تروریسم علیه دیپلماسی

خروج برگ برنده‌اي به نام ترامپ از دست رژيم‌صهيونيستي، از طريق مکانيسم انتخابات در ايالات‌متحده، ساختار تدبير و تصميم اين رژيم را دچار وضعيتي متفاوت و متزلزل‌تر از گذشته کرده است، به نحوي که اين رژيم پيشبرد اهداف گذشته خود در عرصه بين‌المللي و منطقه‌اي را در ميداني که ديگر ترامپ نيست، سخت‌تر از گذشته مي‌بيند. اين رژيم، اقتدارگرايي ترامپيستي برهم‌زننده حقوق و قوانين بين‌الملل را فرصتي براي برهم‌زدن توازن قوا به نفع زياده‌خواهي‌هاي خود مي‌دانست، از اين رو با خروج ترامپ از عرصه سياست بين‌الملل و احتمال قوي بازگشت ايالات‌متحده به معاهده بين‌المللي - معاهده‌اي که اسرائيل از آن تحت عنوان معاهده خطرناک ياد مي‌کند- اين فرصت و وضعيت را در حال افول ديده، از اين رو راديکاليزه کردن اوضاع و جايگزيني ناوضعيت امنيتي به جاي وضعيت سياسي را در دستورکار قرار داده است. رويه سياسي رژيم‌صهيونيستي در برهه‌هاي مختلف نشان‌دهنده ‌آن است که تصميم‌سازان و تصميم‌گيران اين رژيم، استمرار هويت و موجوديت برآمده از بحرانشان را در گرو بحران‌سازي و بازنمايي وضعيت بحراني در منطقه مي‌بينند. تحليل اقدام تروريستي اخير بدون ارجاع به ماهيت و مباني سياست خارجي مبتني بر بحران اسرائيل امکان‌پذير نيست.از طرفي از آنجا که در ساليان اخير، سياست خارجي در جناح‌بندي‌هاي داخلي، وزن و سهمي به مراتب سنگين‌تر از گذشته پيدا کرده و از طرفي تاثيرات سياست خارجي بر اقتصاد و معيشت مردم، روندي رو به تزايد داشته است، تاثير و تاثرات رخدادهاي بين‌المللي و اتفاقاتي که با ارجاع به سياست خارجي قابل تحليل‌اند، به‌شدت در عرصه سياست داخلي و جناحي‌، رخ‌نمايي مي‌کند. از طرفي نمي‌توان اين اقدام تروريستي را بدون ارجاع به پديده نفوذ تحليل کرد، در اذهان عمومي مردم اين سوال شکل مي‌گيرد که چگونه تروريسم دولتي اسرائيل امکان مي‌يابد فاجعه‌اي اين‌چنيني در قلب ميهن عزيزمان انجام دهد و سوالاتي از اين دست که؛ «نفوذ در کجاها بيشتر امکان وقوع مي‌يابد؟ چرا سطح محافظت از دانشمنداني که رئيس رژيم‌صهيونيستي(نتانياهو) به‌صراحت از ايشان نام مي‌برد، تا اين حد آسيب‌پذير است؟ و...» و از طرفي شاهد حمله برخي جريان‌هاي سياسي داخلي به معاهده بين‌المللي و حضور افرادي در مقابل شوراي عالي امنيت ملي در اين وضعيت کرونايي و اعلام خواسته خروج ايران از معاهده NPT اند، هستيم.بديهي است که احساسات و غرور ملي ايرانيان با به شهادت رساندن فرزندي دانشمند و فرهيخته که در زمينه دانش دفاعي منشا خدمت بوده، جريحه‌دار شده است، اما آنچه دولت و مجموعه حاکميت در اين شرايط بايد با رجوع و براساس آن تدبير و تصميم اتخاذ کنند، اولويت دادن به منافع و مصالح ملي در هر تدبير و تصميم است. غرور ملي آنگاه که به آگاهي ملي تحويل شود، در خدمت منافع و مصالح ملي درمي‌آيد.دولت جمهوري اسلامي ايران در اين شرايط مي‌تواند با طرح دعواي حقوقي در محاکم بين‌المللي، رژيم‌صهيونيستي را به عنوان متولي «تروريسم بين‌الملل» معرفي کرده و از طرفي در عرصه ديپلماسي عمومي و رسانه‌اي ماهيت ضد انساني اين رژيم را بيش از پيش برملا سازد. از طرفي لازم است متوليان قانوني سياست‌خارجي کشور، منافع و مصالح کشور را از ميدان تاثيرپذيري از ترامپيان ضد ديپلماسي مصون بدارند.
مديريت سياست خارجي در وضعيت پيچيده کنوني، ظرافتي ظريف‌تر از گذشته طلب مي‌کند. اين ظرافت اقتدار و هوشمندي‌اي بيشتر از گذشته در خارج و اقناع و اجماعي حداکثري‌تر در داخل طلب مي‌کند. در اين راستا همچنان که رئيس‌جمهور، احزاب و شخصيت‌هاي اصلاح‌طلب در سخنان و بيانيه‌هاي مختلف، پيروزي ناشي از بازگرداندن احتمالي آمريکا به برجام را ناشي از مقاومت ملت تعريف کرده‌اند، عقلاي اصولگرا نيز مي‌توانند با اعلام موضع رسمي و حمايت از تصميمات متضمن مصالح و منافع ملي، اجازه ندهند که منويات برخي حاشيه‌نشينان اين جناح به سياست و مطالبه کليت اصولگرايي در مخالفت با منافع و مصالح ملي تعبير شود. بديهي است که نمي‌توان برخي انتقادات جناح اصولگرا به سياست خارجي دولت را همراستا با سياست اسرائيل تعريف و تعبير کرد، اما لازم است که اين عزيزان در شرايط کنوني با درک به مراتب هوشمندانه‌تر و نگاهي کلان‌نگرتر، اجازه ندهند که سياست‌هاي کلان‌شان ناخواسته با بدخواهان يکي تلقي شود.