پالس هایی که ما را خلع سلاح می کند!

در هر تعاملی، تصور طرفین از طرف مقابل راهگشای عمل متقابل بعدی است بدین معنا که اگر من و شما با هم تعامل کنیم (برای مثال حرف بزنیم) آن چه بر تصمیم من برای گفتن جمله بعدی اثر مستقیم دارد، تصور من از ذهنیت شما از این تعامل، از من و از شرایط موجود است. مثلا اگر فکر کنم شما از این مکالمه خسته شده اید به سمت خاتمه آن خواهم رفت اگرچه عوامل دیگری مثل خواسته های من یا خواسته های شما نیز بر این تعامل اثرگذار است. این زیربنای اصلی تعامل بین فردی در یک تعامل سیاسی نیز وجود دارد. بعد از روی کار آمدن بایدن و قوت گرفتن احتمال بازگشت آمریکا به برجام، سناریوهای مختلفی را می توان پیش بینی کرد.  نا محتمل  ترین پیش بینی، بازگشت بدون پیش شرط بایدن به توافقی است که ایران با آمریکای اوباما و پنج کشور دیگر داشته است. این تصور از آن جهت ساده لوحانه است که طرف مقابل میراث دار فشار حداکثری به ایران و مشکلات اقتصادی منتج شده از آن است. اگر هرکدام از ما (که دیپلمات، سیاستمدار یا حتی آمریکایی با تصورات ابرقدرت بودن نیستیم) به جای بایدن بودیم و می دیدیم که پس از دوسال فشار حداکثری اقتصادی به یک کشور و مشکلات اقتصادی و بی عملی دولت در آن، کشور مذکور خواهان خروج از وضعیت کنونی به وسیله ماست چه می کردیم؟ به ویژه این که خبر مسئول شدن ما (توجه کنید که صرفا خبر آن) توانسته گشایش های موقت و هیجانی اقتصادی را نیز به وجود آورد. آیا منطقی است که بدون گرفتن امتیاز بیشتر به توافقی برگردیم که اوباما و دموکرات ها در همان زمان  بر ناقص بودن آن تاکید داشته اند؟ یا این که منطقی این است که طلب امتیاز بیشتر کنیم؟ وقتی تصور ما این است که با یک مصاحبه تلویزیونی نسبت به «عدم بازگشت به برجام بدون امتیاز جدید»، می توانیم قیمت ارز آن کشور را جابه جا کنیم،  چرا  امتیاز جدیدی را طلب نکنیم؟ وقتی تصور ما این است که دولت مستقر در طرف مقابل حاضر به پذیرش شرایط جدید ماست، مگر بچه کودکستانی هستیم که این شرایط را به خورد طرف مقابل ندهیم؟ می بینید؛ آن چه در این جا مهم تر از واقعیت است، تصور و برآورد طرفین از طرف مقابل است. منطقی  است که وقتی با خبر پیروزی بایدن ارز ملی تقویت می شود، قیمت ها به سمت کاهش می روند، دولتمردان امیدوارانه حرف می زنند، برخی روزنامه ها مانند کودکانی که آب نبات گرفته اند شیفته می شوند و... طرف مقابل در برآورد خود از وضعیت تعاملی نظر برنده را خواهد داشت. دیگر امتیازی نمی دهد بلکه طلب امتیاز می کند به ویژه این که از نظر او بازگشت به برجام برای ایران یک امتیاز نیز تلقی شود و بازهم به ویژه آن که همکاری بی قید و شرط اروپا را نیز داشته باشد. حالا در مقابل این وضعیت چه باید کرد؟ قبل از پیشنهاد باید به گذشته تاریخی سر زد و نتیجه پالس های اشتباه را مروری سریع کرد. وقتی آقای روحانی به مقام ریاست جمهوری رسید (آن هم با شعاری که معنایش تمایل به مذاکره بود) مصاحبه ای در همان ماه های اول در نیویورک و با رسانه های آمریکایی انجام داد که پالس های نابجایی به طرف مقابل می داد و شاید بتوان گفت به نوعی ما را در مقابل آن ها خلع سلاح می کرد. در آن زمان که فشار تحریمی اوباما آثارش را بر اقتصاد ایران گذاشته بود، آقای روحانی از خزانه خالی ایران و مشکلات اقتصادی بالفعل در کشور سخن گفت؛ سخنانی که پالس شدید نیازمندی ایران به یک توافق ضدتحریمی را به طرف مقابل می داد. همین پالس تصور گرفتن امتیاز بیشتر در برجام را برای دولت اوباما به وجود آورد. نمونه های دیگری نیز می توان برشمرد  از سخنان معاون اول و حتی رئیس سازمان برنامه و بودجه درباره تاثیر تحریم ها که علاوه بر دادن پالس های اشتباه گاه تصور  چندگانگی نظرات در حاکمیت ایران  را  نیز برای طرف مقابل ایجاد می کرد  .مرور این تجربیات از این باب مهم است که می بینیم  عملا بخش مهمی  از تصور طرف مقابل در طراحی تعامل دیپلماتیک با کشورمان را به وجود آورده و در برخی موارد کشور را به گوشه رینگ برده است. دیروز نیز رئیس جمهور در سخنانی شفاف‌تر از روزهای گذشته به نوعی پیروزی جو بایدن را «فرصتی» خواند که نباید هدر داد و گفت: «از هر‌ فرصتی‌ که به نفع منافع ملی مردم و رفع تحریم باشد استفاده خواهیم کرد». وی همچنین تاکید کرد که «هیچ کس حق ندارد فرصت سوزی کند»ظاهرا هم دیگر تحقق پیش‌شرط‌های لغو تحریم‌ها و جبران خسارت‌ها مطرح نیست چرا که اگر مواضع دستگاه دیپلماسی  ملاک باشد که  به صراحت اعلام شده «برجام قابل باز شدن مجدد نیست » و قاعدتا آمریکا اگر تمایلی به حضور در برجام دارد باید آن را به طور کامل اجرا کند . لذا اگر این سیاست اعلامی قرار است اعمال شود  دیگر سخن گفتن از  این که  نباید «فرصت» را برای «لغو تحریم‌ها» از دست داد،چندان محلی از اعراب پیدا  نمی کند چرا که  اساسا وقتی تحریم‌ها برداشته شوند، دیگر مذاکره و دعوت به اغتنام فرصت برای ایران معنا و مفهومی ندارد و سالبه به انتفاع موضوع است. اما این سخنان به طرف مقابل این پیام را می دهد که این سیاست اعلامی گویا فقط اعلامی است و ایران آماده مذاکره مجدد درباره برجام است!!! بدیهی است هر سخن و موضعی در عالم سیاست بار معنایی خاصی پیدا می کند همان طور که هر تحولی  نیز همچون نوسان سریع بازار ارز و بورس می تواند این پیام را به خارج از مرزها برساند از این رو در این زمینه مهم است که التهابات رخ داده در عرصه اقتصادی این چند روزه (که دیگر رخ داده و در دستگاه محاسباتی طرف مقابل حساب می شود) صرفا یک اتفاق زودگذر و هیجانی نشان داده شود و ثبات تصمیم در مسئولان عالی کشور در زمینه ادامه پایبندی به مقاومت فعال البته با پذیرش برجام در صورت بازگشت طرف مقابل نمایان شود. هر گونه اظهارنظر و اتفاقاتی که این تصور را تضعیف کند عملا بند را به آب داده وکارت های ایران در مقابله با آمریکا را کاهش می دهد.