آتشفشان انباشت غم‌ها در پساکرونا

با توجه به اظهارات مسئولان اجتماعي سازمان بهزيستي کشور، 23 درصد جمعيت بالاي 15 سال در کشور ما، دچار افزايش اختلالات روانشناسي شده‌اند و بايد روي اين افراد، به‌علت افزايش احتمال خشونت خانگي در آنها، مداخلات روانشناختي صورت بگيرد. اين در حالي‌ است که بسياري از خشونت‌هاي خانگي اطلاع داده نمي‌شوند که مي‌توان از آنها تحت‌عنوان خشونت‌هاي پنهان خانگي نام برد. به‌ اعتقاد اين مسئولان که از منابع رسمي و موثق سخن مي‌گويند، آمار خشونت منجر به مرگ در زنان يک نفر در هفته و اين آمار براي مردان يک نفر در ماه است. با اين حال وضعيت شيوع کرونا، به‌عنوان مرموزترين و خطرناک‌ترين بيماري قرن، باعث حاکميت افسردگي، اضطراب و ترس در بخش قابل‌توجهي از جامعه شده است. اين روزها در جامعه به غير از اخبار فوت بيش از 400 نفر در روز، گران و ارزان شدن دلار و سکه و البته قيمت مرغ، که در حال تبديل شدن به يک غذاي لاکچري براي ما ايرانيان است، ديگر خبري نيست. بالا رفتن آمار فوت‌شدگان و مبتلايان در هر ساعت، باعث شده همه در انتظار نزديک شدن اين ويروس منحوس به خود يا خانواده‌شان باشند. آنچه در اين ميان در نگاه رفتاري و رفتارشناسي، خود را آشکار و نمايان مي‌کند، ترس، غم و نگراني در ميان مردم کشور است. حتي بعد از، از دست دادن يکي از بيماران مبتلا به کرونا، هيچ تفاوتي ميان نزديکي يا دوري وابستگي آن فرد به مردم ندارد و همه شهر غمگين مي‌شوند. زماني‌که فرصتي براي شرکت در تدفين يا مجلس ترحيم نداريم، انباشت‌ غم‌ها يا مخفي شدن آنها موجب تلنبار شدن غصه‌هاي مي‌شود و اين موضوع مي‌تواند مشکلات روحي و رواني ميان بيشتر افراد جامعه ايجاد کند. ما بايد نگران آتشفشان تلنبار اين غصه‌ها باشيم. زماني‌ نه‌چندان دور و حتي در دوران پساکرونا، اين مشکلات روحي و انباشت غم بزرگ‌ترين تهديد براي جوامعي مانند ايران خواهد بود که اين روزها بيشتر غم و اندوه و استرس نان و جان را تجربه مي‌کنند. همچنين سکته‌هاي ناگهاني، افسردگي، خودکشي، خشونت و انزواي ناشي از انباشت غصه‌ها مي‌تواند چالش‌برانگيز باشد. غم‌هايي که قرار بود با اشک‌ها از بدن خارج شوند حالا در جسم و جان سکونت کرده‌اند. از سوي ديگر عدم رفت و آمد و کمبود ارتباط عاطفي و تبديل روابط خانوادگي و دوستي - براي ما ايرانيان که اين‌گونه رفتارها گوشه‌اي از فرهنگ و باورهاي ما است- خود موجب غصه و آلام مي‌شود. وقتي پدر و مادر نمي‌توانند فرزندان يا نوه‌هاي خود را ببينند و آنها نيز متقابلا از دور با تلفن‌هاي همراه فقط با عزيزانشان ديدار مي‌کنند، خود يکي از مباني رنج‌هاي روزمره را رقم مي‌زند. متاسفانه اخبار تلخ ساير کشورها نيز به مجموعه‌هاي خبري ما اضافه شده و آنگاه ‌مي‌توان درک کرد که افسردگي عمومي در عمل و رفتار چه بازخوردهايي در جامعه خواهد داشت. همچنين لازم است که در اين سطور اشاره‌اي به اين موضوع داشته باشم که متاسفانه در اين چند روز هجوم مردم براي خريد مرغ ارزان و حضور در جمعه بازارها، همه معادلات بهداشتي و محدوديت‌هاي اصناف را به‌هم ريخته است. بايد مسئولان براي کاهش اقلام ضروري مردم اقدام عاجلي انجام دهند چراکه نبايد مردم به غير از حفظ جان و سلامتي، در اين شرايط دغدغه گرسنگي هم داشته باشند.