معصوميت از دست رفته...

زمستان سال ۷۵ بود كه در همه محافل سياسي بحث كانديداتوري ميرحسين موسوي براي انتخابات رياست‌جمهوري مطرح بود. آن روزها خط امامي‌ها (جناح چپ) تحت فشار‌هاي شديد امنيتي بودند. در يك كلام خفقان بود. حتي نيروهاي سياسي حزب‌الهي جناح چپ اگر كوچك‌ترين انتقادي از دولت وقت مي‌كردند بازداشت مي‌شدند. شايد آن فشار سياسي كه بر روزنامه سلام آمد را دوستان روزنامه‌نگار بدانند.  اگر دولت توسعه‌گرا و تابع بانك جهاني و سياست‌هاي آزادسازي كه به خصولتي‌سازي و ابرتورم رسيد، آلترناتيوي مي‌ديد، در بين جناح راست نبود. اين جناح دور از قدرت چپ بود كه رداي ساده‌زيستي و رسيدگي به اقشار كم‌درآمد را مي‌توانست بر شانه بيندازد.  فروردين ماه 76 شد. كم‌كم اسم سيدمحمد خاتمي براي كانديداتوري مطرح شد. خاتمي رييس كتابخانه ملي بود. يك معصوميت‌زاده استعفا از دولت در زمانه‌اي كه فشارهاي اقتصادي داد مردم را درآورده بود، نشان محمد خاتمي بود.  هنوز مردم خاطره شيرين آرامش و آسايش اقتصادي دوران نخست‌وزيري ميرحسين موسوي را به ياد داشتند. با مردم كه صحبت مي‌كردي مي‌فهميدي كه كاملا خواهان قدرت گرفتن طيفي هستند كه بعد از رييس‌جمهور شدن مرحوم هاشمي‌رفسنجاني و اختلاف‌نظر جناح چپ مخصوصا در مسائل اقتصادي و عدالت اقتصادي با دولت سازندگي اختلاف شديد پيدا كرده بودند. خاتمي كه كانديدا شد مردم در بين خودشان از ارزان شدن كالاها صحبت مي‌كردند. ريل سازندگي واقعا زحمت بيرون كشيدن ايران را از تبعات جنگ  به عهده گرفته بود ولي توسعه به توقعات ملتي خورده بود كه مي‌خواستند پس از جنگ نفس راحتي بكشند نه آنكه بر اثر تورم، سرمايه‌شان، به اقتضاي زندگي‌شان نباشد. اين فرصتي بود كه جناح چپي دست نخورده و معصوم، با چهره خاتمي وارد كارزاري شود كه انگار برنده از پيش معلوم بود. اما خاتمي با شعار توسعه سياسي به ميدان آمد. از جامعه مدني گفت و بعد‌ها گفت‌وگوي تمدن‌ها. درد مردم بيشتر اقتصادي بود و خاتمي مي‌گفت راه توسعه اقتصادي از توسعه سياسي مي‌گذرد. من هنوز بر اين عقيده‌ام مردم 2 خرداد 76 به خاطر، حافظه سياسي كه از دوران مديريت اقتصادي جناح چپ در ذهن داشتند به خاتمي راي دادند. در واقع مردم آنچه باور عميق‌شان باشد را به ياد مي‌آورند نه شعارهايي كه فقط نخبگان را برانگيخته مي‌كند.  شعار توسعه سياسي و اصلاحات 2 سال بعد از راي آوردن خاتمي و با بهار مطبوعات نهادينه شد. امروزه روز قياس هنوز راحت‌ترين راه شناخت تمايل مردم است. آنها نتايج دولت‌هايي كه از سر گذرانده‌اند را در ذهن‌شان حلاجي مي‌كنند.  سال‌هاست مردم مخصوصا طبقه ضعيف و مستضعف جامعه منتظر بازگشت جناح چپ به جايگاه و نقش اصلي خودش هستند.  شايد اگر احمدي‌نژاد توانست در تير ماه ۸۴ به پيروزي برسد، قدرتي بود كه راي منفي به سياست‌هاي تعديل در ذهن مردم ايجاد مي‌كرد و احمدي‌نژاد با شعارهاي چپ‌گرايي، راست‌ترين آزاد‌سازي‌ها را در اقتصاد ايران اجرا كرد. 
اين سياست‌ها در دولت روحاني دنبال شد و البته اگر اندكي بررسي شود، همان فكر و نفرات در سازمان‌هاي بودجه، اين سياست‌ها و شوك‌ها را هنوز دنبال مي‌كنند. سياست‌هايي كه هنوز در تئوري‌هاي اواخر دهه نود ميلادي و آزادسازي‌هاي وحشتناك تنفس مي‌كنند و تنها تفاوت‌شان اين است كه گروه‌هاي برخوردار از نزديكان قدرت و ويژه‌خواري سهم مي‌برند و آزادسازي درواقع، دراختيار گذاشتن اموال دولتي به شبه‌دولتي‌هاست.  سال 76 اكسيژن هوا معصوميت عجيبي داشت. آزادي‌خواهي با عدالت‌خواهي و دفاع از ارزش‌هاي ابتداي انقلاب مخلوط شده بود. اين جريان موردنياز مردم، افراد نمادين داشتند. حافظه مردم ياري مي‌كرد كه خاطرات‌شان را به دوران عدم تبعيض گره بزنند.  اما اين روزها ديگر از اين خبرها نيست.  مستضعفين توسط مجلسي كه با شعار آنان كسب قدرت كردند و خودروي اختصاصي گرفتند فراموش شده‌اند. دولت فعلي نيز كه تكليفش مشخص است و كسي ديگر به دنبال تصويب و اجراي قوانين به نفع طبقه‌هاي پايين جامعه نيست. خط امام، جناح چپ، دوم خردادي‌ها و اصلاح‌طلبان گويي معصوميت سياسي خود را از دست داده‌اند. چپي‌ها از راستي‌ها، راست‌تر شده‌اند. انگار اصلاح‌طلبان دچار بروكراسي خود گول‌زنكي شده‌اند كه فقدان اصلاح‌طلبي و آن سبقه دهه اول انقلاب را در بحث توان‌يابي محرومان جبران كند. اين بروكراسي بدون تئوري و برنامه و هويت به چه كار مي‌آيد؟  دنيازدگي، پست‌طلبي، بي‌هويتي و فقر تئوريك بيداد مي‌كند. مردم جدا نااميدند چون پايگاه‌هاي سياسي خود را از دست داده‌اند. اين شرايط چگونه مي‌تواند در زماني كه مردم جناح راست و عملكرد اصولگرايان را در مجلس ديده‌اند و به‌ شدت سراغ جناحي مردم‌گرا، طرفدار محرومين، صادق و حق‌طلب و خوشنام در پيگيري آزادي و عدالت مي‌گردند، جناح چپ مذهبي و گروه‌هاي موسوم را بپذيرند؟ آن معصوميت از دست رفته در شراكت با دولت‌ها و همرايي با اقتصادگرايان آزاد و بي‌توجه به محرومان را چگونه مي‌شود جبران كرد؟  جناح چپ هنوز با آن هويت شناخته مي‌شود اگر توان بازسازي خود را داشته باشد، مردم نياز به افرادي كه لياقت اعتمادشان را داشته باشند، خواهند داشت.