سلطانبول

علی هدایتی: 1- رجب طیب اردوغان در باکو غلط زیادی کرد. البته گاف او در شعری که خواند، باعث شد در ایران شیطنت او دستمایه طنازی افکار عمومی شود. اردوغان تصور می‌کند در جنگ قره‌باغ قلاده‌ای بر گردن رژیم باکو انداخته است و حالا با طرح مسائل شیطنت‌آمیز، این قلاده را سفت‌تر کرده است. الهام علی‌اف هم می‌داند تبعات این شیطنت اردوغان علیه ایران برای او گران تمام خواهد شد و اردوغان با این شیطنت جشن پیروزی او را به کامش تلخ کرده است، البته نه ایران به آن سوی ارس چشم طمع دارد و نه آن سوی ارس خود را در قواره‌ای می‌داند که بخواهد چشمی به این سو داشته باشد. منتها یک واقعیت مهم را همه می‌دانند. آذربایجان خاک مسلمانان است. چه این سوی ارس باشد؛ چه آن سوی ارس. این خط قرمز ماست. کما اینکه حمایت ایران از آزادسازی منطقه اشغال‌شده قره‌باغ نیز بر اساس همین دیدگاه صورت گرفت. اگرچه ضعف دیپلماسی ایران در جنگ قره‌باغ مشهود بود و فرصت‌های زیادی را از دست ایران خارج کرد اما سیاست حمایت اصولی ایران از آزادسازی منطقه قره‌باغ، سیاست کاملا درستی بود و پیوند شیعیان 2 سوی ارس را محکم‌تر از قبل خواهد کرد. انتقاداتی که نسبت به مواضع برخی ائمه جمعه و شخصیت‌های انقلابی و مذهبی در استان‌های آذری‌نشین نسبت به مساله قره‌باغ مطرح شده است قابل درک است اما زمان به ما خواهد گفت ایران در قبال آزادسازی بخشی از خاک شیعه، سیاست درستی اتخاذ کرده است یا نه.  2- حساسیت و عصبانیت مردم ایران نسبت به شیطنت رئیس‌جمهور حاشیه‌ساز ترکیه در باکو قابل ستایش است. این میزان انسجام ملی علیه هر نگاه شیطنت‌آلود نسبت به حاکمیت ملی نشان می‌دهد ملت ایران یک ملت زنده، بیدار، متعصب و غیرتمند است. واکنش آذری‌های کشورمان علیه شیطنت اردوغان هم قابل توجه بود و به عبارتی باعث شد تیر اردوغان به سمت خود او کمانه کند؛ از یادآوری قتل عام مردم تبریز توسط سلطان عثمانی تا شعرهای مطایبه‌آمیزی که آذری‌های کشورمان علیه ترکان عثمانی در خلال جنگ‌های صفوی و عثمانی سروده‌اند. این رفتار نشان از هوشیاری آذری‌های کشورمان نسبت به طمع‌ورزی وارثان عثمانی و همین‌طور نشان از همبستگی و انسجام ملی در ایران دارد. این یک سرمایه بزرگ است که هر ملتی از آن بهره‌مند نیست. قطعا سرمایه انسجام ملی، بزرگ‌ترین عامل و اهرم امنیت‌آفرین برای هر جغرافیایی است. باید قدرشناس این روحیه و حساسیت به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی بود.  3- واکنش محمدجواد ظریف و دستگاه وزارت امور خارجه نسبت به شیطنت رئیس‌جمهور ترکیه، سریع و بموقع بود. شاید در 7 سال گذشته این نخستین‌بار بود که وزارت امور خارجه به سرعت نسبت به یک موضوع مربوط به حاکمیت ملی واکنش نشان داد و حتی واکنشی شدیدتر از آنچه باید گرفته می‌شد، از خود نشان داد! ظریف در یک توئیت صریح، در پاسخ به اردوغان، تلویحا جمهوری آذربایجان را بخشی از خاک ایران دانست و بی‌‌سوادی اردوغان در حوزه تاریخ را به او یادآوری کرد. وزارت امور خارجه هم فورا سفیر ترکیه را احضار کرد. البته اجازه بدهید ما این رفتار را کمی عجیب بدانیم! دولتی که همین 2 هفته قبل، در واکنش به ترور شهید محسن فخری‌زاده، دانشمند بزرگ هسته‌ای ایران توسط عوامل موساد، مکرر تاکید کرد نباید وارد تله «تنش‌زایی» شد، اکنون در واکنش به شعرخوانی اردوغان علیه بخشی از خاک کشورمان، یک واکنش غافلگیر‌کننده و البته مناسب اتخاذ کرده است. حال این سؤال مطرح است که چگونه می‌شود دولت محترم در مقابل موج مطالبه عمومی برای انتقام از آمران و عاملان ترور شهید فخری‌زاده که توسط دشمن اول ایران در منطقه غرب آسیا ترور شده، از ضرورت تنش‌زدایی و نیفتادن در دام صهیونیست‌ها می‌گوید اما در واکنش به شیطنت وقیحانه اردوغان، اینطور صریح و بموقع موضع گرفته و  بهانه‌هایی مانند «تنش‌زدایی» را کنار می‌گذارد؟ تامل‌برانگیزتر اینکه این نخستین‌ بار نیست که اردوغان و دولت او درباره خاک شمال غربی کشورمان شیطنت می‌کنند! او حتی چند سال پیش بی‌شرمی را به اوج رساند و علیه مقامات عالی کشورمان نیز اظهاراتی گستاخانه مطرح کرد! چرا آن موقع حرکت مناسب و واکنش هم‌سطحی از وزارت امور خارجه مشاهده نشد؟ بنابراین در اینکه واکنش وزارت امور خارجه و شخص ظریف به شیطنت اردوغان در باکو یک واکنش مطلوب و قابل قبول بوده تردیدی نیست اما با توجه به پیشینه منفعل دستگاه دیپلماسی در موارد مشابه بویژه در قبال همین جنگ اخیر قره‌باغ پرسش‌هایی مطرح است.   این قبیل رفتارها از سوی وزارت امور خارجه آقای روحانی و بویژه از سوی ظریف، بی‌سابقه است. رفتار آقای ظریف در جریان حمله تروریستی به سفارت ایران در لبنان که توسط عوامل دستگاه امنیتی سعودی انجام شد، یک انفعال فاجعه‌بار تمام‌عیار بود. انفعال ظریف در قبال فاجعه منا و آن تصویر زانو زدن وی در مقابل شاه سابق کویت هم یک نشانه نمادین از انفعال دیپلماسی در دوره روحانی و ظریف است. انفعال مکرر در قبال رفتار اروپا بویژه در جریان دستگیری و محاکمه دیپلمات‌های ایرانی هم جلوه دیگری از انفعال وزارت امور خارجه در تامین منافع ایرانی‌ها بوده است. ماجرای ادعای اماراتی‌ها درباره پیشنهاد ظریف مبنی بر گفت‌و‌گو درباره جزایر سه‌گانه هم یک خطای غیر ملی بود. انفعال محض دیپلماسی در جریان ترور سپهبد شهید حاج‌قاسم سلیمانی و وضعیت نامشخص پیگیری حقوقی و دیپلماتیک این ترور در وزارت امور خارجه نیز نیازی به توضیح ندارد. آخرین مورد نمادین از انفعال وزارت امور خارجه را هم در جریان ترور شهید فخری‌زاده دیدیم. اما واکنش آقای ظریف و وزارت امور خارجه به شعرخوانی اردوغان در باکو، با همه این موارد کاملا متفاوت بود. این واکنش حتی نسبت به اهانت‌ها و جسارت‌های قبلی اردوغان نسبت به حاکمیت ارضی کشورمان نیز متفاوت است. خب! اکنون که این رفتار متفاوت و عجیب از سوی شخص وزیر و دستگاه وزارت امور خارجه انجام شده، آیا باید آن را نوعی تغییر و خودآگاهی و واقع‌گرایی در راهبرد دیپلماسی ایران دانست یا اینکه ... 4- دیروز بعد از واکنش وزارت امور خارجه علیه ترکیه، خبر آمد جو بایدن، رئیس‌جمهور منتخب آمریکا در اظهاراتی گفته است باید طی یک فرآیند دیپلماتیک، اردوغان از ریاست‌جمهوری ترکیه کنار برود. او تاکید کرده است از رهبران و احزاب و جریان‌های مخالف اردوغان حمایت می‌کند. این موضع بایدن البته قبل از این هم مطرح شده بود و طی هفته‌های اخیر کارشناسان اندیشکده‌های آمریکایی از افزایش تنش میان واشنگتن- آنکارا در دوره ریاست‌جمهوری بایدن گفته و نوشته بودند. دلایل اختلاف دولت جدید آمریکا با دولت اردوغان مشخص است و البته در این نوشته قصد تشریح آن را نداریم اما آنچه باعث می‌شود حواس ما نسبت به این موضوع بیشتر جلب شود را می‌توان در قالب یک سوال مطرح کرد: آیا خدای نکرده واکنش صریح و قاطعانه وزارت امور خارجه و آقای ظریف، ارتباطی با موضع دولت جدید آمریکا در قبال ترکیه دارد؟   5- جریان انقلابی همگام با سایر اقشار نسبت به شیطنت اردوغان واکنش قاطعی نشان داده است. البته پیشگامی جریان حزب‌الله در این قبیل مسائل برای دفاع از کیان و امنیت و تمامیت ارضی کشورمان یک مساله روشن و غیرقابل کتمان است. جریان حزب‌الله بارها پایبندی خود به تامین و حفظ امنیت و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی را با خون خود امضا کرده است اما به نظر می‌رسد جریان انقلابی باید مراقب فیلم بازی کردن برخی «تازه‌غیرتی‌ها» هم باشد و هوشیاری بیشتری به خرج دهد. مطالبه اصلی جریان انقلابی باید پیگیری مطالبه عمومی مردم ایران برای مجازات عاملان و آمران ترور شهید فخری‌زاده و همین‌طور عاملان و آمران ترور شهید سلیمانی باشد. دشمنان اصلی تمامیت ارضی ایران بزرگ، آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند، کما اینکه بارها آنها برنامه‌های خود برای تجزیه ایران را اعلام کرده‌اند. بنابراین انتقام از آمریکا و رژیم صهیونیستی، بزرگ‌ترین و مهم‌ترین تلاش ایران برای حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت ملی است. هر رفتار جعلی در حوزه غیرت و غرور ملی که تلاش کند این مطالبه اصلی جامعه را به حاشیه برده یا آن را به تحلیل ببرد، دقیقا اقدامی علیه امنیت ملی و حاکمیت ارضی است. بنابراین تعصب و غیرت ملی و غرور ملی باید در وهله نخست علیه دشمنان اصلی تمامیت ارضی و حاکمیت ملی منسجم و بسیج شود و سپس آن را به رخ امثال اردوغانی کشید که طی همین سال‌های اخیر سیلی‌های آبداری از جوانان جریان مقاومت در عراق و سوریه نوش جان کرده است. ****** تعلل دیپلماسی گروه سیاسی: ششم مهرماه دور تازه‌ای از درگیری نظامی جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر قره‌باغ آغاز شد؛ جنگی که ظواهر آن نشان می‌داد این بار برخلاف خاستگاه ذاتی‌اش یعنی جدال بر سر مالکیت قره‌باغ، دارای لایه‌های عمیق‌تری است. انتقال نیروهای تکفیری از سوریه توسط ترکیه به جبهه نبرد و افزودن آنها به ارتش آذربایجان و همچنین به کارگیری تسلیحات ساخت رژیم صهیونیستی توسط نیروهای نظامی الهام علی‌اف، نشان می‌داد چه بسا یکی از اهداف این جنگ، ناامن‌سازی و بی‌ثبات کردن مرزهای شمالی ایران است. از یک طرف اشتراکات فرهنگی، قومی و مذهبی با آذربایجان و از سوی دیگر رابطه راهبردی اقتصادی و حسن همجواری طولانی‌مدت با ارمنستان، بر پیچیدگی‌های جنگ این ۲ همسایه شمالی ایران برای کشورمان اضافه کرد. با این همه دستگاه سیاست خارجی کشور که در آن زمان تمام هم و غم خود را بر پیگیری انتخابات آمریکا گذاشته بود، در ورود بموقع به مناقشه و ایفای نقش میانجیگر تعلل کرد و نمره مردودی گرفت و حالا کشور با چند چالش عظیم از جمله تغییر در مرزهای بین‌المللی، حضور نیروهای تروریستی در نزدیکی مرزهای شمالی، حضور نظامی ترکیه در نزدیکی ایران و همچنین آسیب دیدن مسیر ترانزیت کشورمان در کریدور نخجوان روبه‌رو است.  پس از 3 دور آتش‌بس ناموفق، نبرد 44 روزه جمهوری آذربایجان و ارمنستان در نهایت با ابتکار عمل رئیس‌جمهور روسیه خاتمه یافت. طبق این توافق که به تایید ولادیمیر پوتین، الهام علی‌اف و نیکول پاشینیان رسید، گروهی از نیروهای صلحبان فدراسیون روسیه شامل۱۹۶۰ پرسنل نظامی در طول منطقه تماس قره‌باغ کوهستانی و در طول کریدور لاچین مستقر خواهند شد. بر اساس این توافق منطقه آغ‌دام و اراضی جمهوری آذربایجان در منطقه قازاخ که تحت سیطره جمهوری ارمنستان بود، از تاریخ ۲۰ نوامبر به آذربایجان واگذار شد. همچنین جمهوری ارمنستان منطقه کلبجار را تا ۱۵ نوامبر ۲۰۲۰ و منطقه لاچین را تا اول دسامبر ۲۰۲۰ تحویل جمهوری آذربایجان داد و از کریدور لاچین ۵ کیلومتر عقب نشست. این موضوع اتصال قره‌باغ به ارمنستان را تضمین می‌کند. طبق این توافق، طی ۳ سال آینده، برنامه‌ای برای احداث یک مسیر جدید حمل‌و‌نقل در طول کریدور لاچین مشخص خواهد شد. این مسیر، ارتباط بین استپاناکرت (خانکندی) و ارمنستان را میسر خواهد کرد. جمهوری آذربایجان، ایمنی تردد شهروندان، خودروها و کالاها در طول کریدور لاچین در هر ۲ جهت را تضمین می‌کند. طبق این توافق، ۲ طرف متعهد شدند همه محورهای مواصلاتی اقتصادی و حمل‌و‌نقل در منطقه را رفع انسداد کنند. همچنین جمهوری‌ ارمنستان به منظور سازمان‌دهی تردد بدون مانع شهروندان، خودروها و کالاها در هر دو جهت، ارتباطات حمل‌و‌نقلی بین مناطق غربی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان را فراهم می‌کند. همچنین کنترل ارتباطات حمل‌و‌نقلی با روسیه خواهد بود.  با این وجود این توافق ابهاماتی را درباره منافع کشورمان ایجاد کرده است که دستگاه سیاست خارجی کشور باید آنها را رفع کند.    * تروریست‌های تکفیری دغدغه ایران تغییرات جغرافیایی جدیدی است که در مرز به وجود آمده و پای عناصر تکفیری-تروریستی را به منطقه باز کرده است. این مساله از خطوط پررنگ قرمز تهران در مناقشه اخیر ۲ همسایه شمالی کشورمان محسوب می‌شود که حتی رهبر انقلاب نیز نسبت به آن هشدار داده‌اند و ایران نباید در این باره کوتاه بیاید.  با تثبیت وضع فعلی، وضعیت نیروهای تکفیری که توسط ترکیه به آذربایجان گسیل داده شدند و حضور این نیروها در منطقه بویژه در نزدیکی مرزهای ایران یک چالش امنیتی برای ایران به وجود خواهد آورد.    * نخجوان از دیگر نکات مهم مفاد توافق ارمنستان و جمهوری آذربایجان برای کشورمان، توافق درباره نخجوان است. بر این اساس، ارمنستان پذیرفته از نخجوان، کانالی از داخل خاک ارمنستان عبور کند و به آذربایجان برسد. سوال این است: ترتیب عبور این گذرگاه و تعیین مسیر به چه ‌شکلی خواهد بود و آیا احیانا دالان اتصالی نخجوان به جمهوری آذربایجان، با همکاری‌های گمرکی و تجارت زمینی ایران، تضاد و تناقض پیدا خواهد کرد یا نه؟ برخی کارشناسان ادعا کرده‌اند برقراری کریدور بین آذربایجان و نخجوان، به موقعیت ترانزیتی ایران آسیب جدی وارد خواهد کرد.    *  حضور نظامی ترکیه در نزدیکی ایران پارلمان ترکیه اخیرا تصویب کرد نظامیان این کشور در آذربایجان حضور یابند. همچنین الهام علی‌اف، رئیس‌جمهور آذربایجان، پس از امضای توافق در یک گفت‌وگوی تلویزیونی، اعلام کرد حفظ امنیت مناطق آزادشده بر پایه اقدام مشترک نیروهای باکو و آنکارا خواهد بود. به بیان دیگر معنی ادعای رئیس‌جمهور آذربایجان این است که بخشی از نیروهای مسلح ترکیه وارد منطقه خواهند شد. اگر نیروهای ترکیه در مناطق مرزی ایران مستقر شوند، این مساله چالش‌برانگیز خواهد بود و آذربایجان باید عواقب اقدامات احتمالی علیه مرزهای ایران را بر عهده بگیرد.  *** شیطنت اردوغان در باکو «رجب طیب اردوغان» رئیس‌جمهور ترکیه که برای شرکت در مراسم رژه نظامی نیروهای جمهوری آذربایجان به مناسبت اتمام اشغال منطقه «قره‌باغ کوهستانی» توسط ارمنستان، به باکو سفر کرده بود، با اظهارات تحریک‌آمیزش جنجال‌ساز شد. اردوغان که در این مراسم به همراه «الهام علی‌اف» شرکت کرده بود، بیتی از یک شعر جدایی‌طلبانه درباره رود ارس در مرز ایران و جمهوری آذربایجان را علیه تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران خواند. رئیس جمهور ترکیه در نشست خبری مشترک با الهام علی‌اف سخنان خود را با قطعه‌ای از ترانه معروف «آراز» آغاز کرد. اردوغان خطاب به مردم آذربایجان گفت: «ارس را جدا کردند و آن را با سنگ پر کردند- من از تو جدا نمی‌شدم، ما را با زور جدا کردند».  این اظهارات با واکنش‌های منفی در تهران مواجه شد. «محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه در صفحه توئیتر خود نوشت: «به اردوغان نگفته بودند شعری که به غلط در باکو خواند مربوط به جدایی قهری مناطق شمالی ارس از سرزمین مادری‌شان ایران است!»وی ادامه داد: «آیا او نفهمید که علیه استقلال جمهوری آذربایجان سخن گفته است؟ هیچ‌ کس نمی‌تواند درباره آذربایجان عزیز ما صحبت کند». دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام هم به سخنان تحریک‌آمیز اردوغان در مراسم رژه پیروزی ارتش جمهوری آذربایجان در باکو، اینگونه واکنش نشان داد: «اگر آقای اردوغان از خواندن شعر ارس منظورش ایران بزرگ است، درست است، زیرا آذربایجان در قلب ملت ایران و در کنار برادران دیگرش از قوم لر و کرد و بلوچ و عرب قرار دارد. اگر نظرش تکرار تجربه شکست‌ خورده داعش در سوریه است، حرف غلطی است». به اعتقاد کارشناسان، این شیطنت اردوغان در راستای توسعه‌طلبی‌های وی و همین‌طور تحت فشار قرار دادن رژیم باکو مطرح شده است. اگرچه دولت علی‌اف باید پاسخگوی این گنده‌گویی اردوغان باشد و ایران یک پاسخ قاطع به این رفتار غیردوستانه نشان دهد اما کارشناسان می‌گویند این شیطنت رئیس‌جمهور ترکیه نباید اولویت‌های اصلی ایران در حوزه سیاست خارجی را تحت‌الشعاع قرار دهد، بویژه اینکه در شرایط فعلی، مسائل منطقه‌ای بویژه مسأله انتقام از رژیم صهیونیستی به خاطر ترور شهید فخری‌زاده در اولویت قرار دارد. *** نمره مردودی وزارت امور خارجه در بحران 44 روزه قره‌باغ مهدی گرگانی: درگیری نظامی میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان در قره‌‌باغ آنقدر به جغرافیای کشور ما نزدیک بود که حتی از روی پشت‌بام روستاهای ما آتش‌بار 2 طرف قابل مشاهده بود. شاید بتوان گفت مهم‌ترین و حساس‌ترین بحران چند دهه اخیر که در نزدیکی مرزهای ما میان ۲ کشور خارجی رخ داده، بحران قره‌‌باغ است.  جنگ 44 روزه قره‌‌باغ پس از نقض ۳ آتش‌بس بالاخره با تصرف شوشی، دومین شهر بزرگ قره‌‌باغ و بازپس‌گیری بسیاری از مناطق جبهه جنوبی مناقشه توسط ارتش جمهوری آذربایجان و گروه‌های شبه‌نظامی تحت‌الحمایه ترکیه با میانجیگری روسیه به پایان رسید.  تحلیل محتوای این توافق هر چند در مجموع روی امنیت و منافع جمهوری اسلامی ایران تاثیر زیادی خواهد گذاشت اما موضوع این مطلب نیست، بلکه قصد داریم دیپلماسی و تحرکات سیاسی ایران و وزارت امور خارجه دولت تدبیر(!) و امید(!) را در این مناقشه مورد بررسی قرار دهیم.    * اهمیت تاریخی قره‌‌باغ برای ایران اشتراکات فرهنگی، زبانی و وابستگی‌های تاریخی میان ایران با جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان و منطقه قره‌‌باغ بر کسی پوشیده نیست. از همین رو ایرانی‌ها همواره با دقت تحولات حاکم بر منطقه قره‌‌باغ و تنش‌های میان ۲ طرف را دنبال کرده‌اند. قره‌‌باغ محل جنگ میان نیروهای ایرانی و امپراتوری روس در سال‌هایی از قرون 18 و 19 بوده است. حتی عهدنامه «گلستان» دوشنبه ۲۵ اکتبر ۱۸۱۳ میلادی در پی پایان جنگ‌های ایران و روس در دوره قاجار در روستای گلستان در شمال قره‌‌باغ کنونی امضا شده است.  علاوه بر اهمیت تاریخی، حضور اقوامی با تبار ایرانی، مرزهای مشترک، مراودات تجاری میان ۳ کشور و اهمیت استراتژیک و ژئواستراتژیک منطقه ناگورنو- قره‌‌باغ، دارای اهمیت زیادی برای ما بوده، هست و خواهد بود.  ایران از همان سال‌های ابتدایی وقوع تنش و جنگ بر سر قره‌‌باغ یکی از طرف‌های میانجی بوده است تا جایی که وساطت ایران در سال 1992 میلادی به «بیانیه تهران» بر سر قره‌‌باغ ختم شد. این بیانیه جزو نخستین توافق‌های رسمی درباره قره‌‌باغ بین باکو و ایروان بوده است که با عنوان بیانیه مشترک سران کشورها در تهران شناخته می‌شود.  اما آیا در مهم‌ترین جنگ واقع‌شده در قره‌‌باغ که باعث تغییر جغرافیای آن پس از ۳ دهه شد و بخش‌هایی از خاک این سرزمین میان ۲ طرف جابه‌جا شد، دیپلماسی ایران موفق عمل کرد؟ از زمان شروع آخرین درگیری نظامی میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان در ششم مهرماه 99، کشورهای مختلفی از جمله روسیه، آمریکا، فرانسه و سازمان همکاری اروپا برای توقف درگیری‌ها و گرفتن ابتکار عمل برای حل‌وفصل سیاسی بحران وارد عمل شدند. تلاش‌های رئیس‌جمهور و وزیر خارجه روسیه بالاخره نوزدهم مهرماه باعث حصول توافق آتش‌بس شد. پس از آن آمریکا و کشورهای دیگر وارد صحنه شدند و با دعوت مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا از وزرای خارجه باکو و ایروان، توافق آتش‌بس دیگری میان طرفین منعقد شد. در مجموع ۳ بار توافق آتش‌بس طی جنگ 44 روزه اخیر برقرار شد. هر چند این توافق‌ها هیچ کدام دوامی نداشت اما کشورهای واسطه نظیر روسیه به خاطر طرح‌هایی که از سال‌های پیش تهیه و تدوین کرده بودند و دیپلماسی فعالی که در این زمینه داشتند، موفق شدند نفوذ خود را بر ۲ طرف اعمال کرده و ضمن افزودن اعتبار به دیپلماسی و سیاست خارجی خود، در نهایت منافع خود را نیز در کنار توقف جنگ پیش ببرند. ترکیه نیز با حضوری فعال در چندین عرصه مثل حمایت تمام‌قد از باکو، اعزام عناصر خود و تروریست‌های تکفیری به منطقه و رایزنی فشرده با مسکو، توانست اهداف و نیات خود را به روسیه که میانجی اصلی برای توقف جنگ بود تحمیل کند.  دستگاه سیاست خارجی ایران اما از زمان آغاز درگیری‌های نظامی میان ارتش جمهوری آذربایجان و ارمنستان چندان جدی به موضوع نگاه نکرد و تنها به درخواست از طرفین برای توقف درگیری‌ها بسنده کرد و تا روزهای آخر نشانی از دیپلماسی فعال وزارت امور خارجه ایران در این زمینه نبود.  در نهایت مهم‌ترین تحرک دیپلماتیک ایران سفر دکتر «سیدعباس عراقچی» معاون وزیر امور خارجه به باکو، ایروان و مسکو و ارائه طرحی برای حل‌وفصل سیاسی بحران بود که اولا خیلی دیر انجام شد، ثانیا مشخص نبود محتوای این طرح چه ویژگی‌هایی داشت که از سوی هیچ کدام از طرف‌ها جدی گرفته نشد و ثالثا در سطح پایین انجام شد. شاید حضور محمدجواد ظریف به جای عراقچی در مرکز این دیپلماسی، در کنار تماس تلفنی حسن روحانی با رهبران جمهوری آذربایحان، ارمنستان و روسیه، باعث اثرگذاری بیشتر آن می‌شد.  از سوی دیگر وزارت امور خارجه ایران حتی یک موضع مشخص رسانه‌ای هم نداشت. تا قبل از سخنرانی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، رهبر حکیم انقلاب اسلامی، اغلب رسانه‌ها نمی‌دانستند در قبال این بحران دقیقا چه موضعی باید اتخاذ کنند.  پس از فرمایشات حضرت معظم‌له که صراحتا فرمودند جمهوری آذربایجان حق بازپس‌گیری سرزمین‌های خود در قره‌‌باغ را دارد، جهت‌گیری رسانه‌ها در قبال این بحران شفاف‌تر و مشخص‌تر شد.  یکی دیگر از ضعف‌های وزارت امور خارجه کشورمان، استقبال فوری و عجولانه از توافق آتش‌بس بود. در حالی ‌که وزارت امور خارجه در بیانیه خود بر اصول مورد نظر ایران از جمله عدم تغییر در مرزهای رسمی بین‌المللی و خروج همه تروریست‌های تکفیری و جنگجویان خارجی تاکید کرده است اما برخی تحلیلگران معتقدند امکان از میان رفتن نقش ترانزیتی ایران میان آذربایجان و منطقه نخجوان و قطع ارتباط مرزی ایران با ارمنستان، از مواردی است که در تضاد با منافع اساسی جمهوری اسلامی ایران در این منطقه است. هر چند وزارت امور خارجه ایران چنین مساله‌ای را تکذیب کرده و تغییر جغرافیایی مذکور را جعلی خوانده است اما حتی اگر چنین چیزی در توافق هم نیامده باشد، مشخص نیست در عرصه عمل چه اتفاقاتی خواهد افتاد و کشورهایی که دست برتر را دارند چگونه توافق را اجرا خواهند کرد. این توافق پاشنه‌های آشیل زیادی دارد و نمی‌توان بسادگی بحران قره‌‌باغ را تمام‌‌شده خواند. اختلافات گسترده موجود، حضور احتمالی نظامیان ترکیه‌ در مناطق ارمنی‌نشین قره‌‌باغ و احتمال مداخله مجدد برخی عوامل خارجی دیگر ممکن است توافق را در عمل وارد فازهای دیگری کند. از زمان اعلام توافق آتش‌بس، دولت فرانسه مسائلی را در مخالفت با توافق عنوان کرده است و امانوئل مکرون حتی به صورت تلفنی با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه در همین زمینه رایزنی کرده است. از سوی دیگر تغییر دولت آمریکا طی چند هفته آینده و احتمال رویکرد تازه واشنگتن در سیاست خارجی، ممکن است مجددا بازی را وارد مرحله جدیدی کند.  اما آنچه در حال حاضر فوری‌ترین تهدید برای امنیت ملی ما محسوب می‌شود، حضور نیروهای تکفیری در مناطقی است که تحت کنترل جمهوری آذربایجان درآمده است. بالطبع ارتباطات تنگاتنگ میان ترکیه و دولت آذربایجان و حضور نظامیان ارتش ترکیه در مناطق تازه آزادشده از یک سو و حضور تکفیری‌ها و عناصر شبه‌نظامی خارجی و ارتباطات و فرمانبرداری این عناصر از ترکیه از سوی دیگر، تهدیدات تازه‌ای را در جغرافیای نزدیک ما به وجود آورده است. دستگاه سیاست خارجی ما باید قبل از اینکه دوباره دیر شود از عدم حضور این نیروهای خطرناک در اطراف مرزهای اطمینان و تضمین حاصل کند.  ایران می‌تواند با همه طرف‌ها- باکو، ایروان، مسکو و حتی آنکارا- وارد رایزنی شود تا از منافع مستقیم و غیرمستقیم جمهوری اسلامی ایران در توافق قره‌‌باغ اطمینان حاصل و در صورت وجود تهدید، اقدامات لازم را در برابر آن اتخاذ کند.  *** جنگی که استحاله شد محمد محبوبی: منطقه قره‌باغ، منطقه نسبتا کوچکی به مساحت 4400 کیلومترمربع است که در خاک جمهوری آذربایجان واقع شده است اما جمهوری ارمنستان از عصر فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تاکنون ادعای تملک قسمتی از آن را دارد. این منطقه کوچک، خود از ۲ بخش تشکیل شده است: ناگورنوقره‌باغ (که در روسی به معنای «قره‌باغ علیا» یا همان قره‌باغ کوهستانی است) و نیژنی‌قره‌باغ (که در روسی معادل «قره‌باغ سفلی» یا قره‌باغ جلگه‌ای معنا می‌شود). برخلاف منطقه نیژنی‌قره‌باغ یا قره‌باغ جلگه‌ای که مسلمان‌نشین است، در بافت جمعیتی منطقه ناگورنوقره‌باغ یا قره‌باغ کوهستانی، ارامنه اکثریت مطلق را در اختیار دارند و همین امر سبب شده قره‌باغ کوهستانی در طول تاریخ معاصر، خصوصا از زمان فروپاشی شوروی و تشکیل جمهوری‌های حوزه قفقاز، محل اختلافات حقوقی و جنگ‌های متعدد باشد.    * ادعاهای طرفین مناقشه چیست در مناقشه قره‌باغ هر یک از طرفین ادعای متفاوتی نسبت به دیگری دارد: جمهوری ارمنستان به سبب برتری جمعیتی خود، بر «اصل تعیین سرنوشت ملت‌ها»۱ تکیه می‌کند و ملاک مالکیت سرزمینی را آرای ساکنان قره‌باغ می‌داند. آن‌گونه که در داده‌های آماری مشاهده می‌شود، در دوره حکومت اتحاد جماهیر شوروی، ارامنه اکثریت مطلق جمعیت قره‌باغ را تشکیل می‌دادند. بر اساس یک سرشماری که پیش از فروپاشی شوروی و در سال 1989 انجام شد، منطقه خودمختار قره‌باغ 190 هزار سکنه داشت که از این تعداد 77 درصد ارمنی، 22 درصد آذری و یک درصد مربوط به سایر اقوام بودند. آذری‌ها در پاسخ به این ادعا معتقدند ترکیب جمعیتی فعلی قره‌باغ، حاصل سال‌ها اشغال و تجاوزگری است، اگرنه جمعیت ساکن قره‌باغ در ۲ قرن پیش اکثراً مسلمان و آذری بوده‌اند لذا نمی‌توان به ترکیب جمعیتی دستکاری‌شده حق تعیین سرنوشت داد. آذری‌ها همچنین بر این باورند هرگونه رفراندومی برای الحاق قره‌باغ کوهستانی به جمهوری ارمنستان باید در سطح کل کشور برگزار شود، نه صرفا در منطقه.  در سوی دیگر ماجرا، جمهوری آذربایجان با توجه به معاهدات پیشین و با استناد به حقوق بین‌الملل، به «اصل تمامیت ارضی دولت‌ها»۲ اتکا می‌کند و مالکیت قره‌باغ کوهستانی را از آن خود می‌داند. کارشناسان ارمنی با استناد به قانون حق جدایی از شوروی مصوب سال 1990، مدعی‌ هستند در آستانه فروپاشی شوروی، رفراندومی در خودمختاری قره‌باغ برگزار شد و اکثریت قریب به اتفاق اتباع، رأی به استقلال این خودمختاری دادند و قره‌باغ در 2 سپتامبر 1991 به‌ عنوان یک جمهوری مستقل از اتحاد جماهیر شوروی اعلام موجودیت کرد، لذا جمهوری آذربایجان حق ندارد حاکمیت خود بر قره‌باغ کوهستانی را تحمیل کند.  علاوه بر اختلافات حقوقی و نظامی، مولفه دیگری که مسأله قره‌باغ را پیچیده‌تر می‌کند، نقش‌آفرینی بازیگران خارجی و بین‌المللی است. آمریکا، روسیه، رژیم صهیونیستی، اتحادیه اروپایی، ترکیه و ایران اصلی‌ترین بازیگرانی هستند که در این مسأله نقش ایفا کرده‌اند. گروه مینسک هم از زمان جنگ اول قره‌باغ در سال‌های 1992 تا 1994 تلاش دارد این مسأله را حل‌و‌فصل کند ولی تاکنون موفق نشده است.    * میراث جنگ اول قره‌باغ در توضیح ژئوپلیتیک منطقه می‌توان گفت منطقه قره‌باغ کوهستانی، برون‌خاک3 غیررسمی جمهوری ارمنستان در خاک آذربایجان است و متقابلا نخجوان، برون‌خاک جمهوری آذربایجان به شمار می‌رود که خاک ارمنستان اتصال زمینی آنها را قطع کرده است. به دنبال پایان جنگ اول قره‌باغ در سال 1994، جمهوری ارمنستان با اشغال شهرهای حومه قره‌باغ از جمله گذرگاه لاچین توانست اتصال زمینی خودش به قره‌باغ را برقرار و برتری نسبی پیدا کند. این در حالی است که چنین اتصالی میان نخجوان و آذربایجان برقرار نشده است. گروه مینسک تلاش کرد در طرح پیشنهادی کی‌وست، زمین گذرگاه لاچین را با زمین گذرگاه مغری تبادل کند اما جمهوری آذربایجان واگذاری قره‌باغ و شهرهای اطرافش را در تناقض با تمامیت ارضی خود دانست و این طرح را نپذیرفت. کارکرد دیگری که مناطق اشغالی اطراف قره‌باغ برای ارمنستان ایفا می‌کند این است که منطقه حائل4 میان خود و نظامیان آذربایجان است و در مواقع حمله آذری‌ها به قره‌باغ، جنگ ابتدا در شهرهای پیرامونی به وقوع می‌پیوندد.  برخلاف جمهوری آذربایجان که به دریای خزر دسترسی دارد، جمهوری ارمنستان کشوری محصور در خشکی5 است که با حداقل ۲ همسایه از 4 همسایه‌اش، یعنی آذربایجان و ترکیه، به ‌خاطر مناقشه قره‌باغ دارای روابط خصمانه است. همین مسأله سبب تنگ‌تر شدن محاصره ارمنستان شده است. در جریان جنگ 2020، گرجستان هم سومین همسایه‌ای بود که مرزهایش را به‌روی ارمنستان بست و خاک ایران تنها معبر تردد و ترانزیت ارمنستان به شمار می‌رود. در مقابل دسترسی آذربایجان به دریای خزر و روابط سازنده‌ای که با همسایگانش و قدرت‌های فرامنطقه‌ای دارد، برتری نسبی این کشور در مقابل ارمنستان است.    * جنگ 2020 قره‌باغ؛ جنگی که استحاله شد در مقایسه بازیگران دولتی حاضر در جنگ 2020، مشاهده می‌شود که اهداف سابق باکو تحت‌الشعاع اهداف قدرت‌های دیگر قرار گرفته است. این بازیگران جدید باعث شده‌اند جنگ قره‌باغ کوهستانی از حالت سنتی خود یعنی اختلاف قومی- سرزمینی صرف درآید و ابعاد جدیدتری به خود بگیرد. در این باره به صورت خاص می‌توان به بازیگری ترکیه و اسرائیل اشاره کرد که هر دو از آذربایجان پشتیبانی می‌کنند و خواستار اخراج ارتش ارمنستان از قره‌باغ کوهستانی هستند. به عبارتی دیگر، می‌توان گفت جنگ اخیر قره‌باغ تنها جنگ باکو نیست، بلکه در مقیاسی کلان‌تر جنگ حامیان اصلی آن، یعنی آنکارا و تل‌آویو است.  الف) ترکیه: ترکیه یکی از دیرینه‌ترین متحدان جمهوری آذربایجان به شمار می‌رود که در جنگ اول قره‌باغ نیز جانب باکو را گرفت و با ایروان قطع رابطه کرد. اتحاد سابق ترکیه و آذربایجان ریشه‌های قومی و مذهبی داشت اما از سال 2002 با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه، سیاست خارجه ترکیه هم به مرور دستخوش تغییر شد. سیاست خارجی ترکیه تا پیش از این مقطع متأثر از کمالیسم بود که بر خالص‌سازی نژادی ترک و گرایش به بلوک غرب تکیه می‌کرد اما با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه و خصوصا در دوره ریاست‌جمهوری رجب‌طیب اردوغان، نوعثمانی‌گرایی مبنای سیاست خارجی ترکیه شد. نوعثمانی‌گرایی به دنبال احیای خلافت پرشکوه عثمانی و تسلط بر مناطق تحت نفوذ سابق است. حضور پررنگ آنکارا در مناقشات سوریه و لیبی و رقابت آن با تهران و مسکو، در این چارچوب بیان می‌شود. پشتیبانی بحث‌برانگیز ترکیه از نظامیان آذربایجان در مناقشه 2020 هم در این منطق معنا می‌یابد و همانند مناقشات دیگر، آنکارا رقبای اصلی خود را نه مقامات ارمنستان، بلکه تهران و مسکو می‌بیند که منافع قابل ‌توجهی در جمهوری ارمنستان دارند.  ب) اسرائیل: آن‌طور که گزارش‌های متعدد به روشنی بیان می‌کنند، اسرائیل و آذربایجان در دوره ریاست الهام علی‌اف و خصوصا طی سال‌های اخیر به متحدان نزدیک یکدیگر تبدیل شده‌اند. همکاری این دو محدود به تجارت تسلیحات نظامی نیست، بلکه در حوزه‌های کشاورزی، علمی، بهداشت و درمان و... هم این رابطه نزدیک مشاهده می‌شود. همچنین طبق گزارش جروزالم پست، اسرائیل 40 درصد نفت خود را از آذربایجان تأمین می‌کند.  علاوه بر تصریحات مقامات آذری همچون وبینار الین سلیمانف، سفیر آذربایجان در واشنگتن با بنیاد یهودی امور امنیت ملی (JINSA)، معامله اسلحه میان آذربایجان و اسرائیل نشانه دیگری از هم‌پیمانی در مسأله قره‌باغ است. مطابق گزارش موسسه پژوهش‌های صلح بین‌المللی استکهلم، رژیم صهیونیستی طی سال گذشته به‌تنهایی حدود دوسوم (61 درصد) تمام تسلیحات وارداتی آذربایجان را تأمین کرده است. در میان تسلیحات صادراتی، مواردی نظیر پهپاد انتحاری IAI Harop و بمب خوشه‌ای M095 DPICM هم مشاهده می‌شود. صادرات اسلحه از سوی اسرائیل به آذربایجان می‌تواند نشانه سود بالای این تجارت برای تل‌آویو و بالطبع علاقه‌مندی‌اش به تداوم جنگ باشد اما ارمنستان از بازار اسلحه اسرائیل بی‌بهره است و فروش اسلحه به آذربایجان منجر به فراخوان اعتراض‌آمیز سفیر ارمنستان در اسرائیل به ایروان شد. همین امر نشان می‌دهد هدف اسرائیل در جنگ قره‌باغ صرفا تجارت اسلحه نیست و در تلاش است باکو، متحد خود در منطقه، را به پیروزی برساند.  آنچه از پشتیبانی اسرائیل از آذربایجان دریافت می‌شود، این است که منافع تل‌آویو فراتر از تجارت اسلحه در منطقه است، زیرا تجارت اسلحه تنها با یک طرف مناقشه انجام می‌شود و طرف دیگر مناقشه به‌رغم نیاز شدید به اسلحه، از معامله آن با اسرائیل محروم است. همچنین منافع اسرائیل فراتر از تحکیم موقعیت خود در آذربایجان و در نزدیکی ایران است، چراکه چنین جایگاهی پیش از این نیز وجود داشت و دستاورد جدیدی محسوب نمی‌شود. چیزی که دستاورد جدیدی برای تل‌آویو محسوب خواهد شد آن است که تنش خود با ایران را از همسایگی خاک خود دور کرده و به مرز ایران منتقل کند. اسرائیل با این پشتیبانی موفق خواهد شد منطقه تنش را به همسایگی ایران منتقل کند و موقعیت جغرافیایی خطر را به مرز ایران بکشاند. به عبارت دیگر، اسرائیل با پشتیبانی از جنگ قره‌باغ، عمق استراتژیک۶ خود را شدیدا افزایش می‌دهد و تنش را به مرزهای ایران می‌کشاند.  در مجموع آنچه از حضور این ۲ بازیگر جدید (ترکیه و اسرائیل) در جنگ 2020 قره‌باغ مشاهده می‌شود آن است که اهداف این درگیری، اهداف سابق یعنی بازپس‌گیری سرزمین‌های اشغال شده آذربایجان نیست، بلکه نوعثمانی‌گرایی آنکارا و افزایش عمق راهبردی تل‌آویو در صدر اهداف این درگیری قرار دارد. به همین جهت هرگونه آتش‌بس یا طرح میانجی‌گری، موقتی و شکننده خواهد بود.  ------------------------------------------------ پی‌نوشت‌ها: 1-  The Principle of Self-determination 2- The Principle of Territorial Integrity 3- Exclave 4- Buffer Zone 5- Landlocked 6- Strategic Depth