کجا رفت آن همه خلاقیت؟

علی باستانی: علیرضا منصوریان یکی از مربیان جوان است که امیدهای بسیاری به آینده او می‌رفت اما روند نتیجه‌گیری ملی‌پوش سابق تیم‌ ملی فوتبال ایران درعرصه مربیگری به گونه‌ای شده که ادامه این روند، عمر مربیگری او را زودتر از آنچه تصور می‌شود به پایان می‌برد. شاید در عمر مربیگری منصوریان، او تنها در تیم نفت تهران تا حدی موفق بود اما در تیم‌ ملی امید، پاس همدان، استقلال، ذوب‌آهن و تراکتور تا بدین جا نتایج مناسبی کسب نکرده است.  منصوریان در زمان مصاحبه و استفاده از واژه‌ها و اصطلاحات عامه‌پسند سعی می‌کند موفق عمل کند (که البته گاف‌های خاص خودش را داشته) اما صحبت اینجاست که چرا این هافبک خلاق سابق، امروز خلاقیتی بسان دوران بازیکنی‌اش در عرصه مربیگری ندارد؟! او در تیم تراکتور تا قبل از اخراج شامگاه سه‌شنبه، از ۱۵ امتیاز ممکن ۶ امتیاز کسب کرد و حداقل نصف امتیازهای مورد نظر را نیز نتوانست کسب کند اما در مصاحبه قبل از بازی با فولاد درباره آمار تماشاگران تراکتور صحبت می‌کند و در مصاحبه بعد از بازی نیز در ابتدای مصاحبه دو سه کلمه ترکی بیان می‌کند تا شاید این گونه دل هواداران تراکتور را به دست آورد، گویی ترکی صحبت کردن برای‌ پرشورها جام و قهرمانی به همراه می‌آورد. نکته‌ای که در ذهن منصوریان مغفول مانده، این است که برای موفقیت در یک تیم نیازی نیست سکوها را با خود همراه کنید، چه اگر تیم‌تان زیبا بازی کند یا حداقل نتیجه مورد نظر را کسب کند، هوادار خودبه‌خود طرفدار شما خواهد شد. اکنون این سوال مطرح است که منصوریان در این مدت چه آورده‌ای برای تراکتور داشته است؟ آیا به علم فوتبالی‌ تیم اضافه کرده است؟ آیا مربی‌ای که در ابتدای فصل تیم را خودش بست، بازیکنان را خودش انتخاب کرد، تمریناتش را سر وقت آغاز کرد و هر آنچه می‌خواست مالک متمول باشگاه در اختیارش گذاشت، خروجی‌اش چند کلمه ترکی صحبت کردن است یا قاعدتا بعد از ۵ بازی، روند حرکتی مثبتی باید در تیم دیده می‌شد؟ در بررسی شرایط یک مربی موفق فوتبال، در هیچ کجا اشاره به ارتباط مناسب با تماشاگران دیده نمی‌شود و قاعدتا اگر شما به عنوان یک مربی عملکرد فنی خوبی از خود نشان داده باشید، خواه‌ناخواه هواداران تیم شما را دوست خواهند داشت. در این باره می‌توان ژوزه مورینیو را مثال زد؛ مربی‌ای که بعد از ناکامی در چلسی و منچستریونایتد یک سال بیکار بود و سپس به تاتنهام پیوست. هر چند در بدو ورود به تاتنهام نسبت به موفقیت ژوزه تردید قائل بودند اما سرمربی پرتغالی با کسب نتایج مناسب در تیم لندنی، نگاه هواداران این تیم را به خود جلب کرده است. شاید بهتر بود منصوریان به جای آنکه وقت خود را صرف یاد گرفتن زبان ترکی کند و در کنفرانس خبری خود وعده این را بدهد که نیمی از زمان کنفرانسش را به زبان ترکی صحبت خواهد کرد، به دانش مربیگری خود اضافه می‌کرد تا بعد از 5 بازی، برکنار نشود. اگر بخواهیم منصوریان را در ایران با افراد دیگری مقایسه کنیم به نام جواد نکونام می‌رسیم. نکو نه قلمبه سلمبه صحبت می‌کند و نه به اهوازی‌ها وعده صحبت کردن به زبان جنوبی داده است. سابقه مربیگری‌اش نصف مربیگری منصوریان هم نیست اما تا اینجا و با توجه به بضاعت تیم‌های تحت مربیگری‌اش، یکی از بهترین‌ها بوده است. مقایسه جایگاه فولاد و تراکتور خود گواه ادعای ما است.  منصوریان در تیم‌ ملی به سرمربیگری قطبی در جام ملت‌های آسیا، به عنوان دستیار وی را همراهی می‌کرد و در زمان مربیگری کارلوس کی‌روش در تیم ملی، مسؤولیت تیم‌ ملی امید را داشت و البته ارتباط نزدیکی هم با کی‌روش داشت اما اینکه چرا روند نتیجه‌گیری او در سالیان اخیر درخور توجه نبوده، خودش بهتر از هرکسی می‌تواند به این سوال پاسخ مناسبی دهد.  به‌قول حکیم ابوالقاسم فردوسی: به دانش گرای و بدو شو بلند چو خواهی که از بد نیابی گزند ز دانش در بی‌نیازی بجوی و گر چند سختیت آید به روی *** [مربیان جوان بدآموز!] مربیان جوانی که برای بالا بردن سطح فنی تیم‌های لیگ برتری وارد این چرخه شده‌اند، به جای تکیه بر دانش و داشته‌های فنی خود، به سمت «فریاد» و «قلدری» گرایش پیدا کرده‌اند. رقابت‌های لیگ برتر بیستم در حالی آغاز شد که شیوع جهانی بیماری کرونا تا پایان هفته پنجم این رقابت‌ها مانع حضور تماشاگران در ورزشگاه‌های کشور شده است؛ مسابقاتی که تنها دلخوشی علاقه‌مندان به فوتبال محسوب می‌شود تا از قاب‌های تلویزیون به تماشای عملکرد تیم‌های محبوب خود بنشینند و لذت ببرند. عملکرد تیم‌های لیگ برتری در هفته‌های نخست مسابقات فصل جاری نشان می‌دهد اکثر آنها هنوز مسیر مشخصی را از لحاظ تاکتیکی و مسائل فنی پیدا نکرده‌اند. تغییرات متوالی در ترکیب اصلی و عدم موفقیت اکثر تیم‌ها در گلزنی نشان می‌دهد کیفیت فنی باشگاه‌های لیگ برتری هنوز به سطح مطلوب نرسیده است؛ رقابت‌هایی که بر خلاف فصول گذشته با قانون منع استفاده از بازیکنان و مربیان خارجی فرصت مناسبی را برای عرض اندام ایرانی‌ها فراهم آورده است. با این حال مربیان جوان ایرانی که با حضورشان چرخه استفاده از مربیان قدیمی و همیشگی را بر هم زدند، نشان دادند بهتر از قدیمی‌های خود می‌توانند شعار دهند و عمل نکنند. علیرضا منصوریان (اخراج شد)، وحید بیاتلو، جواد نکونام، آرش برهانی، حنیف عمران‌زاده، محمود فکری، یحیی گل‌محمدی، حمید مطهری، داوود فنایی، سیدمهدی هاشمی‌نسب، رسول خطیبی، محمد ربیعی، سیدمجتبی حسینی و... جزو مربیان زیر ۵۰ سال هستند که در کادر فنی تیم‌های خود حضور دارند. مربیانی که فارغ از نتایجی که گرفته‌اند، زیر ذره‌بین اخلاق نتوانسته‌اند نمرات قابل قبولی بگیرند. فریادهای عجیب در محوطه فنی نیمکت‌های لیگ برتری و درگیری‌های فیزیکی بین آنها تلخ‌ترین صحنه‌ها را از قشری که مدعی ورود حرفه‌ای‌گری به جرگه مربیان ایرانی هستند، رقم ‌زده است. قیل و قال‌هایی که با خودآگاهی شکل گرفته است تا تبدیل به پرسش اصحاب رسانه در نشست‌های خبری شود. این مربیان استرس ناشی از نتیجه‌گیری را دلیل اصلی فریادهای خود در کنار زمین مسابقه عنوان کرده‌اند؛ بهانه‌ای که قطعا مورد قبول اهالی فوتبال نمی‌تواند باشد. این مربیان که با علم فشار ناشی از مربیگری در بالاترین سطح فوتبالی کشور، هدایت تیم‌ها را پذیرفته‌اند وقتی کار به جنجال می‌کشد، خود را صاحب حق در فریاد زدن و توهین می‌دانند؛ مربیانی که با محرومیت‌های کمیته انضباطی در هفته‌های نخست لیگ برتر نیز مواجه شده‌اند اما باز هم دست از رفتارهای هنجارشکنانه خود بر نمی‌دارند. آنها باید الگوی بازیکنان خود شوند اما کار به جایی رسیده است که بازی‌های لیگ برتر بارها و بارها متوقف شده تا بازیکنان فرصت جدا کردن مربیان خود را در کنار زمین مسابقه پیدا کنند؛ مربیانی که از ترس اخراج، ایستاده فریاد می‌کشند و اخلاق‌ را می‌کشند.