ورود به بزرگسالی بدون چشیدن طعم کودکی

نخستين و مهم‌ترين دليل براي جلوگيري از ازدواج در کودکي اين است که کودکان بدون گذراندن دوره کودکي، وارد دوره‌اي مي‌شوند که نه آشنايي‌ با آن دارند و نه مهارت جسمي و رواني آن را بلدند. آنها کودکاني هستند که به‌سرعت وارد دوره بزرگسالي مي‌شوند، بدون آنکه طعم شيرين کودکي را چشيده باشند. بنابراين در مرحله اول نوعي کودک‌آزاري رخ مي‌دهد که به دنبال آن انواع خشونت‌هاي جنسي، رواني، کلامي و ... زمينه بروز و ظهور خواهند يافت. در واقع زناني که در سنين کودکي ازدواج مي‌کنند، در معرض خطر خشونت جنسي و فيزيکي قرار دارند که ممکن است مواجهه با اين خشونت براي آنها مشکلات ناباروري و جنسي متعددي ايجاد کند. زن و شوهرها به دليل اختلاف سني، از نظر قدرت و توان بدني مساوي نيستند. همچنين ازدواج در سنين پايين باعث مي‌شود فرد در مهارت‌هاي شخصي و اجتماعي پيشرفت زيادي نکند و از خود شناخت و درک کاملي نداشته باشد. طبق شواهدي که در دست داريم، به اين نتيجه رسيده‌ايم که تنها يک‌سوم دختران 10 تا 13ساله‌اي که ازدواج کرده‌اند، در زندگي‌شان موفق بوده و حدود 70 درصد آنها معمولا به آن خانواده پايدار نرسيده‌اند. بسياري از آنها در مراحل اوليه زندگي طلاق گرفته‌اند. در بررسي‌ها از هر سه نفر، يک نفر از اين بچه‌ها توانسته‌اند زندگي تشکيل دهند. در حقيقت اين بچه‌ها حق گرفتن وام ازدواج، حق گرفتن نفقه، حق گرفتن مهريه و مسائل مالي را ندارد و دائم بايد خانواده‌ در کنارش باشد و از حقوق آنها دفاع کند. مهم‌ترين پيامد اين موضوع افزايش آسيب‌هاي مختلف اجتماعي در جامعه است. کودکاني که در سن پايين ازدواج مي‌کنند، در حقيقت دوران کودکي خود را از دست مي‌دهند و احساس مسئوليت‌پذيري نسبت به اتفاقات پيرامون خود را ندارند. آنها حق تملک دارايي ندارند و تنها مي‌توانند ازدواج کنند و اين امر همه زندگي يک فرد را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد. در اين رابطه يک تناقض بزرگ وجود دارد و تنها دولت و مجلس مي‌توانند جلوي اين اقدام را بگيرند. يک بچه 10 تا 12 ساله نمي‌تواند يک مادر باشد و چون خودش نتوانسته دوران کودکي موفقي را پشت سر بگذارد، بي‌شک فرزندان او نيز نمي‌توانند مسئوليت‌پذيري قابل قبولي براي جامعه داشته باشند و آسيب‌پذيري آنها نسبت به مشکلات جامعه بسيار زياد مي‌شود. سن منطقي ازدواج براي زنان 25 و براي مردان 27 سال تعريف شده، اما آمارهاي ميانگين سن ازدواج بيش از 30 سال را نشان مي‌دهد. در همين راستا، مرکز پژوهش‌هاي مجلس به دليل بالا بودن ميانگين سن ازدواج با اين طرح مخالفت دارد، آنها معتقدند با طرح «کودک‌همسري» عملا سن ازدواج را افزايش مي‌دهيم و بايد به جاي مطرح کردن طرح کودک‌همسري افراد را تشويق به ازدواج کنيم؛ به عبارت ديگر، مرکز پژوهش‌هاي مجلس طرح «کودک‌همسري» را سدي مقابل راه کاهش سن ازدواج مي‌داند. مجلس و نمايندگان بايد در برابر آسيب‌هايي اجتماعي و رواني که براي کودکان در اين موارد اتفاق مي‌افتد و گاهي جامعه و افکار عمومي را تحت تاثير قرار مي‌دهد، پاسخگو باشند. مرکز پژوهش‌ها حالا که با اين موضوع مخالف است، پس پيامدهاي «کودک‌همسري» را بپذيرد.