«اهلیت»، بالاتر از «مدیریت»

یادداشت وصال روحانی     این که رئیس‌جدید فدراسیون فوتبال چه‌کسی باید باشد، در روزها و هفته‌های اخیر محل مناقشه و تردید بسیاری بوده است اما قدر مسلم این که امکان مانور و توفیق چهره‌های نام آشنا و بزرگان دیروز و امروز این ورزش در این کورس ویژه به‌دلایلی چند به حداقل رسیده و بازی همچنان در دست افرادی است که در دو دهه اخیر فدراسیون را در دست داشته‌اند و اکثرشان هم اهالی درجه اول این ورزش نبوده و به‌رغم سال‌ها حضور در فدراسیون هنوز هم اهل و متخصص و کارشناس آن نشده‌اند و شاید آنقدرها هم مایل و مصمم به کسب چنین خصلت و مهارتی نباشند.  میدان ندیدن امثال علی‌کریمی که از مطرح‌ترین کاندیداهای پست ریاست فدراسیون فوتبال در مجمع عمومی قریب‌الوقوع فدراسیون است و عدم تخصص چند چهره مشهور دیگر و بازیکنان سابق تیم ملی که مثل کریمی بدشان نمی‌آید روزی سکاندار اصلی یا نایب رئیس و صاحب پست دیگری در فدراسیون شوند، بهانه لازم را به دست مسئولان سال‌های اخیر فدراسیون داده تا همه جا بنشینند و روی این نکته که پیشینه نامداران برای اداره فدراسیون اندک است و به تبع آن سپردن صلاح و مصلحت فوتبال به‌دست آنان صحیح نمی‌نماید تأکید کنند و به زبان بی‌زبانی این افراد را برای احراز پست‌های حساس فدراسیون و حتی سمت‌های درجه چندم آن بی‌صلاحیت بینگارند. از نظر آنها و به ادعای شماری از مدیران قدیمی و جدید فدراسیون فوتبال و مسئولان فدراسیون‌های دیگر، مهم‌نیست که اهل و متخصص و کارشناس یک ورزش نباشید و آن‌چه اهمیت بیشتری دارد و مهم‌ترین نیاز است، دانستن اصول مدیریت و متخصص بودن در این زمینه است. طبق فرضیه آنها ستارگان فوتبال بیشتر به درد درخشش در عرصه‌های تکنیکی و پس‌از بازنشستگی هم به درد مربیگری می‌خورند و پست‌های مدیریتی عرصه آنها نیست زیرا در آن تجربه‌ای نداشته و فنون و رموز رتق و فتق کارهای بزرگ و مدیریت امور را نمی‌دانند و چنان کاری فقط تخصص همین افراد و یک ویژگی منحصر به فرد است و یک فوتبالیست و مربی حتی اگر بهترین هم بوده باشند، اگر به عرصه‌های مدیریت و ریاست کشیده شوند، به شدت کم می‌آورند و کشتی آن ورزش را غرق خواهند کرد. حتی اگر قبول داشته‌باشیم که بعضی ستاره‌های فوتبال واقعاً در عرصه‌های مدیریتی کم می‌آورند و جولنگاه سیمرغ مختص آنان نیست، باید اذعان داشت که با دور نگه داشته شدن ستاره‌ها و بازیکنان و مربیان دیروز و امروز از پرواز در عرصه‌های مدیریتی، آنها از کسب چنین خصلت‌ها و مهارت‌هایی باز داشته‌ شده‌اند. اگر خلاف این عمل می‌شد و به ستاره‌هایی مثل کریمی، دایی، مهدوی‌کیا، هاشمیان، نکونام، حسینی، رحمتی، پیروانی، منصوریان یا به‌طریق اولی به زرینچه، استیلی، قربانی، خلیلی و روانخواه امکان حضور و کسب تجربه در زمینه‌های مدیریتی فوتبال داده می‌شد و عده‌ای همه چیز را در انحصار خود نمی‌گرفتند، اینک این بهانه هم از به‌اصطلاح «متخصصان مدیریت» گرفته می‌شد که پیوسته بگویند ستاره‌ها شاید صحنه‌گردانان امور فنی باشند اما به درد مدیریت نمی‌خورند و بهتر است که در همان مکان و حوزه همیشگی‌شان حضور یابند و به سمت مشاغل و مناصبی نیایند که فقط متخصصان امر مدیریت به‌درد آن می‌خورند و اگر بیایند فجایعی را به بار خواهند آورد که نگو و نپرس! طول مدت حضور این مدیران در سمت‌های مختلف این فدراسیون و دور ماندن ستاره‌ها از پست‌هایی که ذات و جوهره آن بیشتر با آنها همسویی و انس دارد این باور را که بازیکنان و مربیان هم می‌توانند در اداره فوتبال نقشی مهم داشته باشند زایل کرده و اعتمادها را به آنان سست ساخته اما واقعیت امر این است که اگر آنها زودتر از این وارد این عرصه‌‌ها می‌شدند و بخیل‌ها راه آنان را نمی‌بستند، از بین نامداران فوتبال چهره‌های بسیار بهتر و لایق‌تری برای اداره این ورزش یافت می‌شد تا از جمع مدیران اغلب «غیر فوتبالی» که حاصل مدیریت‌های طولانی‌شان فدراسیونی با شکل و قالب و بیلان فعلی است که کمتر کسی از آن رضایت دارد یک فاجعه برخاسته از چنان مدیریت‌هایی عقد قرارداد جنجالی چندی پیش با مارک ویلموتس بلژیکی و تبعات آن بوده است که حتی نهادهای نظارتی و ادارات ارشد سیاسی کشور را روی آن حساس و متمرکز کرده است. «دوستان» و مدیران «نامدیر»ی که هنوز هم داعیه اداره فدراسیون را دارند، برای فتح انتخابات پیش رو و فدراسیون هم نقشه‌ها وامیدهایی دارند اما پس از تغییرات اخیر در متن قواعد شرکت در انتخابات فدراسیون و مقدور و ممکن شدن حضور ستاره‌ها در انتخابات و آزمون شانس‌هایشان برای احراز مشاغل مختلف این نهاد، عرصه برای اولین باراز سلطه و استیلای کامل مدیران غیر تخصصی خارج شده و ستاره‌ها هم فرصتی برای ابراز وجود یا لااقل آزمودن بخت‌های خویش یافته‌اند. به سبب ناپخته بودن نامداران در امر هدایت فدراسیون و اداره امور کلان، هنوز هم امکان توفیق مدیران مدعی داشتن چنین تخصص‌هایی بسیار بیشتر از احتمال موفقیت ستاره‌ها به‌نظر می‌رسد اما بافت فعلی کاندیداهای هدایت فدراسیون یک نوع فتح باب و تغییر محسوس در شرایط موجود و مقدمه چینی برای رسیدن دیر یا زود پست‌های مدیریتی این نهاد به افرادی است که جوانی خود را پای این ورزش گذاشته و به‌عنوان بازیکن به کارهای بزرگی دست زده‌اند و حالا در میانسالی یا مرز پیری حق طبیعی‌شان است که مزه پست‌های ارشد اجرایی را هم در ورزش محبوب و تخصصی‌شان بچشند و این حق مسلم به بهانه‌های واهی و تکراری از آنها ستانده نشود. با این اوصاف اگر هم علی کریمی مغلوب تیم‌های به‌اصطلاح مدیریت بهاروند، عزیزی خادم و آجورلو شود و یکی از این تیم‌ها سکاندار فدراسیون شود، همین شکست ظاهری (و باطنی) می‌تواند مقدمه‌ساز پیروزی فوتبالی‌ها و انتخابات چهار سال بعد و کنار رفتن میران غیر تخصصی باشد. موقعی که همگان پذیرفته باشند اصل مدیریت از هیچ انسان شایسته‌ای دور نیست و فقط آموزش و تجربه می‌خواهد و اتفاقاً اگر از متخصص یک ورزش طلب شود، اذعان تخصص فنی و علم مدیریت او بهتر می‌تواند نیازهای یک فدراسیون را تأمین کند تا علم مدیریت افرادی که هرگز فوتبالی و متخصص این ورزش نبوده و به این عرصه آمده‌‌اند زیرا برایشان بسیار سود‌ساز بوده است. ورود آنها به این وادی، احتمال‌ها و البته رانت‌های بسیاری را به‌روی‌شان می‌گشاید و از طریق فوتبال به جایی می‌رسند که اگر هم به شدت خوب و منفعت‌رسان باشد، ابتدا حق مسلم متخصصان فوتبال و ستاره‌های آن است و نه «چسبیده»های ورزش که داشتن علم مدیریت بهانه و مستمسک آنها برای ورود به عرصه‌های کاملاً‌ نامناسب برای آنها و به تبع آن به شدت خسران‌ساز برای آن ورزش است. نگاهی ولو گذرا به وضعیت تیره فوتبال ملی در دو دهه اخیر و حجم ناکامی‌ها و قلت موفقیت‌های قابل ذکر بخصوص در رده سنی بزرگسالان سند صحت این ادعا و نشانه مسلم این واقعیت است که باید در هر ورزشی «اهلیت» را بر «مدیریت» ارجح دانست و با برنامه‌ریزی صحیح و اصولی و به مرور زمان ارائه‌ای از فنون مدیریت را هم بر آن اهلیت افزود.