ستیز سخت شاه با مطهری و شریعتی

باور شاه و اطرافیانش این بود که آن‌چه به عنوان مخالفت با رژیم در دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش‌عالی به چشم می‌خورد، صرفاً رویکردهای مارکسیستی و ناشی از فعالیت عناصر چپگراست. پهلوی، مخالفان مذهبی را در حصار جامعه سنتی محدود می‌دانست؛ اما پس از قیام 15 خرداد 1342، موجی از اسلام‌گرایی میان جوانان و طبقه تحصیل‌کرده به راه افتاد که چالشی جدید در برابر رژیم ایجاد کرد. درست در همین زمان بود که مراکزی مانند حسینیه ارشاد، به کانون ترویج اسلام سیاسی تبدیل شدند؛ رویکردی که هرچند به‌طور مستقیم کسی را به تقابل با رژیم شاه دعوت نمی‌کرد، اما آموزه‌هایی که در آن، توسط فضلای حوزه و دانشگاه به علاقه‌مندانی که عموماً از طبقه جوان و تحصیل‌کرده کشور بودند، عرضه می‌شد، بذر قیام و مخالفت با دیکتاتوری و استبداد رژیم پهلوی را در قلب‌ها می‌کاشت. چالشی که رژیم با آن روبه‌رو شده‌بود، تنویر افکار عمومی و تغییر مفاهیم مربوط به معادلات قدرت جهانی در ذهن جوانانی بود که نخبگان جامعه به شمار می‌رفتند و این قابلیت را داشتند که توده‌های مردم را در مسیر مخالفت و مبارزه با شاه و دربار، به‌خوبی بسیج کنند. واکنش رژیم به این اقدامات، مخالفت سرسختانه با فعالیت‌های علمی و تبلیغی در مراکزی مانند حسینیه ارشاد بود. استاد شهید مرتضی مطهری و دکتر علی شریعتی، در حالی از سخنرانی در حسینیه ارشاد و ارتباط با نسل جوان محروم شدند و طعم تلخ حبس و ایذاء را چشیدند که جرم آن‌ها از نظر رژیم شاه، عرضه اسلام سیاسی و پرده برداشتن از حقایقی بود که بالقوه می‌توانست محرک جامعه در واژگون‌کردن کاخ طاغوت باشد. نکته جالب توجه این‌جاست که محمدرضا پهلوی و اطرافیانش، با وجود این‌که بر اساس گزارش‌ها و تحلیل‌های نهادهای امنیتی، از کنه ماجرا باخبر بودند، همیشه خود را به بی‌خبری می‌زدند و ریشه این تحرک‌ها را در دیدگاه‌های سوسیالیستی جست‌وجو می‌کردند؛ غافل از این‌که آن‌چه محور بیداری نسل جوان و اساس مخالفت با بیداد رژیم شاه را تشکیل می‌داد، ارائه آموزه‌های اسلام به زبان امروزی بود که اندیشمندان اسلامی به خوبی از پس آن برآمدند. حاصل چنین اقدامی، هرچند زندان انفرادی  مجموعا یک‌ساله برای شهید مطهری و حبس منفرد 18 ماهه برای دکتر علی شریعتی بود، اما توانست نقشی مهم در پرورش نسل جوان متعهد به آموزه‌های اسلامی ایفا کند. ستیز سخت شاه با شهید مطهری، دکتر شریعتی و تمام کسانی که مانند آن دو بزرگوار، در این مسیر گام برمی‌داشتند، ریشه در وحشت رژیم از بیداری و آگاهی بود که می‌توانست پرچم قیام در برابر طاغوت را به اهتزاز درآورد.