سه‌گانه سیاست خارجی ایران بعد از ترور شهید فخری‌زاده

 
 
 
 


اقدام تروريستي که رژيم‌صهيونيستي هم رسما به آن اذعان کرد، در قالب منشور ملل متحد، حق پاسخگويي و مقابله‌به‌مثل براي ايران را دارد. فلذا به چند نکته اشاره مي‌کنم: نخست، حق مقابله‌به‌مثل جمهوري اسلامي ايران است که طبق منشور ملل متحد اين کار بايد صورت بگيرد. در حوزه مقابله‌به‌مثل، چندين‌بار هم هست که صهيونيست‌ها اين اقدام را کرده‌اند. به‌هرحال ايران با نيروها، دستگاه‌هاي مختلف، ابزارها و امکانات لازم که در حوزه منطقه‌اي دارد، مي‌تواند اقدام مقابله‌به‌مثل را صورت دهد؛ به‌ويژه اينکه دانشمندان هسته‌اي ايران کاري را دارند صورت مي‌دهند که تحت نظارت‌هاي آژانس انجام مي‌شود و آژانس هيچ‌گونه تعهدي در آن اعلام نکرده ضمن اينکه کار، کار مسالمت‌آميز است لذا جزو ترورهاي علمي است. موضوع دوم اينکه در اين شرايط وزارت امور خارجه بايد چه کار کند؟ وزارت امور خارجه بايد دو کار را صورت دهد؛ يکي در قالب ديپلماسي رسمي که با استفاده از معاونت حقوقي وزارت خارجه و معاونت‌ حقوقي رياست‌‌جمهوري بايد موضوع را در محاکم بين‌المللي دنبال کنند و خواستار مجازات عاملان باشند. ضمن اينکه اقدام دوم در قالب ديپلماسي عمومي که يک رژيم اينگونه جنايت مي‌کند و کشوري که بيشترين قرباني ترور را دارد، يعني ايران جالب اين است که متهم به تروريسم مي‌شود و ديپلماسي عمومي کشور بايد در اين راستا فعال باشد. موضوع سوم، بحث ديپلماسي هسته‌اي است که برخي اين کار را به معناي پايان دادن به موضوع هسته‌اي مي‌دانند که به‌نظرم به اين موضوع نقد وارد است چون اتفاقا نتانياهو به‌شدت نگران است که ديپلماسي هسته‌اي ايران دوباره فعال شود و به همين دليل خيلي تلاش کرد که موضع متفاوتي از تيم سياست خارجي آقاي بايدن خارج شود ولي ديديم که آخرين موضع سوليوان حاکي از آن بود که ديپلماسي اساس کار است و احياي برجام در دستورکارشان قرار دارد. احياي برجام به معناي مرگ سياسي نتانياهوست که فقط در فضاي امنيتي فعاليت مي‌کند. حتي در داخل سرزمين‌هاي اشغالي هم، جريان‌هاي چپ معتقدند نتانياهو با ايجاد يک فضاي امنيتي در منطقه، فقط خودش نفس مي‌کشد و خلاف امنيت موجوديت رژيم‌صهيونيستي دارد عمل مي‌کند. بنابراين در چنين شرايطي، معتقدم ديپلماسي هسته‌اي کشور همواره بايد ادامه پيدا کند، نبايد بهانه داد و در ميداني که صهيونيست‌ها طراحي کرده‌اند، بازي کرد. يک واقعيت اساسي وجود دارد و آن اين است که برجام نيمه‌جان را فقط ايران حفظ کرده و هيچ‌کدام از طرف‌هاي برجام براي حفظ برجام که يکي از مهم‌ترين رژيم‌هاي منع اشاعه در تاريخ بعد از جنگ سرد است، تلاش نکرده و فقط ايران هزينه حفظ آن را با مقاومت و ايستادگي خود برعهده گرفت. آمريکايي‌ها که تکليفشان مشخص شد و ترامپ از برجام خارج شد و اروپايي‌ها حتي از باريکه اينستکس هم نتوانستند براي حفظ برجام استفاده کنند و کشورهاي چين و روسيه هم مناسباتشان را در حوزه مناسبات دوجانبه با ايران پيش بردند و نه در حوزه برجام. برجام به خيلي از ادعاهايي که دشمنان جمهوري اسلامي ايران ازجمله صهيونيست‌ها مطرح مي‌کنند، پاسخ مي‌دهد ضمن اينکه ايران به‌عنوان يک کشور فعال در عرصه‌ بين‌المللي در عرصه‌هاي مختلف سياسي و اقتصادي باقي خواهد ماند و نقشش هم فعال‌تر از گذشته شکل خواهد گرفت. بنابراين به نظرمي‌رسد سه‌گانه سياست خارجي بعد از ترور شهيد فخري‌زاده اين است که ما بايد در اين قالب سياست‌هاي کشور را پيش ببريم. نبايد در ميداني بازي کنيم که اين ميدان، ميدان انتحاري است که صهيونيست‌ها شکل داده‌اند. صهيونيست‌ها سعي دارند يک فضاي انتحاري را شکل دهند. حمله به نيروهاي تحت امر جمهوري اسلامي ايران در سوريه و اقدامي که در ترور فخري‌زاده شکل گرفت، همه اقداماتي با اين هدف است که يک فضاي انتحاري حاکم شود و درواقع ديپلماسي شکل نگيرد که معتقدم اين نيازمند يک سياست ظريف از سوي ايران است. ديپلماسي هسته‌اي کار خودش را صورت دهد و آن سه‌گانه سياست خارجي ايران، هر کدام در مسير خودش اعمال کند. مسير اول، انتقام خون اين شهيد و ديگر شهدا در قالب اصل مقابله‌به‌مثل که جمهوري اسلامي ايران در حوزه عمق استراتژيک مي‌تواند اين کار را انجام دهد. دوم، اقداماتي که وزارت خارجه بايد انجام دهد و بدان اشاره شد و سوم هم در حوزه ديپلماسي هسته‌اي که معتقدم شوراي عالي امنيت ملي در اين قالب بايد عمل کند.