مرگ تکنیک توسط تاکتیک

مارادونا توپ را برداشت، به‌راحتی چند انگلیسی را جا گذاشت، مدافعان انگلیسی بارها فرصت داشتند بعد از غلبه مقابل نابغه فوتبال، حداقل با خطا او را متوقف کنند. اما انگار آن‌روزها مدافعان هم ترجیح می‌دادند ضیافت فوتبال زیباتر باشد و تماشاگران از هنرنمایی فوق‌ستاره‌هایی مثل مارادونا، پله، پلاتینی، کرایوف و... لذت ببرند. فوق‌ستاره لقبی بود که به بازیکنانی داده می‌شد که یک تنه تیم را نجات می‌دادند. فوق‌ستاره‌ها بهتر از هر تاکتیکی بودند و می‌توانستند در لحظات حساس گره هر مسابقه‌ای را با نبوغ‌شان باز کنند. البته فوتبال طی این سال‌ها فوق‌ستاره‌هایی مثل مسی و رونالدو را داشته که حالا آن طراوت روزهای جوانی را ندارند. از طرفی هرچه‌ دنیای فوتبال جلوتر می‌رود، اجازه ظهور به این فوق‌ستاره‌ها داده نمی‌شود. فوتبال فیزیکی، کار تیمی حساب شده، پرس سنگین ،  آنالیزهای دقیق و.... باعث شده امثال نیمار، لواندوفسکی، توماس مولر، کینگزلی کومان، محمد صلاح، ونیسیوس جونیور، عثمان دمبله، امباپه و... که قرار بود قفل بازی‌ها را با نبوغ‌شان باز کنند در خیلی از موارد اسیر تاکتیک حریف باشند. نتیجه این برتری تاکتیک بر تکنیک این شد که دو تیم انگلیسی که شاید در ابتدای فصل لیگ قهرمانان کمتر هواداری انتظار حضور آن‌ها را در فینال داشت، در حضور رئال، بایرن، بارسا، پی‌اس‌جی و... به فینال اروپا برسند. در این پرونده از جوانب مختلف این موضوع را بررسی می‌کنیم و می‌خواهیم بدانیم با رونق این سبک فوتبال، آیا عصر فوق‌ستاره‌ها به سر آمده؟
 
خطر فوتبال بدون ستاره
ستاره‌‌های بزرگ جذاب‌‌ترند اما ستاره‌‌های معمولی که به‌‌جای استعداد با تلاش و استمرار به موفقیت رسیدند، واقعی و در دسترس‌‌تر هستند

ستاره‌های پی‌اس‌جی دریبل می‌زنند، خودشان را به آب و آتش می‌زنند اما راه دروازه منچستر سیتی بسته است. نیمار عصبی شده، امباپه مصدوم از روی نیمکت با ناراحتی به بازی نگاه می‌‌کند. پاریسی‌ها برای حضور در فینال استانبول گل می‌خواهند اما منچستری‌ها هستند که روی ضد حمله‌های خطرناک موقعیت ایجاد می‌کنند و بالاخره بدون آن‌که موقعیت خطرناکی به حریف متمول و پرستاره بدهند، به فینال لیگ قهرمانان اروپا راه پیدا می‌کنند. چند روز بعد همه منتظر هستند تا حداقل رئال با برتری مقابل چلسی یک فینال جذاب تر را رقم بزند؛ چون دنیای فوتبال به حضور تیم‌های پرستاره و دوست داشتنی مثل بارسا، رئال، بایرن، میلان و یوونتوس در فینال عادت دارد. اما رئال هم مقابل چلسی چیزی برای عرضه ندارد. چلسی با پرس سنگین و کار تیمی حساب شده راحت رئال را شکست داد. حالا دوتیم را در فینال می‌‌بینیم که بازیکنان خوبی دارند اما فوق‌‌ستاره ندارند. راستش  با این که حضور در فینال حق این دو تیم بود اما  فوتبال بدون حضور فوق‌‌ستاره‌‌ها یک چیزی کم دارد.

  چرا فوق‌‌ستاره‌‌ها مهم هستند؟
تیم‌‌ها و هواداران اصلی‌‌شان فوتبال را تماشا می‌‌کنند و از نتایج تیم محبوب‌‌شان لذت می‌‌برند اما برای مخاطبان معمولی‌‌تر فوتبال در سراسر دنیا شاید واقعاً آن چنان فرقی نکند که برزیل در فینال جام‌‌جهانی باشد یا آلمان؟ رئال قهرمان لالیگا شود یا اتلتیکو. اگر گاهی بیشتر برزیل را به آلمان یا رئال را به اتلتیکو ترجیح می‌‌دهیم به‌‌ دلیل حضور ستاره‌‌ها و فوتبال جذاب‌‌تر این تیم‌‌هاست و گرنه در خیلی از مواقع اصل نتایج تیم‌‌ها تعیین کننده هواداری ما نیست. ما آرژانتین را در جام جهانی می‌‌پسندیم چون دوست داریم مسی را تا مراحل بالاتر ببینیم و از فوتبالش لذت ببریم. فوتبالیست های استثنایی مثل لوتار ماتئوس، الیور کان، کاناوارو و... در جام‌‌هایی مثل 1990، 2002، 2006 و... با تلاش‌‌شان یک تنه نتایج را رقم زدند، اما ما بازیکنی را که پست اش هافبک دفاعی، دروازه‌‌بان یا دفاع وسط باشد دوست نداریم. فوق‌‌ستاره باید مثل رونالدینیو جذاب و حتی گاهی پرحاشیه باشد، از نوع بازی تا ظاهرش همه تعیین کننده محبوبیت است، مثل بکهام که سانترهای خوبی داشت اما خوش‌‌تیپی بیشتر از هرچیزی عامل شهرت او شد. فوق‌‌ستاره‌‌ها مهم هستند چون با استعدادترند، چون شاید یک‌‌بار یک حرکت جالب انجام دهند که نتیجه‌‌ای هم در بازی نداشته باشد اما سال‌‌ها در یاد بماند. چون هواداران را به فوتبال می‌‌چسبانند و لذت تماشای فوتبال و هیجانش را با کارها یا رفتارهای خاص بیشتر می‌‌کنند. فوق‌‌ستاره‌‌ها الزاماً عملکرد بهتری ندارند اما حتی عملکرد ضعیف یا حاشیه‌‌های‌‌شان هم فوتبال را زیباتر می‌‌کند. آن‌‌ها از جنس قهرمانان فیلم‌‌های سینمایی هستند؛ به رویاها رنگ واقعیت می‌‌زنند، در حالی‌‌که شاید پشت شهرت آن‌‌ها کُلی آدم دیگر باشند که هرگز عملکردشان به چشم نمی آید. برای همین‌‌است که همه سوارز، مسی و کریس رونالدو را بیشتر از بوسکتس، مودریج و ... می‌‌شناسند.
  چرا دوران فوق ستاره‌‌ها سرآمده؟
تا مدت‌‌ها فوتبال یک الگوی ثابت داشت. هر دو تیم حمله می‌‌کردند؛ تیمی که بهتر از فرصت‌‌ها استفاده می‌‌کرد بیشتر هم نتیجه می‌‌گرفت. یک تیم ضعیف ابایی از حمله به تیم قوی نداشت، روح فوتبال در جریان بود. اما کم کم با ظهور چند جرقه در فوتبال دنیا، تیم‌‌ها فهمیدند که می‌‌توانند با آنالیز دقیق، فوتبالی منظم و گاه روباتی، پرس شدید حریف، قدرت بدنی بیشتر و چند فاکتور دیگر رقبای بزرگ را خلع سلاح کنند. نمونه جالب آن 92 دقیقه فوتبالی است که تیم ملی ایران مقابل آرژانتین در جام‌‌جهانی 2014 ارائه داد و در نهایت دقیقه 93 و با یک لحظه غفلت و فضایی که برای شوت‌‌زنی به مسی داده شد، نتیجه یک بر صفر شد. اما حالا بر خلاف قدیم فوق ستاره‌‌ها باید در خدمت تیم باشند. تاکتیک تیمی دست‌‌وپای بازیکن خوش تکنیک را می‌‌بندد، حالا کنترل توپ، فوتبال پرحوصله و تک ضرب و ارجحیت کار تیمی در اولویت است. شاید اگر مارادونا هم در این زمان فوتبال بازی می‌‌کرد ،نمی‌‌توانست از لایه‌‌های متعدد تیم‌‌های صاحب سبکی مثل اتلتیکو، منچستر سیتی و چلسی به تنهایی رد شود. البته برخلاف آن‌‌چه ما در لیگ برترمان می‌‌بینیم نمایش چنین تیم‌‌هایی دفاعی و ضدفوتبال نیست. در لیگ برتر ما مساوی گرفتن از تیم‌‌های صدر چنان در اولویت است که از هر حربه‌‌ای ولو غیر ورزشی برای آن استفاده می‌‌شود. اما منچستر سیتی تیمی است که می‌‌تواند ظرف چند ثانیه حمله رقیب را با یک ضدحمله برق‌‌آسا پاسخ دهد و برای مهار فوق ستاره ها برنامه دارد.
  بالاخره تلاش یا استعداد؟
این‌‌روزها بازیکنانی می‌‌درخشند که در تاکتیک سرمربی جا افتاده باشند و نقش‌‌شان را به‌‌بهترین شکل ممکن ایفا کنند. ستاره‌‌های بزرگ جذاب‌‌تر  و الهام بخش ترهستند اما ستاره‌‌های معمولی که به‌‌جای استعداد با تلاش و استمرار به موفقیت رسیدند، واقعی و در دسترس‌‌تر هستند؛ آن‌‌ها به هواداران فوتبال ثابت می‌‌کنند که می‌‌شود استعداد کمتر را با تلاش بیشتر، استمرار و حل شدن در کار تیمی جبران و حتی بر نوابغ غلبه کرد. حالا تیم‌‌ها به جای یک فوق‌‌ستاره، مجموعه‌‌ای از چند بازیکن پرتلاش و بی‌‌حاشیه را دارند که یک مربی خوب آن‌‌ها را هدایت می‌‌کند. اصول کار تیمی را می‌‌شود در هر کاری از موفقیت‌‌های تیم‌‌هایی مثل سیتی یاد گرفت و به‌‌کار بست.
 


یونان، ترکیه، عراق و کرواسی
تیم‌هایی که در ادوار مختلف، بدون فوق ستاره و فقط با اتکا به کار تیمی موفقیت های باور نکردنی داشتند
اگر تصور می‌کنید که حذف رئال با راموس، بنزما، هازارد  و ... از لیگ‌قهرمانان‌اروپا و همچنین حذف پاری‌سن‌ژرمن با نیمار، ناواس، دی‌ماریا و ...، در برابر تیم‌هایی که ستاره‌های آن‌چنانی در ترکیب‌شان نداشتند اتفاقی کم‌سابقه است، سخت در اشتباه هستید. در ادامه به چند تیم اشاره می‌کنیم که بدون بازیکنان سرشناس و با تاکتیک‌های تیمی به موفقیت‌های خیره‌کننده‌ای در مستطیل‌سبز رسیده‌اند.
دانمارک در سال 1992| در یورو 1992، تیم‌ملی دانمارک که با گلر فوق‌العاده خود «پیتر اشمایکل» و تاکتیک تیمی، نمایش خیره کننده‌ای داشت، توانست در میان بزرگان فوتبال اروپا جام قهرمانی را بالای سر ببرد و یکی از عجیب‌ترین قهرمانی‌های تاریخ فوتبال را رقم بزند.
جمهوری‌چک در سال 1996| تیم‌ملی جمهوری‌چک در مسابقات یورو 1996 و در حضور قدرت‌های شماره یک اروپا،  شگفتی‌ساز شد و در حضور تیم های مدعی و بدون حضور ستاره ها به فینال رسید که مغلوب آلمان شد.
ترکیه در سال 2002|  درجام‌جهانی ۲۰۰۲  در مسابقه رده بندی ،ترکیه  برابر کره جنوبی قرار گرفت، کره ای که خودش شگفتی ساز دیگر جام جهانی 2002 بود. این بازی با نتیجه 3 بر 2 به نفع ترکیه تمام شد تا این تیم به مقام سومی این جام دست یابد. البته رسیدن کره به جمع چهار تیم را می توان به خاطر میزبانی و حاشیه های داوری دانست.
یونان در سال 2004| یونان در عین شگفتی توانست عنوان قهرمانی در یورو 2004 در پرتغال را کسب کند که معمولا از آن به عنوان ضعیف‌ترین قهرمان تمام ادوار یورو یاد می شود. تیمی که با چندین برد یک بر صفر و به صورت ناپلئونی، تیم‌های حریف را شکست داد تا به عنوان قهرمانی دست یابد.
عراق در سال 2007| برای نخستین بار در تاریخ فوتبال آسیا، عراق با شکست دادن تیم عربستان بالاتر از سایر مدعیان به مقام قهرمانی جام چهاردهم ملت‌های آسیا رسید. عراق آن زمان که اصلا شرایط خوبی نداشت، شگفتی‌ساز شد و بدون هیچ بازیکن نام‌آشنایی(حداقل در آن مقطع) به این افتخار دست یافت.
کرواسی در سال 2018| نایب قهرمان جام‌جهانی 2018، با نمایش منظم بازیکنانش، حتی شانس قهرمانی در جام‌جهانی را هم داشت. این تیم در راه فینال، انگلیس و روسیه میزبان را هم از پیش  رو برداشت اما در بازی فینال، در برابر فرانسه ناکام ماند.
 
 
ستاره‌ها دیگر تضمین‌کننده موفقیت نیستند
«مجید جلالی» از دلایل حذف رئال و پاری‌سن‌ژرمن با آن همه ستاره و بازیکن سرشناس

 و موفقیت چلسی و منچسترسیتی می‌گوید
مجید حسین‌زاده | روزنامه‌نگار
 مجید جلالی، کارشناس باسابقه فوتبال درباره دلایل حذف رئال‌مادرید و پاری‌سن‌ژرمن که ستاره‌های جذاب‌تری نسبت به حریف‌شان در تیم‌شان بازی می‌کنند، می گوید: «باید بپذیریم تکنیک‌های فردی رو به کم رنگ‌تر شدن است و در دنیای فوتبال حرفه‌ای امروز، کار تیمی موثرتر به نظر می‌رسد.» در ادامه، گفت‌و‌گوی ما با این مربی را در همین باره خواهید خواند.
  چلسی یک تیم و رئال 11 نفر بود
او درباره این‌که آیا چلسی مستحق پیروزی در برابر رئال مادرید بود یا نه، می‌گوید: «اهمیت کار تیمی خیلی بیشتر‌ از گذشته شده است. در بازی چلسی با رئال، شما تیم انگلیسی را یک تیم می‌دیدید در حالی که رئال مادرید را 11 نفر می‌دیدید و به همین دلیل، کیفیت بازی که توسط دو تیم ارائه شد، کاملا متفاوت بود. اگر اهل تماشای فوتبال باشید، متوجه  شده اید کاری که چلسی اکنون انجام می‌دهد، خیلی شبیه لیورپول دو سال پیش است، با همان شکل و سیاق و البته همه جوره مستحق و شایسته صعود به فینال لیگ‌قهرمانان‌اروپا بود. خیلی هم خوب بازی کرد و نتیجه، عادلانه به نظر می‌رسد. در ضمن، سیتی هم در مقابل پاری‌سن‌ژرمن با ستاره‌هایش، همین‌طور بازی کرد و پیروزی مقتدرانه‌تری هم به دست آورد.»
  تاکتیک تیمی همیشه مثمرتر بوده اما ...
جلالی درباره این‌که آیا فوتبال دنیا دارد به سمت استفاده بیشتر از تاکتیک‌های تیمی در مقایسه با تکنیک‌های فردی بازیکنان می‌رود یا نه، می‌گوید: «رعایت قواعد و پایبندی به تاکتیک تیمی، همیشه  در تاریخ بهتر و مثمرتر بوده است اما یاد دادن آن به بازیکنان علاوه بر این‌که کار مشکلی است، زمان‌بر هم است، شاید به همین دلیل است که کمتر به آن توجه می‌شود. با این حال، چون مربی‌ سیتی سه سال است که با آن‌ها کار می‌کند، خیلی خوب تکنیک‌های تیمی‌شان را بر تاکتیک‌های بازیکنان حریف مثلا در همین بازی با پاری‌سن‌ژرمن دیکته کردند به خصوص در حوزه مالکیت توپ. از آن طرف، چون مربی‌ چلسی زمان کوتاهی است که روی نیمکت این تیم نشسته، روی روش دفاع کردن و پرس حریف به یک تاکتیک تیمی معقول و گره‌گشا رسیده است.»
  ایده توخل نو نیست ولی عالی اجرایش می‌کند
«توخل» آلمانی به اولین سرمربی تاریخ تبدیل شد که با دو تیم متفاوت در دو فصل متوالی به فینال لیگ‌ قهرمانان اروپا صعود می‌کند. «جلالی» در این باره می‌گوید: «ایده توخل  نو نیست ولی دارد به بهترین شکل ممکن، ایده‌هایش را اجرا می‌کند. بنابراین اهمیت استفاده درست از دانش فوتبالی، همین‌جا مشخص می‌شود. ما اگر از دانش‌مان به بهترین شکل استفاده کنیم، حتی اگر ایده‌مان نو نباشد، باز هم موفق خواهیم شد.»
  ستاره‌ها دیگر تضمین‌کننده موفقیت نیستند
از جلالی می‌پرسم که به نظرش، این اتفاق یعنی کم رنگ شدن تکنیک‌های فردی از جذابیت فوتبال کم نمی‌کند ؟ می گوید: «بگذارید یک مثال بزنم. همین پاری‌سن‌ژرمن با آن همه ستاره در برابر چلسی به شدت تحت تاثیر نیمار بود و تلاش می‌کرد با نحوه بازی کردن این ستاره تیم‌اش هماهنگ شود تا به گل برسد. این کار نشد، نخواهد شد و درست هم نیست. ستاره‌ها دیگر تضمین‌کننده موفقیت نیستند. تیم‌های بزرگ که بازیکنان بزرگی دارند، اگر مربی بتواند ستاره‌ها را در خدمت تیم بیاورد، موفقیت‌های شگرف‌تری به دست خواهند آورد. واضح است چنین مربیانی خیلی راحت‌تر از مربی که با بازیکنان متوسط می‌خواهد به پیروزی با رعایت تاکتیک‌های تیمی برسد، به موفقیت و هدف‌شان خواهند رسید.»
  یادگیری تاکتیک‌های کار تیمی یک شبه نمی‌شود
این کارشناس فوتبالی درباره پیش‌بینی‌اش از نتیجه بازی فینال هم می‌گوید: «قبل از پاسخ به این سوال از شما می‌خواهم توجه داشته باشید که فوتبال آسیا هم می‌تواند به این سمت برود اما این‌که تیم‌های شما به این قابلیت‌ها برسند، چیزی نیست که به یک سال یا دوسال، شدنی باشد. یادگیری تاکتیک‌های کار تیمی یک شبه نمی‌شود. این کار به شدت زمان بر است و جزو مسائلی است که نیاز به برنامه‌ریزی و تلاش زیاد دارد. شما باید از پایه روی تیم‌تان کار کنید تا تیم‌تان به این قابلیت‌ها و ظرفیت برسد. درباره بازی فینال با این توضیحات، من فکر می‌کنم در نهایت سیتی موفق باشد، هم به دلیل قابلیت ستودنی‌اش در مالکیت توپ و هم این‌که، سه سال است که با یک مربی برای رسیدن به اهدافش، تلاش می کند.»
 
 
استعداد و پشتکار یا کار تیمی؟
دکتر مهدی سودآوری | روان‌شناس
همه انسان‌ها موفقیت را دوست دارند و همه برای موفقیت تلاش می‌کنند، با این که موفقیت برای هرکسی معنای متفاوتی دارد یا در حیطه متفاوتی تعریف می‌شود. در ادامه می‌خواهم به این سوال پاسخ بدهم که داشتن استعداد و پشتکار باعث موفقیت می‌شود یا کار تیمی؟ کدام یک مثمرتر است؟
  داشتن استعداد برای موفقیت کافی نیست
برای موفقیت چهار عامل دانش، مهارت، منش و شرایط محیطی مهم هستند. منش به خلق‌و‌خو و استعدادهای افراد گفته می‌شود. برخی شخصیت هنری دارند و برخی درکی خاص از ریاضیات. وجود استعداد و همخوانی شخصیت با حرفه‌ای که در آن فعالیت می‌کند برای موفقیت ضروری است، اما کافی نیست. دانش و مهارت هم نیاز است.  برای کسب مهارت باید پشتکار داشت. تلاش و تمرین کرد. باید با ممارست و تمرین شایستگی‌هایی را که برای هدف مد نظر لازم است ، در خود پرورش داد. علاوه بر این، شرایط محیطی هم برای موفقیت لازم است. مثلا اگر یک تیم ورزشی را در نظر بگیریم، کار گروهی و تلاش جمعی آن‌ها مهم تر از مهارت تک‌تک اعضا خواهد بود. ممکن است من بااستعداد و بامهارت باشم اما عملکرد پایین دیگران باعث شکست من هم بشود، یا برعکس. بسیاری از بازیکنان ماهر به علت تک‌روی و نداشتن فعالیت مناسب تیمی هم باعث شکست تیم و هم از بین رفتن شهرت خود شده‌اند. توهم خود نخبه‌پنداری باعث می‌شود افراد به حرف و نظر دیگر اعضای تیم یا سازمان توجه نکنند. همواره خود را بهترین بپندارند که این نداشتن همکاری موثر باعث شکست کل مجموعه خواهد شد. در حالی که اگر هر یک از افراد یک تیم، گروه یا سازمان بهترین تلاش خود را برای انجام وظایفی که دارد، انجام دهد و تلاش دیگر اعضا را هم به رسمیت بشناسد،  بهترین نتیجه حاصل خواهد شد.
  کار گروهی منسجم نتیجه می‌دهد
آن چه موجب دستیابی یک گروه به موفقیت و برتری آن‌ها به کار فردی می‌شود، پوشش نقاط ضعف یکدیگر است. کار گروهی منسجم و هدفمند نتیجه می‌دهد. هنگامی که به‌تنهایی کار می‌کنید، افکار و ایده‌های شما کمتر به چالش کشیده می‌شوند و اهمیت کار تیمی در این جا مشخص می‌شود.
  افزایش مسئولیت‌پذیری هم از فواید کار تیمی است
انتظار انجام فعالیت‌ها از سوی سایر هم‌تیمی‌ها، یک نیروی محرکه قوی برای افراد است. وقتی با گروهی کار می‌کنید که برای آن‌ها احترام قائلید و دل‌تان نمی‌خواهد آن ها را ناامید کنید، انگیزه شما درباره موانعی که سر راه‌تان قرار می‌گیرد، قوی‌تر خواهد بود. در این حالت می‌توانید به شکل موثرتری با مشکلات روبه‌رو شوید. اهمیت کارتیمی در این جا نمود بیشتری دارد و به افراد کمک می‌کند در هر صورت به فعالیت بپردازند و حتی در روزهای سخت، کار را متوقف نکنند. در صورتی که یک فرد هرچند با استعداد هم باشد، ممکن است در زمان اجرای  فردی یک کار، خسته و ناامید شود.