روزنامه آفتاب یزد
1399/12/11
خداحافظ آقای رئیس جمهور
یوسف خاکیان- آقای رئیس جمهور سلام، امیدوارم حالتان خوب باشد و اندوهی بر دل نداشته باشید، ما هم به حول قوه الهی خوبیم و ملالی نیست جز دوری از احوالی که روزگاری نصیبمان بود و امروز هرچه میگردیم خیالش هم نصیبمان نمیشود. من همان روزنامه نگاری هستم که چند سال پیش یادداشتی نامه گونه را برای شما نوشتم و در همین روزنامه آفتاب یزد منتشر شد. نشان به آن نشان که در تصوراتم رفته بودیم به یک کافی شاپ و شما هم با لباس مبدل آمده بودید و گپ کوتاهی با هم زدیم، البته حق دارید که نه آن خاطره به یادتان بیاید و نه آن یادداشت، چرا که خاطره در تصورات من رخ داده بود و یادداشت را هم که حتما نخوانده اید، حال یا به دلیل مشغله زیاد، یا به این دلیل که شاید روزنامه ما را قابل نمیدانید که مطالب آن را بخوانید، بگذریم. در آن یادداشت گفتگوی کوتاهی با شما داشتم و پیرامون چند مسئله مهم درباره زندگی مردمی که شما رئیس جمهورشان هستید سخنانی را با شما در میان گذاشتم و چند پرسش مهم را نیز مطرح کردم که تا امروز منتظر پاسخ آنها ماندهام و متاسفانه نه تنها جوابی نیامد بلکه بر تعداد پرسشهایم نیز افزوده شد. اینکه قرار بود وضعیت مردم بهتر شود و رونق در زندگیشان ایجاد شود به حدی که خودشان بیایند بگویند ما نیازی به ۴۵ هزار تومان یارانهای که دولت به ما میدهد نداریم، اما بعد دیدیم که شرایط به گونهای شد که تنها درآمد بخش عظیمی از همین مردم همان آب باریکه ۴۵هزار تومان بود در حالیکه قیمت یک کیلو گوشتبیش از صدهزار تومان شده بود، اینکه آمدید بیان کردید که مردم بیایند در بورس سرمایهگذاری کنند چرا که هر روز دارد پیشرفت میکند، اما بعد دیدیم که بورس خیلی از مردم را به خاک سیاه نشاند و تمام سرمایهشان را که اغلب از طریق قرض و قوله (نمونه بارزش خود بنده) تهیه کرده بودند را از بین برد و شد آنچه نباید میشد، اینکه آمدید اعلام کردید با افزایش قیمت بنزین، اجازه نمیدهیم هیچ کالایی گران شود و مردم خیالشان راحت باشد که ما در کنارشان هستیم و اگر کسی بخواهد حتی یک ریال بر قیمت اجناسش بیفزاید مقابل او خواهیم ایستاد، اما بعد دیدیم که هر روز قیمتها افزایش پیدا کردند و حالا دیگر سر به فلک گذاشته اند، اینکه.... انگار یادداشت از حوزه فرهنگ دور شد و به سمت مسائل اقتصادی گرایش پیدا کرد، در حالیکه این صفحه مخصوص مطالب فرهنگی ست و در آن باید به مسائل فرهنگی و هنری پرداخت، بسیار خب، شما ادامه این یادداشت را بخوانید، قول میدهم به مسائل فرهنگی هم اشاره کنم. جناب رئیس جمهور یادتان هست در زمان انتخابات خیلی از سلبریتیها (بازیگران سینما و تلویزیون) پشت شما درآمدند و به عنوان حامی مردم را تشویق کردند که بیایید به کاندیدایی که رنگ بنفش را به عنوان رنگ انتخاباتی خود برگزیده رای بدهید تا اوضاع زندگی شما را از این رو به آن رو کند، اما بعد که شما رنیس جمهور شدید خیلیهایشان اعلام پشیمانی کردند و گفتند انتخاب ما برای معرفی به مردم، انتخاب درستی نبود؟ یادتان هست هومن سیدی سیمرغ بلورینی را که از جشنواره فیلم فجر به دست آورد به خاطر اینکه شما شادی را دوباره به مردم ایران بازگرداندید به شما هدیه داد، اما بعد در همین جشنواره آخر کلیپش را همه جا پخش کردند که کاش هومن سیدی در جشنواره سی و نهم فجر هم حضور داشت و جایزه هم میبرد تا ما ببینیم آیا باز هم جایزهاش را به آقای رئیس جمهور هدیه میدهد؟ راستی آقای رئیس جمهور از اوضاع و احوال اهالی تئاتر با خبر هستید؟ میدانید در چه شرایطی روزگار میگذرانند؟ فعالان عرصه موسیقی سنتی و پاپ و موسیقی نواحی و فولکلوریک چطور؟ میدانید که شرایطشان چطور میگذرد؟ درباره سینماگرانی که مدتهاست در بیکاری محض به سر میبرند و هیچ درآمدی ندارند چیزی شنیده اید؟ در خصوص وضعیت روزنامه نگارانی که در شرایط سخت به کار خبررسانی مشغولند اطلاعاتی دارید؟ درست است، حرف شما کاملا منطقی ست، رئیس جمهور باید به مسائل کلان ممکلت رسیدگی کند و کارهای مربوط به هر بخشی را به وزیری که برای آن بخش در نظر گرفته واگذارد تا او بر اساس آنچه تشخیص میدهد به رتق و فتق امور مربوط به بخشی که سکانداریاش را بر عهده گرفته، مبادرت ورزد. اما حداقل انتظاری که جامعه از رئیس جمهورش دارد این است که هر روز صبح نگاهی به روزنامههایی که منتشر میشوند بیندازد/ بالاخره روزنامهها آیینه تمام نمای آن اتفاقاتی هستند که در بخشهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی رخ میدهند، روزنامهها مشکلات مردم را منعکس میکنند به این امید که مسئولان مطالب آنها را بخوانند و اقداماتی را در جهت رفع مشکلات انجام دهند. همین صفحه فرهنگی آفتاب یزد در طول یکسال گذشته گزارشهای متعددی را درباره مشکلاتی که در حوزههای مختلف فرهنگ و هنر وجود دارد به رشته تحریر درآورده و آنها را منتشر کرد. مشکلاتی که روزها گذشت و همچنان باقی ماندند و نه تنها حل نشدند که بر تعدادشان هم افزوده شد. آیا آنها را خواندید؟ آیا حتی نگاهی سرسری به آنها کردید؟ حداقل عکسهایی که با این گزارشها منتشر میشدند را ملاحظه کردید؟ تیترهایشان را خواندید؟ قرار شد درباره مسائل فرهنگی حرف بزنیم، اما این پرسشها درباره حوزههای اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی هم وجود دارد، پرسشهایی که پاسخشان را واقعا نمیدانیم یا شاید هم میدانیم اما خودمان را زدهایم به کوچه علی چپ که شاید عکس آن چیزی که فکر میکنیم ثابت شود. بگذریم آقای رئیس جمهور، بگذریم. حرف زیاد است و مجال اندک و ما هم به این مشکلات عادت کرده ایم، البته به رخ دادنشان، نه به ادامه دار بودنشان، اما متاسفانه انگار باید به ادامه دار بودنشان هم عادت کنیم، به سختیهایی که میکشیم و خیال تمام شدن ندارند باید عادت کنیم، هرچند که در ابتدای راه با شعار دولت شما «امید» وار بودیم که «تدبیر» ی اندیشه شود که شرایط زندگی سهل و آسان شود و عادت به سختیها به عادت به راحتیها تبدیل شود اما انگار اوضاع به شکل دیگری رقم خورد. راستی آقای رئیس جمهور با کرونا چه میکنید؟ سفت و سخت پروتکلها را رعایت میکنید؟ میدانم که شما هیچ کجا نمیروید حتی زمانی که به مجلس دعوتتان میکنند آنجا هم نمیروید تا نکند خدای نکرده این رفت و آمدها باعث انتقال ویروس کرونا بین مسئولان شود. جایی خواندم که سخنی با این مضمون گفته بودید که «راضی بودم اولین نفری باشم که واکسن ایرانی کرونا را تزریق میکنم» برداشت بنده این است که شما دوست داشتید واکسن ایرانی بزنید اما برخی اجازه ندادند، چرا؟ چرا اجازه ندادند؟ نکند برای شما هم مثل سلبریتیها در فضای مجازی جنجال به راه انداختند که آسیاب به نوبت و بجز کادر پزشکی و بیماران هیچکس دیگری نباید در اولویت باشد؟ القصه امیدواریم هنوز، هرچند چند ماه بیشتر به پایان دولتی که شما رئیس جمهورش هستید نمانده، هرچند که باید خودمان را آماده کنیم که مثل روسای جمهور قبلی که با آنها خداحافظی کردیم با شما هم خداحافظی کنیم، اما با تمام این تفاسیر امیدواریم هنوز، چرا که ما از ابتدا ملت امیدواری بودیم، حتی در شرایطی که قیمت یک شانه تخم مرغ بیش از مبلغی است که شما هر ماه به عنوان یارانه به حساب سرپرست خانوادهها واریز میکنید، حتی در شرایطی که وضعیت بورس بعد از ماهها در رکود ماندن حتی یک اپسیلون بهبود نیافته، حتی در شرایطی که کرونا دارد جان عزیزانمان را میگیرد، حتی در شرایطی که قیمت دلار و سکه و ارز و... سر به آسمان گذاشته، حتی در شرایطی که سالنهای سینما و تئاتر باز شده اما کسی در آنها رفت و آمد نمیکند، حتی در شرایطی که... امیدواریم
هنوز آقای رئیس جمهور، امیدواریم تا خداوندی که بسیاری از کارها (از جمله بالا رفتن قیمت ها) به دست اوست، واقعا تدبیری بیندیشد و گره از مشکلات مردم این سرزمین باز کند، بخدا این مردم حقشان این نیست. راستی آقای رئیس جمهور این آخرین یادداشت نامه گونهای بود که برای شما نوشتم، این نامه را با سلام آغاز کردم و با این جمله به پایان میبرم: «خداحافظ آقای رئیس جمهو.»
سایر اخبار این روزنامه
هشدار کارشناسان در مورد عدم تصمیمگیری قاطعانه ستاد مقابله با کرونا در رابطه با نوروز
رد پای جمهوری خواهان در تصمیمات بایدن!؟
نمونههای خارجی حمایت از فرزندآوری
هشدار مکتوب ایران به آژانس درباره قطعنامه احتمالی شورای حکام
علی کریمی با تاخیر روز مهندس را تبریک گفت!
اجاره خانه در تهران ۳۰ درصد رشد کرد
آموزش و پرورش و کرونا
نسل ماشینی آینده
بودجهای از جنس عملکرد: درمانگر اما چالش برانگیز
ضرورت اصلاح مقررات مالیاتستانی ازوکلای دادگستری
سخنی با داوطلبان ریاست جمهوری
خداحافظ آقای رئیس جمهور
بهرهوری در نظام اموزشی کشور