رضا دهکی تکرارهای خوب، تکرارهای بد

«فرزندم یک بهار یک تابستان یک پائیز و یک زمستان را دیدی از این پس همه چیز تکراری است...»؛ این جمله در شبکه‌های اجتماعی به نیما یوشیج منتسب شده است و البته چندان هم معلوم نیست مثل بسیاری از جملات منتسب به حسین پناهی، پرفسور سمیعی، چارلی چاپلین و علی شریعتی این نسبت چقدر واقعی باشد. با این حال به مصداق «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال»، می‌توان گفت هر که گفته، از جنبه‌هایی چندان بیراه هم نگفته است.
رویدادهای بسیاری در دوره زندگی انسان و تاریخ زندگانی انسان‌ها تکرار می‌شوند. شاید این تکرارها بوده‌اند که بر فلسفه چهره‌هایی همچون هگل و مارکس هم تاثیر گذاشته‌اند (این نقل قول مارکس از هگل مشهور است که «هگل در جایی می‌گوید که همه رویداد‌ها و شخصیت‌ها در تاریخ گویی دوبار رخ می‌دهند. وی فراموش می‌کند که اضافه کند: نخست به گونه تراژدی، بار دوم به گونه کمدی») و آن‌ها را بر این داشته‌اند الگوهایی برای تاریخ جوامع بشر بیابند. هر چند تکرارهای خوشایندی همچون چرخه تغییر فصل‌ها – که این روزها در آستانه نو شدن آن هستیم – در زندگی ما کم نیستند، اما چرخه‌ها و فرآیندها تکراری ملال‌آور بسیاری نیز وجود دارند که بعضی بسیار آزاردهنده‌اند و برخی از فرط آزاردهندگی دچار بی تفاوتی عمومی شده‌اند.
مثال‌ها در این زمینه بسیارند. از مثال‌های ساده‌ای مثل تکرار همیشگی سازوکارهای مقابله با گرانی از جمله در همین ایام نزدیک به نوروز تا رویکردهای رسانه‌ای در مواجهه با اخبار بحران‌زا و بازی‌های پیچیده‌تری از جمله در عالم سیاست – مثل بازی‌های انتخاباتی که اتفاقا با انتخابات بهار ۱۴۰۰ در میانه یکی دیگر از آن‌ها هستیم – و اقتصاد که مصادیق بسیار دارند. در مواجهه با این تکرارها می‌توان دریافت که یکی از دلایل تکرار شدنشان، جوابگوی مسائل بودنشان است و یا لااقل در نگاه تکرارکنندگان چنین تصوری وجود دارد. هر چند برخی از این احساس کارایی فرآیندها و روش‌های تکراری، حاصل بی تفاوتی جامعه هدف به اصل فرآیند است، اما به هر حال وقتی می‌تواند سیاستگذار را به این نتیجه برساند که بدون نیاز به زحمت تغییر رویه و آزمودن راه‌های جدید، مساله را ولو موقت حل کند، تکرارها هم وجود خواهند داشت.
روتین شدن فرآیندها و تکرار آن‌ها بی تردید یکی از راه‌های آسان شدن حل مسائل مربوط به شمار می‌روند، اما هنگامی که به واسطه عادت به این آسانی بهبود در فرآیندها مورد فراموشی قرار گیرد، باعث خواهد شد که بالاخره روزی این فرآیندهای تکراری دچار استهلاک شوند و اثر خود را از دست بدهند. آن وقت کارگزاری که در طول زمان به تنها یک شیوه عادت کرده یا دچار غافلگیری می‌شود یا می‌خواهد هر فرآیند جدیدی را با همان راهکارهای تکراری روتین خود سامان دهد و به این شکل با تنش و چالش مواجه خواهد شد. این چالش‌ها به ویژه زمانی شکل می‌گیرند که جامعه هدف مثل کاراکتر ترومن در فیلم «نمایش ترومن» باگ موجود در این تکرارها را پیدا کند و با افتادن اولین دومینو در این ذهنیت که سیاستگذاران با فرآیندهای مشخصی مسائل جامعه را بدون بهبود و اصلاح و در نظر گرفتن جامعه هدف کنترل می‌کنند، علیه آن بشورد.
شاید بهتر است سیاستگذاران و مصادر امور به جای آن سخن منسوب به نیما یوشیج، به این شعر منسوب به حافظ شیرازی مراجعه کنند که «یک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب، کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است» و البته با جای‌گذاری مسائل گوناگون به زعم خودشان تکراری به جای «غم عشق»، جنبه‌های نامکرر آن را هم دریابند تا از اصلاح و بهبود فرآیندها و پرهیز از افتادن به دام عادت‌ها و فرآیندهای تکراری مخرب چشم عقل کور کن دوری جویند.