توسعه پایدار میراثی اثر بخش‌تر از مذاکره

محمد قره باغی‪-‬ دستاوردهای دولت تدبیر و امید بعد از ۷ سال زمامداری حسن روحانی بر کرسی ریاست جمهوری یکی پس از دیگری رنگ باخته و فنا می‌شود. افتخاراتی از جمله رشد مثبت اقتصادی، نرخ تک رقمی تورم سالانه، تثبیت قیمت ارز، کاهش تنش اجتماعی و در نهایت توافقنامه برجام یک به یک پوچ شده و اثربخشی خود را از دست می‌دهد. حال دولت با انبوهی از مشکلات دست به گریبان است که برای این حجم از مشکلات چاره کار را تنها در تعامل سازنده با غرب جستجو می‌کند. اما بحران آفرینی این روزهای مجلس و دست‌اندازی برخی گروه‌های سیاسی باعث شده دولت را از این خواسته خود نیز عقب براند و عملا دولت را زمین‌گیر کند. همین مسئله موجب شده تا یک جنجال و هیاهویی در فضای سیاسی کشور به صورت علنی شکل بگیرد بطوریکه در آخرین شکل این تنش آفرینی‌ها حسن روحانی در جلسه هیئت دولت ضمن کنایه‌ به مجلس گفته بود؛ «بگذارید آن‌هایی که تجربه بیست و چند ساله در این امر دارند و در دیپلماسی موفق بودند و در دیپلماسی بارها و بارها آمریکا را در سازمان ملل شکست دادند، کارشان را انجام بدهند. هول نشوید اگر دولت موفقیتی به دست آورد آن را به شما تقدیم می‌کنیم». این سخنان پس از آن بیان می‌شود که مجلس در یک اقدام، طرح دو فوریتی اقدام راهبردی برای مقابله با تحریم‌های آمریکا و لغو اجرای پروتکل‌ الحاقی را تصویب کرد. این طرح پس از اصلاحاتی در نهایت به تایید شورای نگهبان رسید و برای اجرائی شدن به عنوان قانون به دولت ابلاغ شد. دولت اما این طرح
دو فوریتی را سدی بر سر راه برنامه و پروژه‌های خود می‌داند که با روی کار آمدن جو بایدن این روزها قوت گرفته است. طرح و برنامه دولت از سرگیری مذاکرات و تصویب برجام دومی است که میراثی برای دولت یازدهم و دوازدهم باشد. با نگاهی به گذشته به این نکته می‌رسیم که دولت روحانی با شعار حل مناقشه هسته‌ای ذیل توافق برجام تلاش کرد رشد و توسعه کشور را کلید بزند اما این مهم در نهایت به سرانجامی نرسید. در بررسی این به نتیجه نرسیدن دولت در پیشبرد اهداف خود چندین عامل نقش اساسی داشت که دولت یا عامداً یا سهواً از آن غافل بود. نخست اینکه دولت راه توسعه را از طریق توسعه اقتصادی جستجو می‌کرد درحالیکه رشد و توسعه کشور یک موضوع کلی و همه جانبه است. به این معنا که توسعه و رشد زمانی صورت می‌گیرد که همه بخش‌های جامعه از جمله سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رشد پیدا کند. دوم اینکه دولت تلاش نکرد موضوع برجام را یک دستاورد فراحزبی و ملی به مردم ارائه کند، بلکه با دوقطبی کردن فضای جامعه بخشی دیگری از مردم را علیه خود بسیج کرد. بخش اعظمی از توان دولت اول روحانی صرف مذاکره با امریکا و غرب شد و از تقویت پتانسیل و توان داخلی غافل شد. اگر دولت همچنان که در این دو سال اخیر به توان داخلی اتکا می‌کرد، مذاکرات را هم پیش می‌برد یقیناً امروز کارنامه قابل قبول‌تری می‌توانست ارائه کند. اما پاشنه آشیل دولت در به سرانجام نرسیدن برنامه‌ها و دلسردی مردم به طور یقین در نحوه چیدمان اعضای کابینه نیز بود، بطوریکه اعضای هیئت دولت مشخص نبوده و نیست که در کدام طیف سیاسی قرار دارند. این تئوری روحانی مبنی براینکه برای حفظ اعتدال باید از اصولگرایان در دولت استفاده کرد، درحالیکه با حمایت اصلاح‌طلبان به کرسی ریاست جمهوری رسید، خود حکایت غمباری است. این اقدام روحانی ضربه مهلکی به اعتبار اصلاح‌طلبان زد که خود را در عدم شرکت مردم در انتخابات مجلس به‌طور واضح نمایان کرد. در شرایط کنونی با توجه به شواهد
و قرائن موجود تردیدی نیست که سایر قوا با دولت همدلی و همکاری نخواهند داشت، بلکه ممکن است برخی گروه‌ها و احزاب با بحران آفرینی مانع از تحقق برنامه‌های آتی دولت هم بشوند. بر این اساس دولت دیگر نباید امیدی به مذاکره و تعامل با غرب را برای گشایش مشکلات جاری کشور داشته باشد، چراکه اصولگرایان هزینه هرگونه مذاکره را آنچنان بالا برده‌اند که امکان هرگونه مذاکره‌ای با غرب دیگر قابل تصور نیست. پس دولت باید فقط تلاش کند تا مسیر توسعه و گشایش اقتصادی را از طریق پتانسیل‌های داخلی و هموار کردن شرایط توسعه پایدار در کشور فراهم کند. از جمله این اقدام‌های دولت میتوان به سرعت بخشیدن و عملیاتی کردن کامل دولت الکترونیک، تدوین و اجرای واقعی خصوصی سازی، تدوین پروتکل‌هایی برای نهادینه شدن خردگرایی و نگاه علمی در اداره کشور، احیا و گسترش جامعه مدنی، تقویت بنگاه‌های زود بازده، بستر‌سازی برای زیرساخت پایدار، شفاف‌سازی و روان‌سازی اقتصاد، تغییر نقش و جایگاه دولت از بنگاه‌داری به قانونگذاری و نظارت، تحقق مطالبات اجتماعی مردمی و... اشاره کرد.