضد امنیتی بر علیه مردم افغانستان خواهد بود. این موضوع در پیوند خوردن به بحران سیاسی در کابل زمینه‌ای را فراهم می‌کند که علاوه بر تداوم درگیری میان دولت و طالبان، پای گروه سومی به نام داعش و نیز گروه چهارم یعنی بخش‌های خود مختار طالبان نیز به ماجرا اضافه می‌شود. امری که معلوم نیست در این ملغمه چگونه مفهومی به نام صلح و آتش بس برای حل و فصل معضلات افغانستان از آن زاده خواهد شد. در این میان علاوه بر افغانستان، این درگیری‌های چند وجهی تمامی کشورهای همسایه این کشور و حتی منطقه آسیای مرکزی را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد؛ امری که به ناچار به سبب باز شدن پای امنیت ملی این کشورها در خصوص بحران پیچیده افغانستان، دامنه بازیگران را آنچنان گسترده می‌کند که دورنمای صلح نه در میان مدت بلکه در بلند مدت نیز در این کشور به رویایی دور از دسترس تبدیل می‌شود. ‬‬
در همین راستاست که علاوه بر تغییر معادلات کنونی نظم در پیرامون افغانستان، بار دیگر مردم رنج دیده این کشور اصلی‌ترین قربانیان وضعیت رقم خورده خواهند بود تا داستان خون بار چند دهه گذشته همچنان و این بار با پیچیدگی‌های بیشتری تداوم داشته باشد.