اجازه بدهید نفسی تازه کنیم!

رضا بردستانی‪-‬ حالا و هرچه به انتخابات ریاست جمهوری1400 نزدیک و نزدیک‌تر می‌شویم، به واقع این تن و بدن مان است که می‌لرزد که دوباره لا به لای به اصطلاح«مناظره ها»، قرار است بند چه کسانی آب داده شود، چه رسوایی‌هایی قرار است به بار بیاید و چه سوژه‌هایی تا 4 و حتی 8 سال بعد زیر دندان رسانه‌های معاند و غیر معاند مزه خواهد کرد؟!
اصلِ دعوای انتخاباتی که بد نیست، به هم پریدن‌های مناظره گونه هم طبیعی است منتها ما بلد نیستیم فردای انتخابات دست و روی هم را ببوسیم و حلالیت بطلبیم و کمک کنیم برای ایرانی آباد و آزاد! تازه بعد چهارسال یادمان می‌افتد که فلان حرف را نزدیم یا فلان حرف را آن موقع نباید می‌گفتیم گذاشتیم برای دقیقه 3+90!
همین بیخ گوش بهارستان مگر میرسلیم و قالیباف بعد سال‌ها که از مناظره‌ها گذشته از خجالت هم
در نیامدند؟ کمی آن طرف تر، روزی هست که پاستور علیه بهارستان و بهارستان علیه پاستور موضع نگیرد از همان دست موضع گرفتن‌های 92 و 96؟!


خب مخاطب باهوش است می‌فهمد این جماعت همچنان زخمی نتیجه ی انتخاباتی هستند که صاحبان آن مردم بوده‌اند نه آن ها. اصلا مگر یک رقابت با 6 حریف می‌تواند بیشتر از یک برنده داشته باشد؟ 5 تای باقیمانده مگر نمی‌دانسته‌اند که میزان برنده شدن شان یک به 6 است پس چرا سال‌ها بعد انتخابات همچنان ول کنِ
ماجرا نیستند؟
راستی داستان ریاست جمهوری در کشور ما اندکی عجیب و غریب است یعنی یک سال مانده به پایان دور برنده و تمام 4 سالی که در اختیار برنده است داریم دعوای انتخاباتی می‌کنیم پس آن که برده با آن که باخته چه تفاوتی دارد؟
حالا فرض را بر این می‌گذاریم که شرقی هستیم و نوستالوژی زده و احساساتی و بنده ی محبت و زود عصبانی شو! قبول، چرا رخت و بخت خوب و بد مملکت را پهن می‌کنید روی بند تا همه از دوست و دشمن ببینند؟ این که خاطره می‌گویید که رقیب تان را له کنید یک بعد ماجرا است اما این که نمی‌دانید چه دارید می‌گویید و چرا دارید می‌گویید دیگر همان قسمت تلخ ماجرا است چون دقیقا دارید امنیت این سرزمین را بر باد می‌دهید.
تازگی‌ها لا به لای حرف کارشناسان رو در رو شده‌ام با واژه یا عبارت چزاندن، معادل زجرکش کردن یعنی زدن حرف‌هایی که گذشته ی طرف مقابل را بیاورد جلوی چشمانش! تا اینجای ماجرا بد که نیست هیچ خوب هم هست اما قسمت بد ماجرا همان جایی است که آموزش ندیده می‌پریم وسط گود سیاست.
کلامم را با دو مسئله درز می‌گیرم یکی درباره ی ترامپ و دیگری در مورد محسن رفیق دوست خودمان. اخیراً در خبرها خواندم ناشران آمریکایی هنوز تصمیمی برای خرید خاطرات و ناگفته‌های ترامپ در دوران ریاست جمهوری اتخاذ
نکرده‌اند چرا؟
ـ اول این که می‌ترسند از دروغ‌هایی که ترامپ تحویل شان بدهد و اعتبار انتشاراتی آن‌ها بعد سال‌ها بر باد رود
ـ دوم خاطراتی که به قیمت گزاف بخرند و مردم آمریکا رغبتی برای خرید آن‌ها نداشته باشند
ـ سوم حرف‌هایی که ممکن است جنبه ی امنیتی داشته باشد و اول دردسرهای حقوقی برای ناشران
و اما محسن رفیق دوست تا این لحظه سه جلد کتاب منتشر کرده است به نام«برای تاریخ می‌گویم» که بیشتر برای تعریف از خود است و تبرئه کردن خود و اطرافیان از بسیاری از مسائل. او در این کتاب در صفحه ی 219 و 233 به دو مسئله اشاره می‌کند.
در ص ۲۱۹ می‌گوید: « مهندس باهنر به من زنگ زد، گفت... آقای ثمره هاشمی که خواهرزاده من است و آقای احمدی‌نژاد و... این‌ها آدم‌های خوبی‌اند و بیکارند، اگر بشود در بنیاد به آن‌ها کار بده... هیئت مدیره شرکت آتی ساز را تغییر دادند و آقای احمدی‌نژاد و هاشمی ثمره و... شدند هیئت مدیره شرکت آتی ساز... چند بار گزارش‌هایی راجع به عدم پیشرفت آنجا به من شد. تا یک روز از آقای علیزاده پرسیدم با اینها چکار کردی؟ گفت
عوض شان کردم، چون واقعاً نمی‌توانستند کار کنند. بعد یکهو ایشان شد شهردار تهران.»!
الان این‌ها تعریف است؟ تمجید است؟ تخریب است؟ چیست؟ اگر احمدی‌نژاد هوس کند با همین ادبیات پاسخ بگوید چه خواهد شد، اصلا به این مسائل فکر می‌کنیم که امنیت کلامی هم بلد نیستیم حفظ کنیم چه رسد به دیگر امنیت ها!
و اما موردی عجیب‌تر بازهم از خاطرات رفیقدوست؛ اودر ص ۲۳۳ اشاره می‌کند: «با آمدن آقای احمدی‌نژاد در ریاست جمهوری، قیمت نفت یکباره از حدود چهل دلار به حدود ۱۴۰ دلار رسید، بعد از رفتن ایشان یک مرتبه به بیست دلار سقوط کرد. بنده متوجه نشدم چرا؟... درآمد نفتی در این هشت سال[دوره احمدی‌نژاد] بیشتر از صد سال فروش نفت ایران است... آقای احمدی‌نژاد با این هفتصد میلیارد دلار چه کرد؟... مشکوک می‌دانم... این را تصادفی نمی‌دانم. نسبت به این موضوع بدبین هستم.» حالا بیا و هزار سوال پشت این دو پارگراف خاطره طرح کن که پاسخش امنیت این سرزمین را بر باد می‌دهد.
خلاصه این روزها که دارید اسب زین می‌کنید برای انتخابات 1400 حواس تان باشد امنیت‌مان را لابه‌لای دعوای‌های سیاسی بر باد ندهید، بالاغیرتاً طی این 24 سال کم هزینه ندادیم اجازه بدهید نفسی تازه کنیم!