استقلال در سیاست خارجی!

امید فراغت روزنامه‌نگار عبارت «ای کاش خودم تصمیم می‌گرفتم» به گوش همگی آشناست و به تعبیری این گزاره بعد از کسب نتایج غیر‌قابل‌قبول بیان می‌شود. استقلال ذهنی و فکری و به تبع آن استقلالِ نسبی سیاسی و اقتصادی یکی از مواهب جوامع در نظام بین‌الملل است. اگر کشوری تحت‌تاثیر افراطی کشور دیگری قرار داشته باشد ناخودآگاه حکمرانان و به‌تبع آن ادبیاتِ رسمی غالب جامعه، تابعی از ادبیات آن کشور خواهد شد. روح استقلال و آزادی در ساختار درونی بشر نهادینه است و اگر بشر امروز خارج از چارچوبِ استقلال و آزادی زیستِ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و...داشته باشد، به تکامل نخواهد رسید. حکمرانان نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ بنابراین حکمرانان جوامع به دلیل اینکه برآمده از ملت‌های‌شان هستند، اگر در فضای تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری از استقلال و آزادی برخوردار نباشند، نمی‌توانند نمایندگان شایسته‌ای برای جامعه‌شان باشند! جهان امروز، دنیای معادلات، معاملات و بده‌بستان و به تعبیری دنیای روابط است، بنابراین حکمرانان در موضوعات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی باید در فضای روابط افقی با دیگر کشورها باشند؛ چرا که کرامت ملت‌های‌شان باید دراولویت حکمرانی آنان باشد. اگر حکمرانان جوامع در حال توسعه یا کمتر‌ توسعه‌یافته برای حفظ منافع‌شان با کشورهای توسعه‌یافته در فضای روابط عمودی قرار بگیرند، در فرآیند زمان ارزش‌افزوده‌ای برای کشور تحت‌مدیریت‌شان ایجاد نمی‌کنند! متاسفانه گاه جوامع قدرتمند از جوامع ضعیف‌تر سوء‌استفاده می‌کنند و به تعبیری کشورهای ضعیف‌تر به عنوان ابزاری گره‌گشا برای مناسبات‌شان در نظام بین‌الملل هستند. خوشبختانه فناوری و تکنولوژی در قالب داده‌های اجتماعی ملت‌ها را آگاه کرده است و جوامع متوجه کمیت و کیفیت روابط حکمرانان‌شان در نظام بین‌الملل شده‌اند. بر همین اساس اگر کمیت و کیفیت روابط حکمرانان، نه بر اساس منافع ملی؛ بلکه طبق منافع تقلیل‌یافته به منافع جریانی و گروهی در قالب حفظ موجودیت‌شان باشد، چنین جوامعی نارضایتی عمومی را تجربه خواهند کرد. به عنوان مثال آیا روابط کره‌شمالی، کوبا، ونزوئلا و از این دست کشورها با روسیه و چین در فضای تاثیرپذیری یا تاثیرگذاری‌ست؟! قاعدتا پاسخ تاثیرپذیری خواهد بود! بنابراین تا هنگامی که روابط عمودی و به تعبیری در فضای فرمانبری و فرماندهی باشد، چنین کشورهایی استقلال، آزادی و به نوعی توسعه‌یافتگی را تجربه نخواهند کرد! چرا حکمرانان ونزوئلا با آن حجم از ثروت طبیعی مثل نفت، نمی‌توانند برای مردم‌شان رفاه ایجاد کنند؟ ایراد کارشان کجاست؟ باید پذیرفت کشورهایی مثل ونزوئلا، کوبا، کره‌شمالی و از این دست کشورها با همین قواره و مختصات به درد امثال چین و روسیه می‌خورند! اگر به رشد و توسعه و به امنیت نسبی در حوزه‌های مختلف برسند، قاعدتا از فضای روابط عمودی و فرمانبری خارج خواهند شد! سوال مهم‌تر اینکه چرا برخی کشورها نظیر رژیم صهیونیستی، عربستان و... دوست ندارند روابط ایران با غرب بدون تنش باشد؟! اگر روابط ایران با غرب بدون‌تنش باشد این کشورها چه ضرر و زیانی خواهند کرد؟ باید پذیرفت اقتدار و توانمندی کشورها تابعی از رضایت عمومی و انسجام ملی‌ است! ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ بنابراین هر جریان، گروه و کشوری که دوست نداشته باشد ایران روابط بدون‌تنش در نظام بین‌الملل را تجربه کند آنها دوست ایران نیستند؛ بلکه مفت‌برهایی هستند که با کارت ایران در نظام بین‌الملل تجارتِ سیاسی و اقتصادی و نظامی می‌کنند؛ بنابراین هوشمندی به این است که مردم و رضایت آنان را مطمئن‌ترین تکیه‌گاه به حساب آورد، در غیر این صورت هیچ کشوری اعم از شرق و غرب تکیه‌گاه حفظ موجودیت‌ها نیست!