رعب و وحشت در لندن

شنبه شب ، شب خونین به تمام عیار در شهر لندن بود،هنوز پایتخت انگلیس از دو شوک تروریستی اولی در نزدیکی پارلمانش و پل منتهی به آن روی رودخانه «تایمز» در ماه مارس گذشته و دومی در شهر منچستر در دو هفته پیش، بیرون نیامده بود که شوک دوگانه سومی رخ داد که جمع دو شیوه خطرناک در قتل است اولی زیر گرفتن و دومی حمله با ساطور. رعب و وحشت همچنان حاکم است. «عبدالباری عطوان» نویسنده و تحلیلگر مشهور عرب در سرمقاله روزنامه فرامنطقه ای رای الیوم در این باره نوشته است:خانم «ترزا می» نخست وزیر انگلیس که ترجیح می دهد که بانوی آهنین به مانند الگوی درگذشته اش
«مارگارت تاچر»توصیف شود لیکن هرگز آهنین نیست ، با این موج تروریستی گسترده رو به رو شده است. به ویژه آن که این حمله تروریستی جدید پنج روز پیش از برگزاری انتخابات پارلمانی زودهنگام رخ داد که وی به امید دستیابی به تفویض مردمی باز برای تمرکز بر مذاکرات دشوار و پیچیده اش با اتحادیه اروپا درباره جزئیات جدایی انگلیس و اتحادیه اروپا در بروکسل دعوت به برگزاری اش کرد لیکن نظر سنجی‌ها حکایت از آن دارد که بادهای این انتخابات هرگز بر وفق مراد کشتی‌هایش
نمی وزد. دولت و ملت انگلیس باور داشتند که آنها خوش شانس تر
از همسایگان اروپایی هستند و حتی در امنیت بیشتر قرار دارند زیرا آنها از زمان انفجارهای هفتم ماه جولای 2005 که متروی پایتخت را هدف قرار داد کشورشان دیگر در معرض


هیچ گونه عملیات تروریستی قرار نگرفت و این را به توانایی دستگاه
امنیتی شان مرتبط دانستند؛ امری که باعث شد این دستگاه به رغم «سکوت تروریستی» که 12 سال ادامه یافت و به دلیل وقوع سه حمله تروریستی در سه ماه یعنی هر ماه یک حمله در معرض انتقادهای زیادی توسط سیاستمداران و مطبوعات
قرار گیرد به ویژه آن که خانم می نخست وزیر به مدت بیش از هفت سال وزیر کشور بود.
باید به این حملات تروریستی که 9کشته (به 10 کشته افزایش یافت) از جمله سه مهاجم و بیش از پنجاه زخمی که حال برخی از آنها وخیم گزارش شده در پی داشته است، از دو زاویه مهم نگاه کرد: نخست داخلی است یعنی خلل امنیتی ناشی از حالت سهل انگاری و اطمینان خاطر به دلیل اعتماد به نفس زیاد مسئولان دستگاه امنیتی را فاش کرد؛ با پذیرش این نظریه که می گوید این دستگاه از وقوع 80 حمله تروریستی طی ده سال گذشته جلوگیری کرده است. دومی خارجی است و این با جنگ با تروریسم و به طور مشخص جنگ با داعش در عراق و سوریه توسط ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا با مشارکت شصت کشور در ارتباط است. طرح این گروه برای برپایی خلافت
پس از چهار سال از اعلام آن از روی منبر مسجد«النوری» بزرگ در
شهر«موصل» در سال 2014 شکست بزرگی خورد و مرحله تمکن و سپس گسترش جغرافیایی نیز با از دست دادن بیش از
80 درصد از اراضی تحت اشغالش رو به پایان است؛ امری که باعث شد به لحاظ تروریستی رو به گسترش رود و رویکرد انتقام‌جویانه گروه «القاعده» مادر را با گسترش عملیات اش در غرب در پیش گیرد. «ابو محمد العدنانی» سخنگوی برجسته گروه داعش، نظریه پرداز حملات تروریستی در غرب و تحریک کننده
به انجام این گونه حملات پیش از کشته شدنش بود و نیز
هدایت کننده باندهای انجام دهنده این عملیات‌ها زمانی که دید طرح
خلافت در آستانه فروپاشی است از باندهای خفته یا خمار در غرب خواست که به حرکت در آیند و به قتل با چاقو زدن
یا زیر گرفتن در صورت نبود سلاح آتشبار اقدام بکنند و به نظر می رسد که حملات اخیر در شهرهای پاریس، لندن ، بروکسل، «نیس» در پاسخ به همین دعوت خونین رخ داده است.
کم هستند کسانی که در انگلیس ارتباط این حملات تروریستی را با سیاست خارجی کشورشان می پذیرند و بیشتر انگلیسی‌ها این گونه ارتباطی را انکار می کنند دقیقا همانطور که «تونی بلر» نخست وزیر اسبق پس از حملات انتحاری متروی لندن در 12 سال پیش انکار کرد اما بعدها از انکارش عقب نشینی کرد؛ لیکن «جرمی کوربین»رهبر حزب کارگر از دیگران جرات و شجاعت بیشتری داشت زمانی که این ارتباط را تایید کرد و تاکید کرد که سیاست خارجی انگلیس و دخالتش در جنگ‌های خاورمیانه نقش مهمی در این داشت که تبدیل به یکی از اهداف برجسته و مهم تروریسم شود. مبارزه با تروریسم و گروه‌های تندرو که طرف‌ها و دولت‌ها و حکومت‌های غربی و عربی اسلامی
در پیش گرفته اند نه با راه حل امنیتی صورت می‌گیرد و نه با اقدام‌های فردی کشورها به نتیجه می رسد زیرا اولا تروریسم
مرز نمی شناسد ثانیا به ایدئولوژی دینی که ویژگی اش افراط‌گرایی است، استناد دارد و در نتیجه دخالت‌های نظامی است که برایش بستر گرمی را به وجود آوردند که به رشد و نمو‌ اش
کمک می کند و ثالثا این دخالت‌های نظامی کشورهای شکست خورده ای به وجود آورد و باعث غیبت عدالت اجتماعی و رابعا غیبت حکومت‌های خردگرا در بیشتر کشورهای خاورمیانه شد.
عملیات تروریستی در هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌های آینده رو به رشد و افزایش است زیرا گروهی مانند داعش زیر زمین می رود و به مکان‌هایی می رود که به لحاظ امنیتی ضعیف باشند و عناصر این گروه تلاش می کنند از همه دولت‌ها و کشورهایی که برای شکست طرح اش و بلندپروازی اش برای ایجاد خلافت متحد شدند، انتقام بگیرد. رفتن زیر زمین و روی آوردن به کار مخفیانه ارزانتر و راحت از ایجاد کشور و ارائه خدمات ضروری به مردم تحت حاکمیت اش از امنیت و بهداشت گرفته تا آموزش و آب و برق است به ویژه اگر آن کشور محاصره باشد و در معرض خشکاندن منابع مالی اش به طور مثال نفت باشد.
اگر هزینه بزرگترین عملیات تروریستی در تاریخ معاصر یعنی حملات یازدهم سپتامبر 2001 را در واشنگتن و نیویورک
در نظر بگیریم می بینیم که فقط نزدیک 200 هزار دلار بوده است، در این صورت تصویر کاملا واضح و روشن می شود و نیاز به شرح بیشتری ندارد. این حملات تروریستی توسط
هر گروهی صورت گرفته یا هر کسی پشت آنهاست با قوی ترین عبارت‌ها محکوم است نه به دلیل اینکه به سه میلیون مسلمان در انگلیس آسیب می زند بلکه به دلیل بیهوده بودن‌شان و انتقام‌جویانه صرف بودن شان است که مردم بی گناه را هدف
قرار می دهد که چه بسا بیشتر این مردم با مسائل اسلامی و عربی عادلانه همبستگی می‌کنند و با جنبه‌های زیادی از سیاست‌های خارجی حکومت‌های شان مخالف هستند.
جنگ با تروریسم و افراط‌گرایی در تمام اشکال و انواع آن مسئولیت دسته جمعی همه حکومت‌ها و شهروندان با هم است به گونه ای که منجر به ثبات و امنیت می شود و اینها اولویت‌های مصلحت ملت‌ها و شکوفایی شان است.