پلیسی که توسط فضایی ها ربوده شد !

یکی از شناخته‌شده‌ترین داستان‌های فضایی که برخی آن را باور کرده‌اند، ماجرای پلیسی است که ادعا می کند سفینه فضایی و فرازمینی‌ها را ملاقات کرده و همین باعث شهرتش در دنیا شده است. داستانی که با گزارش دیده‎شدن یک شیء ناشناخته نورانی آغاز و خیلی‎زود به ماجرای تخیلی و ماوراء طبیعی تبدیل شد. این داستان را با هم می‌خوانیم اما باورش با خودتان!
  روایت یک شاهد عینی
روز 28 نوامبر ۱۹۸۰ است. «آلن گادفری» پلیس شهر «تادمدرن» انگلستان مشغول پیداکردن تعدادی گاو گمشده بود. آلن موقع گشت‌زنی زیر بارانی که لحظه‌به‎لحظه شدیدتر می‌شود، نوری پشت درختان می‌بیند. ابتدا فکر می‌کند بالگرد یا بالونی آن‌جا فرود آمده‌ اما بعد متوجه می‎شود این نور بیضی‌شکل، بالای درختان و حدود ۱۰۰متری‌ او ثابت مانده‎است.
 با دقت نگاه می‌کند و متوجه جسمی فلزی و چرخان در هاله نور می‌شود. از ماشین پیاده می‌شود تا بهتر آن را ببیند و روی کاغذ بکشد اما ثانیه‌ای بعد خودش را داخل ماشین و یک‌کیلومتر آن‌طرف‌تر می‌بیند و از نور هیچ اثری وجود ندارد. آلن حسابی گیج شده‎است و نمی‎فهمد داخل ماشین و آن هم در چنین مسافتی دور از محل گشت‎زنی‎اش چه می‌کند. دچار سردرد عجیبی شده‎است و نمی‌تواند ماجرا را درک کند. درست مثل این‎که در خواب بوده و تنها چیزی که به‌خاطر می‌آورد پیاده شدن از ماشین است. به ایستگاه پلیس برمی‌گردد تا کمی استراحت کند. مردد است که ماجرا را به افسر مافوق گزارش بدهد یا نه چون مطمئن است گفتن اش باعث خنده و مسخره همکارانش خواهدشد. در همین فکرهاست که صدای بلند و هیجان‌زده یکی از همکارانش را می‏‌شنود که در اتاقی دیگر درباره نور عجیبی صحبت می‌کند. ظاهرا به‎جز او چند پلیس و افراد دیگر هم متوجه این پدیده شده‌اند. آلن ماجرای خودش را خیلی مفصل برای آن‌ها تعریف می‌کند. همان‌جا متوجه پارگی پوتین‌هایش می‌شود؛ انگار او را به‎زور روی زمین کشیده‌‎باشند. همین نشانه‎ها باعث می‎شود دیگران حرف‌های او را تاحدی باور کنند. ماجرای این پلیس ‎زودتر از آن‎چه انتظار می‎رود، رسانه‌ای و آلن به یکی از شناخته‎شده‌ترین پلیس‌های انگلستان تبدیل می‎شود.


   هیپنوتیزم به کمک کشف حقیقت می‌آید
برخی روان‌شناسان با تحلیل و تجزیه ماجرایی که بر آلن گذشته است و آن بخشی که به‎خاطر نمی‌آورد، احتمال ربوده شدن او توسط افراد ناشناس را مطرح کردند اما برای اطمینان بیشتر از او خواستند هیپنوتیزم شود. احتمالا می‌دانید که در شرایط هیپنوتیزم افراد به خواب عمیق رفته و چیزهایی را به یاد و به زبان می‌آوردند. آلن در جریان هیپنوتیزم به‎خاطر آورد که بعد از پیاده شدن از ماشین، خودش را در یک اتاق سفیدرنگ دیده در‎حالی‌که روی تختی دراز کشیده‎است و درکنار آن موجودی قدبلند با ریش کوتاه و چشمانی نافذ و چند روبات ایستاده‌اند.
نکته عجیب درباره آلن گادفری به ادعای خودش این است که بیگانه مدنظر برخلاف دیگر موارد، نه یک موجود خاکستری با سر و چشمان درشت بلکه کاملا شبیه انسان بوده و آلن هیچ احساس ترسی از او نداشته‎است. ظاهرا آن مرد، معایناتی روی آلن انجام داده‌است. گادفری سال‌هاست که اصرار دارد آن چه دیده، یک بشقاب‌پرنده بوده‎است. او حتی در کتابش به‎نام «آن‌ها چه کسی یا چه کسانی بودند؟» ادعا می‌کند که تا سال‌ها بعد ازطرف اشخاص مرموزی همیشه تحت تعقیب بوده‌است.

منابع: express، mirror