جلالی در نساجی، شاید چیزی بیشتر از تئوری تضادهای بیهوده

سرمقاله فرشاد کاس‌نژاد   @Farshadcasnejad   مجید جلالی در نقش سرمربی پیکان و در نقش سرمربی نساجی حتی نظرش درباره مسائل بنیادین و بدیهیات فوتبال تغییر می‌کند. دو سال پیش در اوج ناکامی با پیکان چیزهایی می‌گفت و دیروز در نقش سرمربی نساجی چیزهای دیگری گفت که نمی‌دانیم به کدام‌یک از حرف‌هایش باور دارد. اول حرف‌های تازه‌اش را در نقش سرمربی جدید نساجی بخوانیم. کمی طولانی است اما حوصله کنید: «من خوشحالم که اینجا هستم، چرا که می‌دانم این تیم تا چه حد برای مردم مازندران اهمیت دارد و چقدر این تیم را دوست دارند و با آن زندگی می‌کنند. من همه این موارد را در دوره اول حضورم در نساجی به‌واقع لمس کردم، بنابراین درک‌شان می‌کنم و به همه هواداران نساجی اطمینان می‌دهم که هر کاری که از دستمان بر می‌آید در طبق اخلاص می‌گذاریم تا بتوانیم همه آنها را خوشحال کنیم. اینجا باید بگویم که من حداقل از یک تیم دیگر پیشنهاد داشتم. اما نساجی را به این جهت انتخاب کردم که قبلاً اینجا بودم و به ظرفیت‌هایش کاملاً آگاهم. به‌هرحال همین حسی که مردم نسبت به این تیم دارند خودش یک پتانسیل بی‌نظیری است و ما باید کاری کنیم که همه بازیکنان این حس را درک کنند و امیدوارم بتوانم در آینده در این تیم منشأ خدمت باشم.» جلالی اما دو سال پیش در نقش سرمربی پیکان چنین گفته بود: «کارهای خدمتی مربوط به تیم‌های بی‌تماشاگر است اما کارهای مصر‌ف‌گونه مختص تیم‌های اغلب پرطرفدار است و در اینکه بعضی‌ها از تیم‌های کم‌طرفدار تهرانی ایراد می‌گیرند مثل این است که مربیان سازنده را قبول ندارند و مربیان مصرفی را که جام می‌آورند، می‌پسندند. البته در این مبحث باید به این نکته اشاره کنم که پیکان در ورزشگاه شهر قدس و بازی‌های خانگی‌اش سه، چهار هزار هوادار دارد. دو، سه هزار طرفدار حمایت خوبی از پیکان انجام می‌دهند و من از این موضوع رضایت دارم. کلاً مربیانی که خیلی تکیه بر تماشاگر داشتند فقط در مقطع زمانی کوتاه از آن سود بردند اما در مجموع ضرر کرده‌اند.» حرف‌های جلالی نامفهوم است، روشن نیست چه نظرگاهی دارد اما با همین مصاحبه‌های سردستی که توسط خبرنگار - طبق عادت خبرنگاران- به بحث کشیده نشده، تا اندازه‌ای می‌شود فهمید که چرا گرایش به تیم‌های بی‌طرفدار دارد و چرا در نساجی مجبور است درباره تماشاگران و اهمیتش نیز حرف بزند. مجید جلالی در پیکان توجیهی برای تیمداری برای سکوهای خالی پیدا کرده بود و عبارت «کارهای خدمتی» در آن مصاحبه ۲ سال پیش، کشف جلالی بود. پیکان هرگز سه چهار هزار تماشاگر نداشت و ندارد و طی دهه‌ها برای سکوهای خالی بازی کرده است. جلالی به عنوان پیر مربیان تیم‌های بی‌تماشاگر، اعتباری بیهوده برای این تیم‌ها می‌ساخت و بازیکن‌سازی را انگار در تضاد با حضور تماشاگر معنا می‌کرد. در حالی که تیم بی‌تماشاگر در فوتبال حرفه‌ای پیدا نمی‌کنید و تیم‌ها بر اساس میزان جذابیت برای تماشاگر و بیننده تلویزیونی خلق ثروت و فرصت می‌کنند. ایجاد این تضاد بین ساختن در فوتبال و عملکرد تیم‌های پرتماشاگر جز برای توجیه وجود چیزی بی‌معنا به عنوان تیم بی‌تماشاگر به عنوان محصول فوتبال دولتی در ایران، کارکرد دیگری ندارد. اما برسیم به تیم جدید جلالی و آنچه جلالی در نساجی پی آن است. نساجی به عنوان تیم اول یکی از مهم‌ترین استان‌های ایران در ورزش می‌تواند مرکز پرورش بزرگ‌ترین استعدادها باشد. جلالی لابد در تیم پرتماشاگر حالا تغییر هدف می‌دهد اما آن وظیفه‌ای که در پیکان بر عهده خود می‌دانست و نمی‌دانیم چقدر موفق بود، در نساجی اتفاقاً بیشتر می‌تواند اجرا شود و معنا داشته باشد. تماشاگران نساجی می‌توانند بزرگ‌ترین انگیزه برای بازیکنان جوان مازندران باشند که پی فرصتی برای درخشش هستند. بخشی از مسئولیت جلالی در قرارداد یک و نیم ساله‌اش می‌تواند ساختن چهره‌های تازه برای فوتبال مازندران باشد. این مسئولیت هیچ تضادی با تماشاگر داشتن نساجی ندارد و ایجاد تضاد بین این دو مسئولیت (بازیکن‌سازی و نتیجه) فقط یک تئوری است که به کار توجیه «نساختن بازیکن» یا توجیه «نتیجه نگرفتن» می‌‌آید. مربیگری در نساجی می‌تواند هر دو کار باشد و یکی الزاماً نافی دیگری نیست. در فوتبال این پدیده عجیب و غیرقابل دفاع است که تیم بی‌تماشاگر با کارکرد تولید بازیکن در لیگ حرفه‌ای داشته باشیم. از توجیه مسیرهای غلط باشگاه‌سازی در ایران بگذریم و از ایجاد تضاد بین حضور تماشاگر و ساختن پدیده‌های تازه برای فوتبال نیز بگذریم و مربیگری جلالی در نساجی را تماشا کنیم. شاید این‌بار فارغ از توجیه و ایجاد تضادهای بیهوده در اهداف مربیگری، چیز دیگری یافتیم.