دروغ‌های برجامی و منافع ملی

عبدالرضا فرجی‌راد
استاد ژئوپلیتیک دانشگاه
شــــــروع بخشـــی از فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان و از سرگیری غنی‌سازی 20 درصدی در هــــر شــــــرایـــطی می‌توانســــت خـــــط بطلانـــی باشـــد روی ادعاهای سال‌های اخیر مخالفان برجام درباره تعــطیلـی صــنعت هسته‌ای. آن ادعای پرتکرار هم‌اکنون در مقابل یک واقعیت عملی و روشن قرار گرفته که همین از سرگیری غنی‌سازی 20 درصدی تنها در عرض کمتر از 24 ساعت است. همین موقعیت دوگانه می‌تواند زمینه سؤالات بسیاری از مخالفان داخلی برجام باشد. مهم‌تر از همه اینکه امروز تناقض بین آن ادعا و فعالیت هسته‌ای کشور چگونه قابل توجیه است و آیا اکنون نمی‌توان ادعاهای یاد شده را نوعی «فریب افکار عمومی»، آن هم برای مدت 5 سال دانست؟
مضاف بر آغاز غنی‌سازی 20 درصدی در کشور، گزارش ماه قبل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم سند دیگری بود بر رد ادعای تعطیلی صنعت هسته‌ای کشور. به طور مثال در این گزارش به مواردی چون 12 و نیم برابر شدن ذخایر اورانیوم ایران طی یک سال و نیم گذشته، انجام غنی‌سازی در سایت فردو، قرار گرفتن سانتریفیوژهای IR2 در خط تولید و شروع فعالیت دو آبشار از این نسل دستگاه‌ها اشاره شده بود که به روشنی نشان می‌داد ادعای تعطیلی فعالیت‌های هسته‌ای و توقف تحقیق و توسعه چیزی بیشتر از یک «دروغ» نبوده است.


واقعیت قابل پیش‌بینی اما این است که هیچکدام از این فعالیت‌ها و حتی بیشتر از آن باعث بازگشت بخشی از مخالفان داخلی برجام از آن ادعاها نمی‌شود. چرا که زمینه مخالفت‌های این عده نه «فنی» بلکه «سیاسی» بوده و هست. کمااینکه به نظر می‌رسد تغییر چشم‌انداز پیش روی برجام در هفته‌های اخیر زمینه‌ساز دور تازه‌ای از تلاش‌ها برای مخالفت‌خوانی و بیان ادعاهایی تازه در این رابطه بوده باشد. خصوصاً در آستانه یک انتخابات مهم در ایران و تغییر فضا در امریکا به نظر نمی‌رسد شانس چندانی برای اعتراف به غیرواقعی بودن بخش زیادی از ادعاهای فنی درباره خسارت برجام توسط مخالفان داخلی وجود داشته باشد. چه اینکه به همان شکلی که زدن برجام برای این عده بخشی از رقابت سیاسی داخلی بوده، اکنون نیز همین انگیزه برای آنها پابرجاست.
اهمیت این دست رفتارها که در اخلاقی بودن آن نیز حرف و حدیث بسیار وجود دارد، نه در چارچوب یک منازعه سیاسی داخلی بلکه در ابعاد بزرگتر و مهم‌تری یعنی منافع ملی متبلور می‌شود. وقتی جمعی می‌توانند و به خود این اجازه را می‌دهند که «واقعیت» را به پای منافع حزبی قربانی کنند، قطعاً پتانسیل و زمینه آن را دارند که همین کار را با «منافع ملی» نیز تکرار کنند. این همانجایی است که می‌تواند در چشم‌انداز آینده برای ما خطیر باشد. اما برخلاف تصور عمومی خطر پیش روی مورد اشاره بعد از ترک کاخ سفید توسط ترامپ و آغاز ریاست جمهوری بایدن بشدت افزایش می‌یابد. ما با آغاز این دوران باید سعی کنیم به سرعت تحولی در پرونده هسته‌ای رقم بزنیم. این کار سه دلیل عمده دارد.
پیش از هر چیز باید اشاره کرد که بایدن بر خلاف ترامپ دارای توان اجماع‌سازی در عرصه بین‌المللی است و قابل پیش‌بینی است که از این توان علیه ما بهره بگیرد. سابقه نیز نشان داده در این یارکشی و تغییر موقعیت امریکا، رفتار روسیه و چین الزاماً چیزی نیست که ما انتظار داشته باشیم. تعلل و وقت‌کشی ایران هم می‌تواند این دو کشور را از ما دورتر کند.
مسأله دوم اما افزایش توان لابی و توسعه دامنه تأثیر کشورها و بازیگران خارجی مخالف برجام در فضای تعلل ایران است. هر نوع وقت‌کشی یعنی زمان دادن به این بازیگران برای تأثیر بیشتر بر پرونده هسته‌ای کشورمان و گرفتن فرصت از ما در این عرصه. مسأله سوم اما مسائل داخلی و چشم‌اندازی است که مردم منتظر آن هستند. سابقه سه سال گذشته به روشنی نشان داده که جامعه ایران می‌تواند آبستن چه حوادث مخرب و خطرناکی باشد. حوادثی که بروز آنها در انتظار تعیین تکلیف دعواهای داخلی و انتخابات 1400 و مسائلی از این دست نیست بلکه بسته به چشم‌انداز و موقعیتی است که جامعه احساس می‌کند.
متأسفانه ادعاهای خلاف واقع درباره برجام در بخشی از تصمیم‌گیری‌ها و اقدامات ما در سال‌های گذشته تأثیر گذاشت. هر چند این تأثیر نتوانست روند عقلانی محاسبات در این خصوص را کاملاً منحرف کند اما نمی‌توان از ضربه‌های آن به اعتماد عمومی، همگرایی ملی، سرعت تصمیم‌گیری و کیفیت اقدامات دیپلماتیک صرف نظر کرد. امروز آنچه اهمیت دارد این است که با روشن شدن بخشی از واقعیت درباره برجام و مشخص شدن نادرست بودن بخش زیادی از ادعاها در این خصوص، استمرار این دست ادعاها و ادامه تلاش برای دو قطبی‌سازی بر سر برجام تأثیری بر تصمیمات ما در این خصوص نداشته باشد و فرصت پیش رو را از کشور نگیرد.